کابوسی به نام «تجملات» در مسیر ازدواج جوانان
ازدواج به عنوان یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان محسوب میشود اما در حال حاضر متاسفانه رقابت برای عقب نماندن از تجملات گوناگون، به مانعی در مسیر ازدواج جوانان تبدیل شده است.
ازدواج به عنوان یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان محسوب میشود اما در حال حاضر متاسفانه رقابت برای عقب نماندن از تجملات گوناگون، به مانعی در مسیر ازدواج جوانان تبدیل شده است.
خبرگزاری مهر؛ گروه جامعه: آدمها از همان روز اول تولد بی قرارند، بیتابی میکنند، گریه میکنند، چشم میگردانند که بالاخره یک قراری بیابند و آغوش گرم مادر اولین آرامگاه و پناهگاه جان آدمی است. آدم همینطور که بزرگتر و بزرگتر میشود میخواهد بی قراریهایش را به شکلهای مختلف تسکین دهد؛ خانواده، بستگان، دوستان و... همه به ما به هر حال یک روزی را تجربه خواهیم کرد که هم سخنی با هر کلام قلب مان را به تپش خواهد انداخت و قرار دل بی قرارمان خواهد شد، اینکه آیا دل بی قرار هر عاشقی قرار خواهد یافت یا نه حکایت دیگری است اما بی شک ازدواج یکی از مهمترین اوراق دفتر زندگی هر انسانی ست.
فصل دوم زندگی
کمتر کسی پیدا میشود که در ابتدای سالهای جوانی اش به اینکه از زندگی چه میخواهد و برای این مسیر باید چه شریکی داشته باشد فکر نکرده باشد. آدمها بعد از آنکه دوران ابتدایی زندگی خود را در کنار خانواده میگذرانند طبیعتا در فراز و فرود زندگی به مرحله تشکیل خانواده میرسند. در جامعه ما ازدواج بهسان سایر رسوم فرهنگی در جان تاریخ تکوین و سیر یافته و به شکل کنونی ضمیمه زندگی ما مردم است.
آداب و رسوم منطقهای و محلی، باورهای دینی، نگرشهای اعتقادی و بستر تربیتی و پرورش ذهنی دو طرف ازدواج در چگونگی تعریف ازدواج دخیل است. این تعریف گاهی با تحمیل برخی تشریفات و زواید غیر مفید و غیر ضروری ازدواج در سالهای اخیر دست خوش انحرافاتی شده و به جای آنکه قرار قلبهای بی قرار جوانان باشد به کابوس جوانان و خانوادههای آنها برای جا نماندن از کورس تجملات تبدیل شده است.
سخت گیری های عجیب خانوادهها، جشنهای تجملاتی با مخارج سرسام آور، اسراف در مخارج پیش از عروسی در تهیه جهیزیه و پیش کشیهای غیر معمول و اضافه شدن معیارهایی از این دست باعث تغییر و دگردیسی تدریجی ارزشهای و معیارها در انتخاب شده است. این مسائل به مرور زمان باعث شده است تا توجهی که میبایست طرفین ازدواج به تقویت مفاهیم و مبانی مشترک فیمابین میکردند به مسائل مادی و غیر ضروری معطوف شود.
استفاده نکردن از فرصت پیش از ازدواج برای تعریف مفاهیم و منظومه جامع زندگی مشترک، تعریف مرزهای حریم شخصی و خطوط قرمز عاطفی و اعتقادی، حریم مشترک خانوادگی و عاطفی و این قبیل مسائل در مرور زمان موجب تعارض در فهم متقابل و در نتیجه غالب شدن احساس عدم تفاهم بر ادبیات زندگی مشترک و به تبع آن بروز اختلافات و رواج طلاق میشود.
به نظر میرسد ضعف وسایل ارتباط جمعی و نظام تربیتی و آموزشی در تعریف صحیح بایستههای ارتباط و تبیین نگرش عمومی به مقوله ازدواج از مهمترین مولفههایی است که مولودی جز رواج روزافزون طلاق نخواهد داشت.
عدم شفافیت و اهتمام نظام آموزشی در راستای افزایش دانش و آگاهی عمومی نسبت به مقوله ازدواج از جنس تبیین مسائل و مهارتهای عاطفی، جنسی و اجتماعی با رعایت خطوط قرمز ارزشی از سنین پایین و در مدارس یکی از عللی است که جوانان و نوجوانان را در سنین پایین وارد روابط ناقص و عشقهای غیر واقعی خواهد کرد. به بیانی دیگر رسانهها و نظام آموزشی باید در چهار مرحله انتخاب، شکلگیری رابطه، مقاومت در برابر رسوم زائد و تحمیلی جامعه و مدارا و پذیرش یکدیگر به صورت مستمر و با سیاست گذاری صحیح به فرهنگ سازی بپردازند.
تکمیل حداقلها
در حقیقت باید به ازدواج به مثابه روند تکمیل افراد در بستر روابط اجتماعی نگاه کرد. آنچه در جامعه ما به غلط شکل گرفته تصور غلطی است که انگار دختر و پسر بایست در محمل امن و آماده پیش ساختهای که تلاشهای پدر و مادر آنها فراهم نموده است، فرود بیایند.
در حالی که حقیقت ازدواج هم افزایی دختر و پسر در مواجهه با مسائل و مشکلاتی است که احیانا در مسائل مختلف با آن روبرو میشوند و در این مسیر خانوادهها نقش تمهید و آماده سازی لوازم اساسی را دارند و بایست به شکلی مدیریت کنند که کودک نوپای زندگی مشترک جوانها مشق رشد و روی پای خود ایستادن بکند و هرگونه زیاده روی در حمایت و تمهید لوازم زندگی نه تنها موجب رشد و کمک نخواهد شد.
بلکه باعث وابستگی و بعضا ایجاد انتظارات نابجایی خواهد شد که در مرور زمان در روند زندگی طبیعی ایجاد خلل خواهد کرد. شاید بتوان اینگونه گفت که بهترین نگرش نسبت به ازدواج تأمین حداقلهای یک زندگی در ابتدای ازدواج و تکمیل تدریجی آن توسط خود زوج است.
اختلافهای خانوادگی
طبیعی است که وقتی دو یا چند انسان با باورهای متفاوت و تفاوتهای فرهنگی در کنار هم قرار بگیرند در برخی از موارد دچار تعارض در فهم یکدیگر و مشکلاتی در زمینه برخی از عملکردها بشوند. این اختلافها به باور ادبیات ما ایرانیها نمک زندگی است و در موفق ترین ازدواجها نیز به چشم میخورد.
مهمترین نکته در زندگی مشترک این است که هر یک از طرفین تفاوتهای فکری را بپذیرند، به آن احترام بگذارند، از حواشی غیر لازم باورهای خود چشمپوشی کنند، در مورد خطوط قرمز یکدیگر وارد مجادله و بحث نشوند و از تلاش در جهت تغییر شریک زندگی با باورهای خود پرهیز کنند؛ آنها باید حق انتخاب و سلیقه انتخاب یکدیگر را به رسمیت بشناسند.
تجربه نشان داده است که در عموم موارد اگر این مسائل توسط دختر و پسر رعایت شود و فرهنگ مدارا جایگزین فرهنگ مقابله شود و البته دقتهای لازم در مرحله انتخاب صورت پذیرفته باشد کشتی زندگی مشترک علی رغم همه طوفانها و ناآرامی به راه خود ادامه خواهد داد و در لنگرگاه آرامش پهلو خواهد گرفت، اما اگر این موارد نادیده گرفته بشوند ممکن است این کشتی به گل بنشیند.
بن بستهای تاریک
طلاق چه در فرهنگ عامیانه عرفی - اجتماعی ما و چه در فرهنگ دینی گرچه همواره به عنوان یک انتخاب و یک حق به رسمیت شناخته شده است اما هیچ گاه مورد تحسین یا تشویق نبوده است. به همین جهت به نظر میرسد که ضعف موجود در دستگاههای مسئول در امر فرهنگ سازی باعث شده است که الگو برداری از سنتهای فرهنگی جوامع غربی طلاق را در حد یک گزینه عادی تنزل داده و موجب کم اهمیت شدن فرهنگ مدارا در خانوادهها گردیده است حال آنکه طلاق میبایست گزینه آخری باشد که هیچ چارهای جز آن وجود ندارد.
دست یافتنی بودن و عادی سازی طلاق منجر به پدیدار شدن مشکلات عدیده اجتماعی و پدیدههایی چون مساله فرزندان حاصل از این جداییها و مسائل تربیتی و اجتماعی مختلف دیگری میشود که باز هم نشان از ضعف عمیق فرهنگ سازی در حوزه ازدواج و روابط و فرهنگ خانوادگی است.
به هر روی شایسته است که دستگاههای فرهنگی، رسانهها و نظام آموزشی با دقت و ریشه یابی دقیق نسبت به آنچه در جامعه در حال وقوع است حساسیت نشان بدهند و با تقویت دانش عمومی در مرحله انتخاب، همراهی و اختلاف مانع از آسیبهای اجتماعی حاصل از عادی سازی این مساله شوند.
یادداشت از سجاد آقایی