دوشنبه 26 آبان 1404

آفت اقتصاد نوآوری

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
آفت اقتصاد نوآوری

در سال‌های اخیر، فناوری بلاک‌چین و رمزارزها به‌عنوان ابزارهای نوین مالی و زیرساختی، توانایی ایجاد شفافیت، کاهش هزینه‌های نظارت و مقاوم‌سازی نظام اقتصادی را در سطح جهان نشان داده‌اند.

با این حال، در ایران هنوز نگاه غالب به این فناوری‌ها، امنیتی و دستوری است و طرح‌هایی مانند ماده 10 طرح مقاوم‌سازی نظام ارزی، مسیر توسعه آنها را محدود می‌کند. کارشناسان معتقدند که محدودسازی و مجوزمحوری نه تنها مانع نوآوری می‌شود، بلکه اقتصاد زیرزمینی و بی‌اعتمادی را تقویت می‌کند و ظرفیت بالقوه بلاک‌چین برای شفاف‌سازی و تقویت اقتصاد رسمی را از بین می‌برد. در همین راستا، «دنیای اقتصاد» با میرسهیل نیک‌زاد کلورزی، کارشناس و فعال حوزه بلاک‌چین، گفت‌وگو کرده تا ابعاد مختلف ماده 10 و اثرات آن بر نوآوری، امنیت اقتصادی و شفافیت نظام ارزی بررسی شود.

 نظر شما در خصوص ماده 10 طرح مقاوم‌سازی نظام ارزی چیست؟

به نظر من ماده 10 این طرح از ابتدا با سوء‌تفاهم نسبت به ماهیت فناوری بلاک‌چین و رمزارزها نوشته شده است. نویسندگان آن تصور کرده‌اند رمزارز چیزی شبیه ابزار مالی یا اوراق بهادار است که باید آن را در چارچوب نظام بانکی کنترل کرد. در حالی‌که بلاک‌چین در اصل یک فناوری زیرساختی است، نه صرفا ابزار مبادله.

این فناوری می‌تواند شفافیت، امنیت و کارآمدی را در کل اقتصاد افزایش دهد، اما در این ماده، نگاه امنیتی و دستوری بر آن حاکم است. در واقع به جای آنکه از ظرفیت بلاک‌چین برای مقاوم‌سازی نظام ارزی استفاده شود، با محدودسازی و الزام به مجوزهای متعدد، مسیر توسعه‌ی آن مسدود می‌شود. اگر هدف این طرح واقعا «مقاوم‌سازی» است، راهش ایجاد بستر رقابت آزاد، دسترسی باز و تنظیم‌گری هوشمند است، نه کنترل از بالا.

 آیا از فناوری‌های جدید مانند رمزارز می‌ترسند یا اساسا ماهیت آن درک نشده است؟

به‌نظرم مساله ترس نیست، بلکه ترکیبی از ناآگاهی و ساختار بوروکراتیکی است که با نوآوری غریبه است. بسیاری از تصمیم‌گیران هنوز رمزارز را معادل «پول مجازی برای دور زدن تحریم» می‌دانند، درحالی‌که رمزارزها امروز بخشی از زیرساخت مالی جهان‌اند. حتی بانک‌های مرکزی در کشورهای توسعه‌یافته از مفاهیم و ابزارهای بلاک‌چینی در پروژه‌های خود استفاده می‌کنند.

در ایران هم قانون‌گذار می‌تواند از ظرفیتش برای شفاف‌سازی نظام مالی و کاهش هزینه‌های نظارت بهره بگیرد. مشکل اینجاست که به جای گفت‌وگو با متخصصان واقعی این حوزه، معمولا تصمیم‌ها در جلساتی گرفته می‌شود که نگاه امنیتی و بانکی بر آن غلبه دارد. نتیجه هم می‌شود طرح‌هایی مثل همین، که نه با واقعیت بازار همخوان است و نه با آینده اقتصاد دیجیتال.

 وقتی ذات رمزارزها بر پایه حذف تمرکز و واسطه‌ها بنا شده، چگونه می‌توان آنها را با سیاست‌های متمرکز اداره کرد؟

واقعیت این است که نمی‌شود. ذات فناوری غیرمتمرکز به معنای حذف کنترل مستقیم است. اما این حذف، هرج‌ومرج نیست؛ بلکه نوعی نظم جدید است که در آن اعتماد از نهادهای متمرکز به الگوریتم‌ها و شفافیت داده منتقل می‌شود. در چنین سیستمی دولت می‌تواند نقش خود را از «کنترل‌کننده» به «تنظیم‌گر» عوض کند. یعنی به‌جای صدور مجوز برای هر کاربر یا هر پلتفرم، چارچوب‌های شفاف برای رفتار مسوولانه بنگاه‌ها تعریف کند.

دنیا همین مسیر را می‌رود. کشورهایی که سعی کردند بلاک‌چین را در قالب اداری سنتی جا دهند شکست خوردند، و آن‌هایی که پذیرفتند این فناوری منطق جدیدی دارد، الان در خط اول نوآوری مالی جهان‌اند. در ایران هم اگر بخواهیم بلاک‌چین را در مدل «فرم، مجوز، امضا» اداره کنیم، عملا نابودش می‌کنیم. فناوری غیرمتمرکز با کنترل متمرکز سازگار نیست؛ باید نوع کنترل را بازتعریف کنیم، نه خود فناوری را.

 آیا دولت‌ها واقعا قصد حمایت از نوآوری دارند یا هدفشان فقط این است که هر نوآوری را زیر چتر مجوز و کنترل خود بیاورند؟

تجربه من نشان می‌دهد که در ساختار فعلی، حمایت از نوآوری اغلب در حد شعار باقی می‌ماند. هر فناوری جدیدی که می‌آید، اول با سوءظن به آن نگاه می‌شود، بعد تلاش می‌کنند با مجوز و مقررات محدودش کنند. در حالی‌که نوآوری به‌ذات یعنی عبور از چارچوب‌های قدیمی. در حوزه رمزارز هم همین اتفاق افتاده. به‌جای آنکه دولت فضای آزمایشی و رقابتی برای رشد کسب‌وکارهای بلاک‌چینی فراهم کند، دنبال «نظام مجوزدهی» و «درگاه‌های تحت کنترل» است.

این رویکرد نه فقط مانع رشد شرکت‌های داخلی می‌شود، بلکه باعث فرار سرمایه انسانی و فنی از کشور هم شده است. اگر نیت واقعی حمایت است، باید ریسک‌پذیری و اعتماد به بخش خصوصی را بپذیریم. تنظیم‌گری یعنی «هدایت رفتار»، نه «تصرف کامل». وقتی همه‌چیز را بخواهیم کنترل کنیم، نتیجه‌اش توقف و مهاجرت نوآوران خواهد بود.

 وقتی تجربه کشورهایی مانند چین و هند نشان داده که محدودسازی رمزارز فقط معاملات زیرزمینی را گسترش می‌دهد، چرا ما دوباره همان مسیر شکست‌خورده را تکرار می‌کنیم؟

دقیقا همین‌طور است. سیاست‌های ممنوعیتی هیچ‌وقت جواب نداده‌اند، چون ذات بازار دیجیتال فرامرزی است. وقتی مسیر رسمی بسته می‌شود، مردم به مسیر غیررسمی می‌روند. در چین هم با وجود محدودیت، بازار رمزارز زیرزمینی بسیار بزرگ است و دولت در نهایت مجبور شد چارچوب‌های جدیدی تعریف کند. ایران هم اگر همین مسیر را برود، فقط باعث افزایش ناامنی و خروج سرمایه می‌شود.

مردم و کسب‌وکارها نیاز به راه‌حل مالی بین‌المللی دارند، نه پنهان‌کاری. بهترین سیاست این است که مسیر قانونی و شفاف ایجاد شود تا هم دولت نظارت داشته باشد و هم بخش خصوصی نفس بکشد. محدودسازی در واقع نوعی انکار واقعیت است. رمزارز آمده تا بماند. کشورهایی که زودتر آن را پذیرفتند، امروز مزیت رقابتی دارند؛ کشورهایی که مقاومت کردند، حالا مجبورند با تاخیر و هزینه بیشتر وارد شوند.

آیا تصویب این طرح به افزایش امنیت اقتصادی منجر می‌شود یا برعکس، باعث افزایش ترس، بی‌اعتمادی و تقویت اقتصاد زیرزمینی خواهد شد؟

به نظر من تصویب این طرح، نه‌تنها امنیت اقتصادی را افزایش نمی‌دهد، بلکه بی‌اعتمادی را بیشتر می‌کند. امنیت واقعی از شفافیت می‌آید، نه از بستن درها. وقتی فعالیت‌های اقتصادی به‌جای اینکه در بسترهای قانونی و قابل ردیابی انجام شوند، به زیرزمین رانده شوند، نظارت هم از بین می‌رود. در واقع این طرح نوعی پیام اشتباه به جامعه می‌دهد: اینکه دولت به‌جای مشارکت در نوآوری، قصد مهار آن را دارد. نتیجه‌اش این است که کارآفرینان واقعی کنار می‌کشند و میدان برای دلال‌ها و واسطه‌ها باز می‌شود.

اگر هدف مقاومت اقتصادی است، باید به فناوری اعتماد کرد. بلاک‌چین ابزار شفاف‌سازی است، نه تهدید. با رویکرد باز و علمی می‌توان آن را در خدمت امنیت اقتصادی قرار داد؛ با رویکرد بسته و مجوزمحور، فقط بی‌اعتمادی و فرار سرمایه ایجاد می‌کنیم. رمزارز و بلاک‌چین نه دشمن نظام مالی‌اند و نه تهدید امنیت ملی؛ آنها ابزارهایی‌اند که می‌توانند پایه‌های اقتصاد شفاف و مقاوم را تقویت کنند. به شرطی که قانون‌گذار نگاهش را از «کنترل» به «درک» تغییر دهد. بستن درها، مانع تغییر واقعیت نمی‌شود فقط ما را از آینده عقب می‌اندازد.

آفت اقتصاد نوآوری 2