آقای بیرنگ! شما اشتباه نکردید
روزنامه جوان نسبت به مصاحبه جنجالی بیژن بیرنگ واکنش نشان داد.
جواد محرمی در روزنامه جوان نوشت: با بیژن بیرنگ چندبار تلفنی مصاحبه کردهام، هنرمندی است که چند ویژگی شخصیتی از او در ذهن ماندگار میشود، بیریا و یکرنگ است و نسبت این صفت با نام خانوادگیاش جالب است. متواضع است، چندباری که برای مصاحبه تماس گرفتم ابدا کوچکترین ردی از خودبزرگبینی در گپ و گفت با او حس نکردهام. به خبرنگاری که او را ندیده و نمیشناخت اعتماد کرد و این ویژگی قطعا از خوشبینی او به آدمها ناشی میشود.
در گفتوگو به شدت صمیمی و دوستانه رفتار میکند و همه اینها اگر در وجود هر آدمی باشد، انرژی مثبتش را نمیشود حس نکرد و این از سبز بودن روح کارگردان خانه سبز حکایت دارد. بیرنگ در چند مصاحبهای که با او داشتم از تلخی سریالهای صداوسیما گلایه داشت و معتقد بود زندگی عادی به قدر کافی تلخی دارد و هنرمند باید از این تلخی کم کند نه اینکه بر آن بیفزاید. معتقد بود فیلم و سینما باید حال آدمها را خوب کند نه اینکه حال آنها را بگیرد. حرفهای تازه بیژن بیرنگ که در قالب یک ویدئو در فضای مجازی پخش شد، ذهن مرا درباره او ذرهای تغییر نداد. آدمها همیشه ممکن است حس و حال یکسانی نداشته باشند. از سیاق حرفهای کارگردان خانه سبز معلوم است که عدهای او را به خاطر ساخت سریالهایش در نزدیک به سه دهه پیش متهم به مالهکشی برای وضع موجود کردهاند! این دیگر خیلی غیرمنصفانه است، مثلا فکر کنید سریالی مثل دنیای شیرین دریا که حکایتهایی از زندگی خانوادهای شمالی را ترسیم میکرد، با چه خطکش و متر و معیاری میتواند توجیهگر معضلات قلمداد شود. آیا غیر از این است که امید عنصر و جوهر اصلی هنر است و بدون آن هنر شکل نمیگیرد؟ اگر قرار باشد هنرمند همان مصائب و رنجها و دردهای جامعه را به شکلی دردناکتر و رنجآورتر و صعبانگیزتر جلوی چشم مخاطب قرار دهد، واقعا کار بزرگی صورت داده؟ مثلا درباره آلودگی هوای تهران اگر یک نقاش در آثارش به عنوان یک تذکر از زیباییهای یک شهر پاک که میتواند تصویری آرمانی باشد، روی بوم نقش بزند و به شکلی کنایهوار مخاطب را به یاد آنچه باید باشد، بیندازد، به رسالت خود بهتر عمل کرده یا وقتی که در یک شهر خسته و دلزده از آلودگی تابلوهایی کریهتر از آنچه هست، ترسیم کند؟ اساسا گوشزد کردن و اشاره کردن به زیباییها و خوبیها به نوعی در خودش اعتراض به وضعیت حاضر و مطالبه شرایط مطلوب را هم دارد. آیا نشان دادن اخلاق خوب و غلبه دادن خوبیها در یک اثر هنری جامعه را به سمت خیر رهنمون میکند یا ضریب دادن به بدیها و بداخلاقیها؟ معتقدم اتفاقا کاری که بیژن بیرنگ در آثارش میکرد، دقیقا همان رسالتی بود که یک هنرمند موظف به انجام آن است و قطعا نام آن مالهکشی نیست، فکرش را بکنید، همه هنرمندان یک سرزمین تصمیم بگیرند در اعتراض به برخی ناملایمات به زشتیهای جامعه ضریب داده و زیباییها را به کل ندید بگیرند، واقعا بر سر چنین جامعهای چه خواهد رفت و سؤال اساسیتر این است که آیا مطالبه جامعه از هنرمندان این است که مشکلات آنها را به شکلی خام با خشونت و بیرحمی غلیظتر از آنچه هست در معرض دید بگذارند؟ زندگی آدمها مخلوطی از غم و شادی، شکست و موفقیت، عشق و نفرت و در یک معنا سیاهی و سفیدی است و این نسبت میتواند در آدمها کم یا زیاد باشد و هنرمند به همان نسبت که در بازنمایی زندگی آدمها تن به افراط و تفریط میدهد، اثرش را از هنر بیبهره میکند. آقای بیرنگ شما اشتباه نکردید و کارتان را درست انجام دادید، اجازه ندهید عدهای خوبیهای شما را به جای بدی بهتان قالب کنند، جامعه در هیچ شرایطی نباید امید خود را از دست بدهد. همیشه سبز بمانید.