کتاب مجاز منتشر شد

مجموعه اشعار شاعران حلقه ادبی مجاز، به سعی پیمان طالبی، توسط انتشارات نزدیکتر منتشر شد.
حلقه ادبی مجاز که از بهمن ماه 1396 فعالیت خود را آغاز کرده و با برگزاری کارگاههای حضوری و آنلاین در حوزههای شعر و نویسندگی و اصول کتابخوانی، در این سالها علاقهمندان بسیاری را جذب کرده است، به تازگی مجموعهای از اشعار هنرجویان خود را در قالب کتابی با عنوان «کتاب مجاز» توسط انتشارات نزدیکتر منتشر کرده است.
پیمان طالبی، موسس این حلقه ادبی و از شاعران و روزنامهنگاران جوان کشور، گردآورنده این کتاب است و در آن از بالغ بر بیست شاعر، شعرهایی را به چاپ رسانده است.
شاعران حاضر در این کتاب، غالبا از متولدین دهه هفتاد و هشتاد محسوب میشوند. این شاعران جوان، فعالیت حرفهای خود در فضای ادبیات را از «مجاز» آغاز کرده و امروز نامهایی آشنا در فضای ادبیات فارسی محسوب میشوند. فاطمه ناصریفر، امیرعباس اسدیان، محمدمهدی سرحدی، امیرحسین مختاری، مهدیه همتی آهویی، مبینا گلصفتان، شمیمزهرا جواهری، سیدحسام سلیمانی، امیرحسین عظیمی، طهورا خدابخش و... از جمله شاعرانی هستند که اشعارشان در «کتاب مجاز» منتشر شده است.
شنیدهها حاکی از این است که این مجموعه، دفتر اول از اشعار اعضای این حلقه ادبی است و قرار است در سالهای آینده دفاتر دیگری نیز از شعر شاعران عضو این حلقه ادبی به بازار کتاب عرضه شود. علاقهمندان جهت تهیه این کتاب با شماره 09399847788 تماس حاصل کرده و یا به سایت انتشارات نزدیکتر مراجعه کنند.
در ادامه دو شعر از اشعار منتشرشده در «کتاب مجاز» را میخوانیم: گیاهی ریشه در خاکِ شمیرانم. ولی سرما زده، بیرنگ و بیجانم
چناران ولیعهدم، که خشکیده غریق مانده در رود لواسانم
شُکوه رفته از یاد الیزابت خزان آخرِ کاخ گلستانم
من آجرهای مخروب نظامیه شبیه سنگلج، تنهای ویرانم
منم آن بهمن و خون جگرهایش منم پاییز و رفتنهای آبانم
پر از خشمم به قدر یک نظاماباد اصیل بیادب، چون چاله میدانم
مثال لالهزار پرپرم در باد و گلبرگی که در چنگال طوفانم
دلیل کیش و مات مسجد شاهم قماری باخته در زیر ایوانم
من آزادیِ دربندم، دماوندم غزل های وداعِ شهر طهرانم
«سیدحسام سلیمانی»
نسیم در نوسان، پنجره چراغان است و نور ماه در آغوش خانه مهمان است
رهاست روی زمین دستهی گل سرخی که در مسر هیاهوی باد لرزان است
در امتداد سیاهی خانه، میزی پُر نشسته حاضر و مشتاق صرف صبحانه است
حکایت از خبر عاشقانهای دارد شمیم عود سیاهی که رو به پایان است
سکوت کرده و تنها نشسته روی زمین لباس تور سپیدی که سرد و بیجان است
و موی درهم و آرایشی بهم خورده و صورتی که در آیینه غرق باران است
تمام بیکسیاش را گرفته در آغوش عروس تازهی این خانه که پشیمان است...
«فاطمه ناصریفر»
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات