کارنامه ارزیابی 12 ساله را ملاک آینده بچهها کنیم
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، مدرسه یعنی «معلم» و «دانشآموز»، حال این دو که خوب باشد، یعنی همه چیز خوب است. برای اینکه به آموزشوپرورش ایدهآلی برسیم، باید مشکلات معلمان برطرف شود و شأن و جایگاه اجتماعی آنها ارتقا یابد و همچنین باید دانشآموزان در مسیر صحیح تحصیلی قرار گیرند تا با کشف استعدادها و توانمندیهایشان، وارد شغلی شوند که بهترین و بیشترین اثرگذاری را دارند. متأسفانه...
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، مدرسه یعنی «معلم» و «دانشآموز»، حال این دو که خوب باشد، یعنی همه چیز خوب است. برای اینکه به آموزشوپرورش ایدهآلی برسیم، باید مشکلات معلمان برطرف شود و شأن و جایگاه اجتماعی آنها ارتقا یابد و همچنین باید دانشآموزان در مسیر صحیح تحصیلی قرار گیرند تا با کشف استعدادها و توانمندیهایشان، وارد شغلی شوند که بهترین و بیشترین اثرگذاری را دارند. متأسفانه نظام آموزشی کشور با مشکلات عدیدهای مواجه است و آنطور که باید و شاید نتوانسته است دانشآموزان را در مسیر تحصیلیشان به خوبی و درست هدایت کند. این مشکلات هر بار با عناوین مختلفی در رسانهها مطرح میشود و رفع آن همت مسئولان آموزشوپرورش را میطلبد. برای بررسی چالشهای آموزشوپرورش در کشورمان و همچنین ارائه راهکار در این رابطه «جوان» با امیرحسین سلطانیفلاح، قائم مقام جمعیت فرهنگیان جوان گفتگو کرده است.
کمتر کسی است که نداند شغل معلمی بسیار مهم است و این معلم است که بار اصلی تعلیموتربیت را بر دوش دارد، پس چرا برنامهای برای استفاده از رتبههای برتر در این شغل مشاهده نمیشود؟
ابتدا باید بگویم که در کشور ژاپن، افرادی که در حوزه عمومی نخبه میشوند، به سمت معلمشدن روی میآورند و چنین روندی منجر به نخبهپروری نیز شده است. معلمی در جامعه آنها، جایگاه بسیار والایی دارد و شاید دلیل جذب نخبگان به شغل معلمی همین باشد. در کشور ما، اما هر چند فرایند جذب در دانشگاه فرهنگیان، فضا را به سمتی برده که تراکم رشتههای خوب هم در آنجا بسیار بالا رفته است و رتبههای دورقمی هم در این دانشگاه وجود دارد، اما اگر بخواهیم فضا را به سمتی ببریم که رتبههای برتر و نخبه هم وارد آموزشوپرورش شوند، باید هویت و نقش اجتماعی معلم را به او برگردانیم و به جایگاه اجتماعی معلمان اهمیت بیشتری بدهیم، البته باید به این نکته هم توجه کرد که مسیر معلم شدن مسیری است که صفتهای ویژه و ممتاز و منحصربهفردی دارد، به همین دلیل باید برای انتخاب معلم یا هر شغل دیگری، یک کارنامه 12 ساله از افراد در ابعاد زیستی و فردی وجود داشته باشد تا بر اساس آن بگوییم وارد چه شغلی شوند، مثلاً یک دانشآموز که 12 سال از عمرش را در مدرسه میگذراند، یک کارنامه داشته باشد که نشان دهد در حوزههای تربیتی، علمی، فناوری و زیستی بدنی کجا قرار گرفته است، آن وقت به او بگوییم که رشدش در هر کدام از این موارد چقدر بوده، آیا رشد ذهنی انتزاعی خوبی داشته است؟ آیا در کارآفرینی میتواند موفق باشد؟ آن وقت رشته دانشگاهی و شغل آینده اش را بر اساس این کارنامه انتخاب کند.
اما در حال حاضر چنین کارنامهای وجود ندارد و کسی به توانمندیهای دانشآموزان توجهی ندارد.
بله متأسفانه همینطور است. در این زمینه طرحی را به عنوان پرونده رشد و تربیتی در آموزشوپرورش ارائه کردهایم که اطلاعات دانشآموزان را با تحلیل در ابعاد مختلف تربیتی به مدارس ارائه کند، مثلاً نشان دهد بچهها در هوش ریاضی چه نمرهای دارند یا در حوزه هنری چقدر توانمند هستند. این کارنامه برای دوره متوسطه نیز کمک شایانی خواهد کرد تا بچهها به شکل بهتری هدایت شوند و رشته تحصیلی مناسبی را برای خودشان انتخاب کنند، نه اینکه در پایه نهم سردرگم شوند و به دنبال مشاوره بروند که چه رشتهای برایشان مناسبتر است. به نظر من در این صورت است که دیگر آیندهفروشی هم اتفاق نخواهد افتاد و تبلیغاتی که مدام به دانشآموزان و خانوادههایشان میگوید که «تستزنی از همه چیز در زندگی مهمتر است» بیتأثیر میشود! این اعتراف تلخی است که 12 سال تحصیلی دانشآموزان را نادیده میگیریم و توانمندیهای او را مهم نمیدانیم، اما در پنج ساعت آینده او را تعیین میکنیم.
آیا تأثیر امتحانات نهایی بر قبولی دانشگاه و افزایش این تأثیر میتواند در استعدادیابی دانشآموزان هم مؤثر باشد؟
بله مؤثر خواهد بود چراکه امتحانات نهایی تا حدودی روی 12 سال تحصیلی دانشآموز تکیه میکند. در واقع سابقه تحصیلی، سنگبنای تکنیکی است که کاملاً بر مدار گفتمان عدالت آموزشی عمل میکند. یک دانشآموز 12 سال درس میخواند که این زمان خوبی برای ارزیابیاش خواهد بود، حتی اگر قرار است آزمونی به اسم کنکور هم گرفته شود، باید سهم آن تا یکدوازدهم کاهش پیدا کند و به هیچ وجه، ملاک اصلی برای تعیین آینده او نباشد. نکته دیگر این است که بچهها در دوره ابتدایی توصیفی درس میخوانند، اما بعد از ورود به مقاطع تحصیلی بعدی، درگیر استرس کنکور و تستزنی میشوند. آن موقع اصلاً مهم نیست که این بچهها چه تواناییهایی دارند و فقط مهم است که یکسری مطالب را برای تستزنی حفظ کنند، البته من با نظام سنجش و پذیرش، مخالف نیستم، اما معتقدم «کنکور» نمیتواند سنجش درستی برای آینده دانشآموزان باشد. این کنکوری که الان میبینیم در پنج ساعت کل آینده بچهها را قمار میکند. اصلاً مهم نیست شب قبل استراحت کردهاند یا نه، آن روز برایشان اتفاق ناگواری افتاده است یا نه.
کاهش تأثیر کنکور و بها دادن به سوابق تحصیلی در بازه چند ساله نتایج خوب خود را نشان خواهد داد؟
قرار است تأثیر 100 درصدی کنکور به 40درصد کاهش پیدا کند، در این میان مسیر یادگیری بچهها به مرور زمان تغییر میکند و مدرسه نیز اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد، البته ممکن است اشکالات و نقدهایی هم به آن وارد شود و کارها کامل نباشد، اما به نظر من در بازه زمانی 10 ساله تأثیرات خوبی خواهد داشت. هر چند در سال تحصیلی گذشته، خیلی از دانشآموزان اعتراض میکردند که آزمون سخت شده است، اما خب این آزمون برای همه سخت شده بود و این افت نمره که در آموزشوپرورش دیدیم، فقط برای دانشآموزان روستایی نبود، برای مدرسه غیرانتفاعی در شمال پایتخت هم بوده است، اما مسائلی مانند توزیع معلم در اینجا اهمیت بیشتری پیدا میکند که باید معلمان باکیفیت همراه با امکانات بهتر در اختیار همه دانشآموزان قرار بگیرد.
در این دوره 10 ساله، سرنوشت دانشآموزان چگونه رقم میخورد چراکه حرفهای ضدونقیض زیادی مطرح میشود. یک بار از تأثیر سوابق تحصیلی در کنکور صحبت میشود و بار دیگر میگویند طرح جدید کنکور مدنظر است. این تغییر تصمیمات به دانشآموزان آسیب میزند.
قطعاً این تصمیمات رفت و برگشتی مشکلات زیادی برای دانشآموزان ایجاد میکند. امسال بنا بود تأثیر کنکور کمتر شود، اما فشارها و انقلتهایی ایجاد شد تا کنکور را به مسیر قبلی برگرداند. اگر این فشارها به نتیجه میرسید، بچهها آسیب زیادی میدیدند، در صورتی که این ایده اصلاً آزمایشی نبود، دستکم دو سال روی آن فکر شده بود و بعد اجرایش کردند. به عقیده من اگر در این بازه 10 ساله، تصمیمات جدی گرفته شود و از آن برنگردند، دانشآموزان شرایط بهتری برایشان رقم میخورد. کنکور در سالهای متمادی آسیبهای زیادی را به دنبال داشته است. شمار ضررکنندگان نسلهای خودمان را ببینید که با دانشآموزان چه کرد. سنجش بزرگمقیاس کنکور کاری کرد که شاید لازم باشد اداره آسیبهای اجتماعی هم به آن ورود کند! به عقیده من، سوابق تحصیلی و ایجاد پرونده رشد دانشآموزان، تأثیر روشنتری در نظام سنجش و پذیرش آنها در سالهای آینده میگذارد تا مطابق استعداد، روحیات و نوع یادگیری آنها باشد. به نظر من آسیب این 10 سال بسیار کمتر از کنکور است. برای بهتر طی شدن این مسیر، وزارت آموزشوپرورش باید همه دغدغهاش این باشد که بهترین نیرو و معلمان را جذب کند تا میان مدارس روستا و مدارس خاص، تفاوت زیادی وجود نداشته باشد و همچنین باید امکانات مساوی میان آنها توزیع شود تا کیفیت آموزشی در همه جا یکسان رشد کند.
با حجم کتب درسی چه کنیم؟ اگر قرار است این بچهها درس بخوانند تا توانمندتر شوند، حفظیات بیهوده و حجم بالای کتب درسی مانع توانمندی آنها میشود.
این نکته مهمی است که به آن اشاره کردید. کتب آموزشی از پررنگترین ابزار آموزش است، مادامی که این کتب درست نشوند، آنطور که باید و شاید نمیتوان کیفیت آموزش را ارتقا داد. در این زمینه سازمان و پژوهش برنامهریزی آموزشوپرورش باید اقدامات درخوری را انجام دهد. باید حجم کتب درسی کم و یکسری سرفصلها نیز حذف شود، اما باید به این نکته مهم توجه شود که اگر قرار است مدل سنجش و آموزش به سمت مفهومیشدن برود، کتب هم باید این موضوع را پوشش دهند.
در نظام آموزشوپرورش نیروی انسانی زیادی وجود دارد و از سوی دیگر گفته میشود کمبود معلم داریم. چرا؟
بله، یک بار از معاون منابع انسانی پرسیده بودند شما چقدر نیرو دارید؟ گفته بود الان یا الان؟! (میخندد). او گفت، الان اگر بگویم یک میلیون نفر تا شب ممکن است 800 هزار نفر شود، به جهت اینکه جامعه آماری زیادی در آموزشوپرورش وجود دارد که اگر اتفاقی بیفتد، فردی به مرخصی زایمان برود یا مأمور شود، یک دفعه این عدد افت میکند. پراکندگی نیروهای آموزشوپرورش خیلی زیاد و از همه ارگانها بیشتر است. من اشکال آن را در نحوه توزیع نیروها میبینم که طبق الگویی عجیب انجام شده است. لازم است آموزشوپرورش یک بازنگری در توزیع نیروی انسانی خود داشته باشد؛ کاری که حاصل یک انباشت چند ساله است. از طرفی دانشگاه فرهنگیان به عنوان سازمانی که معلم تحویل جامعه میدهد، مسئولیت بزرگ و مهمی دارد. سالهایی بود که جذب دانشگاه فرهنگیان خیلی پایین آمد و اصلاً دانشجو نداشت و تعطیل شده بود. همان وقت بود که با پدیده چنددههزارنفری از بازنشستگان مواجه شدیم و برایشان هیچ جایگزینی نداشتیم. ایراد اصلی این بوده و است که بانک معلم نداریم. اینها به جهت سیاستهای نادرستی بود که فارغ از جهتگیری در حوزه سیاسی باید بگویم برخی مسئولان دغدغهای نسبت به آموزشوپرورش نداشتند تا جایی که یک مرتبه تصمیم میگیرند جذب معلم به همین میزان کم باشد، کفایت خواهد کرد. یک سال هم گفتند نیروهای آموزشوپرورش با 25 سال خدمت بازنشسته شوند، آن وقت بود که تعداد زیادی نیرو از چرخه خدمت خارج شد و در نتیجه تصمیمگیری غیرکارشناسی، دانشگاه فرهنگیان هم ضعیف و ضعیفتر شد.
برای جبران آن چه باید کرد؟
در قدم اول باید دانشگاه فرهنگیان از نظر زیرساختی، هیئت علمی و شرایط مختلف تقویت شود. مهمترین راه جبران از نظر من، اول دانشگاه فرهنگیان، دوم، سوم و چهارم هم دانشگاه فرهنگیان است. بعد از آن باید سراغ طرحهای جبرانی دیگر رفت، مثلاً معیارها و شاخصههایی در نظر گرفته شود تا دانشجویان دیگر دانشگاهها که قصد ورود به شغل معلمی را دارند و ظرفیت و علاقهمندی کافی در آنها دیده میشود، یک تا 5/1 سال دوره معلمی را بگذرانند و وارد این حرفه شوند. اینجا آزمون استخدامی و ماده 28 باید پای کار بیاید.
آمارهای مختلفی از کمبود معلم مطرح میشود، از 250 هزار تا 300 هزار عدد است. آیا 25درصد افزایش سالانه ظرفیت دانشگاه فرهنگیان میتواند راهکار مناسبی باشد یا نه؟
به نظر من جدیترین تصمیم مجلس برای آموزشوپرورش همین است که بتوانند جذب دانشگاه فرهنگیان را بالا ببرند. این درستترین و منطقیترین مسیری است که امروز مجلس آن را طی میکند، وگرنه ایدههای هیجانی و تصمیمات سریع به حل شدن بحران کمکی نخواهد کرد.
چطور میتوانیم به آموزشوپرورش ایدهآل و مدارس باکیفیت دست پیدا کنیم؟
در قدم اول باید به بحث معلم پرداخته شود. نفر اول و آخر آموزشوپرورش معلم است که باید در جهت توانمندسازی این قشر قدم برداشت. نکته بعدی بحث اهداف تحصیلی است که باید بهروز شود. همچنین پرداخت مسائل روز در آموزشوپرورش، مثل ورود تکنولوژی یا هوش مصنوعی در فرایندهای آموزشی نقش بسیار مهمی دارد. مورد بعدی بحث ارتباطگیری اطلاعاتی دانشآموزان در همه مقاطع تحصیلی است که باید به صورت فرایند باشد نه اینکه مقطعی انجام شود، مثلاً کارنامه پایه ششم دانشآموز باید با پایه بعدی آن ارتباط داشته باشد. اینها مسائلی است که باید در وزارت آموزشوپرورش بررسی شود.
تقریباً همه کارشناسان بر پایین بودن کیفیت آموزش در مدارس کشورمان اتفاقنظر دارند. فارغ از برخی استعدادهای شخصی دانشآموزان که باعث کسب مدالهایی در منطقه و جهان میشود، نتایج آزمونهای بینالمللی هم این موضوع را تا حدودی تأیید میکند، حتی نتایج آزمون نهایی هم گواهی بر همین مسئله است. علت این موضوع را چه میدانید و راهکارهای شما برای بهبود کیفی آموزش در کشور چیست؟
کیفیت هدف مهمی است که درصدد رسیدن به آن هستیم. شاخص کیفیت آموزشی با مدل «معلم» و ارتباط «معلم و دانشآموز» ارتباط مستقیم دارد، به همین دلیل است که در دوره ابتدایی پیشنهاد میشود معلم دوره ابتدایی حداقل تا پایان مقطع تحصیلی همراه او باشد. این کار از نظر روانشناختی اتفاق فوقالعاده مثبتی به دنبال دارد. نکته بعدی محتوای کتب درسی است که اشکال خیلی جدی دارد. آنقدر بچهها درگیر حفظیات محتوای بیهوده شدهاند که به عنوان مثال برخی دانشآموزان فارغالتحصیل مقطع ابتدایی به آن صورت بلد نیستند از کارت بانکی استفاده کنند. اصلاً نمیتوانند به تنهایی از مغازه خرید کنند، یعنی موارد پایه مهارتهای زندگی را یاد نگرفتهاند. بدتر اینکه اهداف تحصیلی تا مقداری جابهجا شده است. به دانشآموزان سواد خواندن یاد میدهیم، اما آنها اصلاً نمیدانند چه میخوانند تا جایی که اگر از آنها بخواهید یک درس را بخوانند و درباره آنچه فهمیدهاند توضیح دهند، معمولاً برداشتی از محتوا برای گفتن ندارند. این اشکال در درس ریاضی خودش را بیشتر نشان میدهد، بنابراین عدمخوانش صحیح از مفاهیم این مشکل را ایجاد کرده است که باید فکری برای آن شود.
عدالت آموزشی و ایجاد فرصتهای برابر در آموزشوپرورش از بحرانهای جدی جامعه است. شکاف طبقاتی، نابرابری آموزشی ایجاد کرده است و همین نابرابری آموزشی، روزبهروز شکاف طبقاتی را تشدید میکند، اما در گذشته دانشآموز مستعد دهکهای پایین میتوانست از ظرفیتهای آموزشی استفاده و بخشی از آن نابرابری را ترمیم و طبقه اجتماعی خودش را عوض کند، ولی امروز عکس این جریان روی میدهد.
متأسفانه رقابت عجیبی میان خانوادهها شکل گرفته است که مسئول این مهم را آموزشوپرورش میدانم. خانوادهها در حال مسابقه دادن هستند که مدرسهای را برای بچهشان انتخاب کنند تا از همان دوره ابتدایی به او چند زبان یاد بدهد یا مدرسهای که بچهها را تا غروب نگه دارد و با آنها تمرین کند. یکسری چیزها اینگونه به وجود آمده که بر اثر آن، بچهها را از بچگی کردن و نوجوانی کردن دور کرده است، بنابراین یک رقابت ناسالم را خانواده به ذهن بچهها القا میکند؛ اینکه او همیشه نفر اول باشد. اصلاً ضعف کنکور و مشکل اصلی آن همین است که این همه متقاضی آزمونی میشوند که در نهایت گفته شود «تو رتبه اولی» و «تو هم دوم هستی» و آن کسی هم که رتبه 18 هزار شده است، احتمالاً یک چیزی کم دارد! این اصلاً رقابت درستی نیست. به عقیده من، بچههای امروز جامعهمان باید در معمولیبودن رقابت کنند، یعنی بچهای که بلد است تغذیه سالمی داشته باشد، مسواک بزند، ورزش کند، کتاب بخواند، تعامل اجتماعی داشته باشد و خوب خرید کند، اینهاست که یک بچه را به استقلال میرساند، وگرنه نمره بالا در فلان درس را که روبات هم بلد است به دست بیاورد. اصل موقعیت اجتماعی که در آموزشوپرورش و گفتمان تربیتی وجود دارد، این است که نوجوانان و جوانان باید یکسری تفاوتهایی با کامپیوتر و هوش مصنوعی داشته باشند، الان یک روبات و کامپیوتر بهتر از همه آدمها محاسبات ریاضی انجام میدهد، بنابراین آموزشوپرورش باید روی این مسئله تمرکز کند. اصل دعوای مخالفان کنکور هم همین است چراکه با تأکید بر کنکور اصلاً اجازه نمیدهیم بچهها روی مدار اصلی زندگیشان قرار بگیرند، البته مقصرهای دیگری هم وجود دارد. منبع: روزنامه جوان