آقای کیانوش! اجازه بدهید با شما مخالف باشیم

نود و یک سال از تولد محمود کیانوش گذشت؛ کسی که پرکاری، جدیت و تنوع تخصصهای او در سپهر ادبیات کمتر سابقه داشته است.
چند روز قبل مراسمی به این مناسبت در خانه کتاب برپا شد و من هم در کنار فاطمه سالاروند، علیاصغر سیدآبادی، وحید نیکخواه آزاد، دکتر سودابه نوذری، حسن اسماعیلی طاهری، کبری بابایی، نسترن حاتمی و... حرفهایی زدم که چکیده آن را اینجا بازگو میکنم.
امروز کیانوش را بیشتر به «شعر کودک» و ادبیات کودک و نوجوان میشناسند و ما نویسندگان ادبیات کودک در ایجاد این تلقی دخیل و از اقبال آن خوشحال هستیم. اما این را که امروز دیگران از اشعار سپید و یا نوقدمایی او، از داستانهای تألیف و ترجمههای فراوان او، از کتب و مقالات نظری متعددش، از ترجمههایش به انگلیسی و سرودههایش به آن زبان، از روزنامهنگاریها و مقالات و طنزهایش و چه و چه کمتر صحبت میکنند نباید تقصیر ادبیات کودک دانست.
من تنها یکبار و آن هم چند دقیقه محمود کیانوش را دیدم. در نمایشگاه کتاب تهران، مصطفی رحماندوست محبت کرد و ضمن تعاریفی مرا به او معرفی کرد. من هم از جایگاه رفیع او در شعر کودک و تدوین بوتیقای آن صحبت کردم. کیانوش عمیقاً ناراحت و شاید افسرده شد و با عباراتی شبیه به این گفت: «من مدت کوتاهی به دلیل اشتغال اداری به شعر کودک پرداختم. چرا چشمتان را روی بقیه کارهای من بستهاید؟»
من که جوان بودم جا خوردم و منفعلانه درباره سایر نوشتههایش هم به تمجید پرداختم اما فرصت اندک بود و به بحث منطقی و استدلالی وارد نشدم.
امروز اما اگر بخواهم کارنامه کیانوش را مرور کنم باید بگویم تعداد کتابهای کیانوش در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کمتر از ده درصد آثار اوست. باید بگویم شعرها و داستانها و ترجمهها و نقدها و آثار مطبوعاتی او برای بزرگسالان قابل احترام و ارزشمند است. درباره قدر او در شعر و داستان بزرگسالان نمیتوانم نظر تخصصی بدهم اما فرضیه او را که گروهبندیهای ادبی و حزبی در بایکوت او مؤثر بوده نامحتمل نمیدانم.
با همه اینها نمیتوانم حرف آن روز او را که ادبیات کودک در زندگی او مسئلهای اتفاقی و گذرا و سفارشی بوده است، بپذیرم.
کیانوش از همان دهه سی به ادبیات کودک توجه کرد. نقدها و مرورهای او بر کتب کودک و نوجوانی که به مجله سخن میرسید یک فعالیت مستمر بود و برای نمونه نوشتههایش بر کتابهای نوجوانانه غلامحسین یوسفی و رضا سیدحسینی خواندنی است.
او از همان دهه سی ادیتور بخش کودک انتشارات اشرفی بود و پس از آن چنین نقشی را در انتشارات نیل به عهده داشت و زمینهساز نشر دهها کتاب کودک و نوجوان شد. داستانهای او برای نوجوانان قابل تأمل و از منظر تاریخی و بومینویسی دارای جایگاه ویژه است؛ دهکده نو، قصهای و غصهای، آدم یا روباه، حمامیها و آبانباریها. ترجمههای او هم برای کودکان هدفمند و موفق است مثلاً ترجمهای از کارلو کلودی.
کیانوش سالهای سال عضو شورای سردبیری مجلات پیک بود و این اصلاً نقش کوچکی نباید شمرده شود. قصههای او که در پیک نوجوانان و پیک جوانان چاپ میشد و در قالب کتاب درنیامد، ارزشمند و خواندنی بود. مجموعه سه جلدی او در بازنویسی داستانهای شاهنامه برای نوجوانان هنوز ارجمند و به یادماندنی است. او برای بچهها چندین نمایشنامه نوشت و مشاور برنامه کودک تلویزیون بود. به گمانم آخرین کتاب تألیفی او هم در عمر پربرکتش داستانی برای نوجوانان به نام «خودنویس آبی و گل سرخ» بود که در دهه نود در کانون پرورش فکری برای کودکان منتشر شد.
همچنین اگر اقبال متخصصان را ملاکی برای کارنامه ادبی هر نویسنده محسوب کنیم، باید بگوییم تنها جایزههای محمود کیانوش به واسطه آثار کودکانهاش به دست آمدهاند؛ چه جایزه شورای کتاب کودک در سال 1353 و چه «جایزه عباس یمینیشریف» در سال 1356.
اینها همه و همه به ما اجازه میدهد که خیلی قاطع و راسخ با آقای کیانوش مخالفت کنیم و او را یک نویسنده حرفهای و مستمر در عرصه ادبیات کودک بدانیم.
با این همه به گمان من جایگاه منحصر به فرد کیانوش در ادبیات کودک بیش از همه آنچه گفته شد به کتاب «شعر کودک در ایران» برمیگردد که اولین کتاب نظری شعر کودک و نوجوان در ایران بود و تا چند دهه هم بیرقیب ماند و هنوز هم از اعتبار خالی نیست. این کتاب ابتدا در قالب یک سخنرانی در سومین سمینار شورای کتاب کودک در سال 1352 متولد شد. سپس سلسله مقالاتی در نشریه رودکی شد و آنگاه کسوت کتاب یافت. امروز هم بیگمان همه کتابهای نظری درباره شعر کودک و نوجوان را باید حاشیه و تکمله و نقدی بر این کتاب کیانوش دانست.
روحت شاد آقای کیانوش. لطفاً اجازه بده برخلاف میلت ما هنوز و همیشه تو را یکی از ستارگان پرنور ادبیات کودک و نوجوان سرزمینمان به حساب بیاوریم.
کد خبر 2113138