شنبه 29 شهریور 1404

چرا در قضاوت کردن عجول هستیم؟

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
چرا در قضاوت کردن عجول هستیم؟

1. چون غریزه «دیده شدن» در اکثر موارد فعال است؛

2. چون میانگین IQ جامعه قابل‌توجه است ولی EQ تقریبا تعطیل است؛

3. چون یک نفر می‌تواند در رشته‌ای فوق‌العاده متخصص باشد ولی آداب صحبت کردن را نداند؛

4. چون تقریبا در هیچ نهادی (مدرسه، دانشگاه، جامعه و دولت)، مهارتِ صحبت کردن آموزش داده نمی‌شود؛

5. چون انصاف در بیان و قضاوت، معمولا از کنترل و برتری بر دیگران جلوگیری می‌کند؛

6. چون انصاف در بیان و قضاوت، نتیجه شکل‌گیری جامعه‌ای است که اکثریت آن از طبقه متوسط باشد؛

7. چون رفتار بسیاری از افراد تحت‌تاثیر غرایزشان است تا فکرشان؛ حتی ممکن است تحصیل‌کرده هم باشند؛

8. چون بسیاری، با افراد تکراری که برای یادگیری و بهتر شدن مفید نیستند معاشرت می‌کنند؛

9. چون هیجان داشتن، شلوغ کردن و بی‌محابا صحبت کردن، توجه دیگران را برمی‌انگیزد؛

10. چون افراد اول صحبت می‌کنند بعد سوال می‌کنند؛

11. چون «پیامد فهمی» (Consequentiality) آموزش داده نمی‌شود؛

12. چون تربیتِ استدلالی در نهادِ خانواده عمدتا تعطیل است؛

13. چون مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها، تفاوت میان اظهارنظر و نقد را تدریس نمی‌کنند؛

14. چون استتار خود و فکر خود، وجه مسلطِ فرهنگی کشورهای جهان چهارم است؛

15. چون در زندگی، کمیت امور نسبت به کیفیت آنها به‌مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است؛

16. چون پرهیز از هیجان، تعجیل و واکنشی صحبت کردن از دوره دبستان آموزش داده نشده است؛

17. چون اکثریت مطلق افراد، فرصتِ کشف و مشاهده جهان را پیدا نمی‌کنند؛

18. چون اکثرا به زبان‌های خارجی مسلط نیستند و در نتیجه با تنوع استنباطی در میان انسان‌ها، انس پیدا نمی‌کنند؛

19. چون افراد عموما، تربیت روانی نشده‌اند تا انسان‌های توانا را تقدیر کنند؛

20. چون اگر فردی مرتب کتاب‌های علوم انسانی نخواند، شخصیتش متحول نمی‌شود؛

21. چون سخن ناروا گفتن و قضاوت نابجا کردن، اغلب پیامد ندارد؛

22. چون خواندن رُمان و بیوگرافی، عادت عمومی نیست؛

23. چون عادتِ استبداد تاریخی در «یکسان‌سازی فکر» فوق‌العاده گسترده است؛

24. چون سوال کردن برای قضاوت دقیق، در بسیاری از موارد افت شخصیتی دارد؛

25. چون نظام اجتماعی - اقتصادیِ کارکردگرا (Functionalism) راه‌اندازی نشده است؛

26. چون بسیاری تصور می‌کنند که آرام بودن و در نتیجه تامل بیشتر، نوعی اختلال روانی محسوب می‌شود؛

27. چون افراد کمی پیدا می‌شوند که برای فهم یک رفتار، چندین سناریوی محتمل استخراج کرده و به آنها درصد تخصیص دهند؛

28. چون تعداد افرادی که در جامعه، الگوی رفتاری و فرهنگی باشند به‌شدت کاهش پیدا کرده است؛

29. چون اکثریت افراد از خود‌انتقادی، آگاهانه پرهیز می‌کنند و حتی می‌ترسند؛

30. چون نرخ تورم دورقمی طی چند دهه، آرامش روانی و شوق یادگیری را از انسان‌ها سلب کرده است.

* استاد دانشگاه شهید بهشتی