دوشنبه 10 آذر 1404

چه کاری بلدی؟؛ هیچی!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
چه کاری بلدی؟؛ هیچی!

یکی از نکاتی که درماه های گذشته بر پایه گزارش های مرکز آمار توجه زیادی را به خود جلب کرده و بازتاب های رسانه ای و تحلیلی مختلفی نیز بر آن متمرکز بوده، این مساله است که 40 درصد از جمعیت بیکار کشورمان را فارغ التحصیلان دانشگاهی تشکیل می دهند. موضوعی که حامل خسارت های قابل توجهی برای ایران است.

به هر حال، برای فارغ‌التحصیل شدن هر فرد از دانشگاه، هزینه های زیادی توسط سیستم آموزشی صورت می‌گیرد و اینکه افراد نتوانند میوه تحصیلات دانشگاهی خود را در قالب کسب شغل و یک حرفه بچینند، به هیچ عنوان نکته مثبتی نیست. باید توجه داشت که موتور پیشران توسعه اقتصادی در هر کشوری، جمعیت فعال اقتصادی و البته نیروی کار آموزش‌دیده آن است. البته در تحقق آمار مذکور، مولفه های مختلفی ایفای نقش کرده و می‌کنند با این همه، یکی از موضوعاتی که بنقش مهمی در این زمینه دارد این است که 70 درصد از نیروی کار ایران، به دلیل "فقر مهارتی" آماده ورود به بازار کار نیستند.

در حقیقت، این افرا برای ورود موثر به بازار کار و ارتقا شغلی، نیازمند آموزشهای تازه هستند. به طور خاص "فاطمه منصوری"، معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و سنجش مهارت سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور هم به تازگی در مصاحبه ای، فقر مهارتی و کمبود نیروی کار ماهر را از مهمترین مشکلات پیش روی بنگاه های اقتصادی کشورمان معرفی کرده است. بر اساس گزارش سازمان فنی و حرفه ای، از هر 10 نفر نیروی کار در ایران، 6 نفر نیاز به ارتقا مهارت دارند.

انتشار این قبیل آمارها در نوع خود از یک هشدار جدی به اقتصاد ایران حکایت دارد. این یعنی در فرآیند تعریف و طراحی‌شده جهت ورود افراد به بازار کار، نواقص جدی وجود دارد که به طور خاص، ایجاد مهارت در کنار آموزش تئوریک، با ضعف های جدی همراه است. عدم اصلاح این روند در طی سال های مختلف سبب شده تا سال به سال، اصلِ مشکل ماهیت بدتری پیدا کند و اکنون می بینیم که بر طبق گزارش ها، 40 درصد از جمعیت بیکاران کشور را فارغ التحصیلان دانشگاهی تشکیل می دهند یا گزارشی منتشر می شود و تاکید دارد که 70 درصد از نیروی کار ایران آماده ورود به بازار کار به دلیل فقر مهارتی نیستند. از این رو، باید اصل مشکل و ضرورت حل آن، به یک صورت مساله مشترک برای نظام حکمرانی ایران و مدیران آن تبدیل شود.

بار دیگر این نکته آشکار می شود که ضرورت تغییر در سازوکارهای نظام آموزشی ایران، یک مساله کاملا جدی است. باید چالش "تاخر تاریخی" در حوزه نظام آموزشی کشور و عقب ماندن از واقعیتهای روز را پذیرفت و برای اصلاح آن برنامه داشت. در جهانی که شاهد رشد سریع فناوری در آن هستیم و حتی گفته می‌شود هوش مصنوعی در سال های آینده می تواند بسیاری از فرصت های شغلی را از بین ببرد، عقب ماندن از سیر تحولات توسعه ای به ویژه در حوزه نیروی کار، می تواند تبعات به مرابت بدتری را در آینده به همراه داشته باشد. از این رو، باید همسو و هماهنگ با مقتضیات زمانی، به حوزه آموزش و ارتقا مهارت افراد نگریست.