«کوچکتر از ام یک» سرگذشت نوجوان 11 سالهای که رزمندهای با تجربه بود
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «کوچکتر از ام یک» حاصل روایت رشادتهای یکی از رزمندگانی است که در نوجوانی و در 11 سالگی با زحمت و تلاش بسیار و ترفندهای مختلف، داوطلبانه خود را به جبههها رساند. این کتاب که تازگی توسط سوره مهر به چاپ رسیده است، از نظر نگاهی که یک نوجوان به زادگاهش، طبیعت، آیینها و رسوم این دیار از جنوب کشور دارد، جذاب است. از سوی دیگر، سختیها و دشواریهای زندگی و جنگ از نگاه صمیمی و بیپیرایه رزمنده نوجوان، عباس حیدری، می تواند برای نسل امروز خواندنی باشد. آنچه میخوانید گفتوگویی با منوچهر بایندری نویسنده این کتاب درباره آنچه که قرار است در کوچکتر از امیک پیش روی مخاطب قرار بگیرد.
چطور با عباس حیدری آشنا شدید و تصمیم به نگارش خاطرات گرفتید؟
سال 1389 بود. در سازمانی در بندر بوشهر به عنوان ویراستار کار میکردم. در آن سال، با یکی از همکاران دوست شدم. فردی خونگرم و از تبار تنگسیر. حین گفت وگوهای دوستانه، به من گفت که در یازده سالگی عازم جبهه شده است. همین حرف، تلنگری شد برای شنیدن خاطرات زیبای او. همان رفتن به جبهه در دوره کودکی، برای من کافی بود تا از او اجازه بگیرم که خاطراتش را ثبت کنم.
خاطرات شامل چه بخشهایی از زندگی ایشان میشود؟
عباس حیدری شامل سه بخش میشود. بخش اول سرگذشت او در روستای زادگاه، بخش دوم تلاش او برای ورود به افراد تحت آموزش نظامی و بخش سوم خاطرات عزیمت به جبهه و شبها و روزهایی که در آنجا گذرانده است.
چرا جذب نوشتن این خاطرات شدید و نقطه قوت خاطرات چیست؟
اینکه کودکی ناگهان تصمیم میگیرد از فضای گرم خانواده جدا شود و به جای آغوش پر محبت مادر و بازیهای کودکانه، پا به جایی بگذارد که در آنجا با اخم و آتش و گلوله از او پذیرایی میکنند، جاذبه و گیرایی خاصی برای هر نویسندهای دارد. نقطه قوت کتاب، جاهایی است که فرمانده، عباس کوچک را به عنوان رزمنده میپذیرد و همین نقطه، آغازگاه بلوغ و ورود به جهان تلخ و پرحادثه و در عین حال حماسی بزرگسالان است.
خاطرهای که از همه برای شما جذابتر بود...؟
در هر فصل از خاطرات عباس، ماجراهای جذابی اتفاق میافتد. برای نمونه آنجا که فرمانده صابر شانههای او را چنگ میزند و از او میخواهد که بدود و بدین گونه توانایی عاطفی و جسمی او را محک میزند، جای دیگر که با چفیه بازی میکند و سیلی میخورد و بعد برخورد عاطفی سرپرست گروه با او، همچنین دیدن غواصهای دشمن و گریز به موقع و سرانجام همراهی پیرمرد عارف مسلک در جزیره فاو و سرنوشت عارفانه او، در همه اینها جذابیتها و پیامهایی نهفته است که برای خود من به عنوان نویسنده و هم برای مخاطبان در همه سنین میتوانست و میتواند جذاب، سرگرم کننده و آموزنده باشد.
چندساعت گفتوگو کردید و نوشتنش چه مدت زمان برد؟
بعد از آنکه آقای حیدری پذیرفت که خاطراتش مکتوب شود، با واکمن صحبتهای او را ضبط کردم که حدود هفت ساعتی زمان برد و سپس نوشتن این کتاب در چند مرحله صورت گرفت. ابتدا نوشتن، بازنویسی و ویرایش در سال 1390 انجام شد و بعد از آن تا مرحله چاپ، 2 بار دیگر، اصلاح، ویرایش و بازنویسی بر روی متن و ترتیب و تغییر فصلها صورت گرفت.
شما برای نوشتن این کتاب، مخاطب خاصی را در نظر داشتهاید؟
در وهله اول، مخاطبان این کتاب را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند چون میتواند برایشان جذابیت بیشتری داشته باشد. اینکه کودکی همسن و سال آنان، قادر باشد وارد عرصهای شود که تنها متعلق به بزرگسالان است. چالشهای پیش رو و موقعیتهای کمیک و تراژیک بسیاری در فواصل ماجراها اتفاق میافتد، احساس وطن پرستی، تلاش، پشتکار و شهامت را در این قشر برمیانگیزد. البته طیف بزرگسال هم میتوانند با خواندن کتاب، لحظات شیرینی را تجربه کنند و از پشت پرده ماجراها و خاطرات عباس به فضای شگفت جبهه جنگ سفر کنند.
سبک خاصی را در نوشتن کتاب دنبال کردهاید؟
سبک من در نگارش کتاب، سادهنویسی است. برای اینکه مخاطبان جوان و حتی کودک به راحتی بتوانند با متن ارتباط برقرار کنند. پس از رهنمودهای سودبخش اعضای کارشناسی داستان و خاطره در انتشارات سوره مهر، سعی شد به هم پیوستگی داستانوار فصلهای کتاب بیشتر شود. پس از حذف موارد غیرضروری و اضافه کردن برخی از خاطرات دوران کودکی عباس، کتاب به صورت داستانهای کوتاه به هم پیوسته درآمد که مطمئناً جاذبه و حس تعلیق و داستانگونه بودن اثر را دو چندان میکند. میتوانم از همین جا به مخاطبان مژده خواندن کتابی منسجم و داستان وار را بدهم نه کتابی با خاطرات انباشته و سرد و ملال آور.
خود شما تقریباً همسن و سال آقای حیدری هستید، آیا تجربه جبهه داشتهاید و در حین نوشتن کتاب، چگونه با کاراکتر اصلی عباس همذات پنداری میکردید؟
من توفیق رفتن به جبهه نداشتهام، با این حال چون من هم از نسلی هستم که جنگ و تبعات آن را به تمامی احساس و درک کردهام، به خوبی در لابلای خاطرات، با عباس همگام میشدم و دردها و احساسات او را عمیقاً درک میکردم. خاطرات کودکی او در روستای حیدری، خاطرات خود مرا که از روستایی در تنگستان هستم، تداعی میکرد. این را هم بگویم که من با آقای حیدری هر دو از شهرستان تنگستان و هر دو بزرگ شده اقلیم روستا هستیم.
پیام یا درونمایه اصلی کتاب «کوچک تر از امیک» برای مخاطب چیست؟
این کتاب، سرگذشت کودکی است که در روستا زندگی کرده، بعد ناگهان کشور خود را درگیر جنگ دیده، برادر بزرگ او پا به میدان جنگ گذاشته و خود او که سرشار از حس ماجراجویی است تصمیم به رفتن به میدان مبارزه گرفته، در انتهای جنگ موفق می شود چند ماه به حساسترین نقاط جنگی وارد شود... او در فاصله سه سال، تجربیات ارزشمندی را از سر گذرانده و به معنای واقعی متحول شده و از کودکی کم تجربه تبدیل به نوجوانی سرد و گرم جنگ چشیده شده است. در این کتاب، با اینکه سختیها، دشواریها و ناگواریها و چهره نازیبای جنگ به تصویر در میآید، در پایان بر ارزشمندی فضای صلح میان دو کشور تأکید میشود؛ علاوه بر این آنچه مهم است اودیسه کوتاهی است که قهرمان کوچک تجربه میکند و نشان میدهد که آدمی حتی در سنین کودکی، وقتی سرد و بیاعتنا به جامعه و حوادث پیرامون نباشد، و شجاعانه در گذرگاه ماجراها قرار گیرد، زندگی به روی او دریچههایی را باز میکند که بر دیگران نکرده است، و پیش چشمانش زیباییهای دردناکی را هویدا میکند که تا همیشه او را به آدمی دیگرسان بدل میکند و او کسی میشود که رازی در دل دارد و حرفی ارزشمند برای گفتن بر لب.
شما به جز خاطره نویسی، کارهای دیگری هم در حوزه نویسندگی انجام دادهاید؟
در سال 1397 رمان «برهوت سفید» را منتشر کردم. این کتاب یک سال بعد، در مسابقه دوسالانه ادبی ملی بوشهر، به عنوان رمانی که میباید دیده میشد، شایسته تقدیر شناخته شد. همچنین دو داستان کوتاه من طی دو سال متوالی، در مسابقه ادبی صادق هدایت، در میان داستان های برتر قرار گرفت.
در حوزه خاطرهنگاری یا زندگینامه نویسی نیز، دو کار دیگر را تألیف کردهام. کتاب «شبگرد آسمان» درباره زندگی استاد احمد دالکی است که به عنوان پدر نجوم آماتوری ایران شناخته میشود که در سال 1397 به چاپ رسیده است. همزمان با زندگینامه دالکی، خاطرات استاد بهروز بوشهری، معاون شهید تندگویان را نیز به رشته تحریر درآوردهام که متأسفانه هنوز بخاطر برخی مسائل، بخت انتشار نیافته است. اتفاقاً خاطرات اسارت نه ساله بوشهری در زندانهای سیاه بغداد بسیار خواندنی و جذاب بوده و آقای بوشهری بعد از خواندن خاطرات خود، رضایتش را ابزار کرد. گویا در طول سی سال، بارها کسانی تصمیم داشتهاند خاطرات او را بنویسند که قبول نکردند. متأسفانه اداره سفارشدهنده خاطرات بهروز بوشهری، هنوز نتوانسته یا نخواسته این خاطرات که در نوع خود منحصر به فرد بوده، چاپ و منتشر شود.
انتهای پیام /