چهارشنبه 5 شهریور 1404

«اتاق شماره 6» در کتابفروشی‌ها

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«اتاق شماره 6» در کتابفروشی‌ها

رمان «اتاق شماره 6» دربرگیرنده داستانی جنایی از آنتون چخوف نویسنده اجتماعی نویس ادبیات روسیه است.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «اتاق شماره 6»، نوشته آنتون پابلوویچ چخوف با ترجمه کاظم انصاری چندی است توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ دهم رسیده است.

کتاب مورد اشاره، سال 1982 منتشر شد و داستانش درباره برگرفته از تجربیات دکتری چخوف هستند. در این قصه، یک دکتر و پنج بیمار حضور دارند که در اتاق شماره 6 یک بیمارستان بستری‌اند و فقط یکی از این پنج نفر، ثروتمند و متعلق به طبقه بالای جامعه است. چهار نفر دیگر آدم‌های کاسب و پیشه‌ور هستند. در یکی از روزهای بهار برف سنگینی می‌آید و در گودال کنار گورستان قصه، دو جسد کهنه پیدا می‌شود؛ یک پیرزن و یک بچه! هر دو هم با مدارک و شواهد، به مرگ غیرطبیعی مرده‌اند. شایعه پیدا شدن جنازه‌ها و حضور یک قاتل ناشناس در شهر باعث می‌شود مردم به ترس و وحشت بیفتند و....

چاپ اول ترجمه کاظم انصاری از این رمان سال 1391 عرضه شد و نسخه‌های نهم آن سال 1402 به بازار آمدند. «اتاق شماره 6» چندی پیش به چاپ دهم رسید. سال 2009 بود که یک فیلم روسی به کارگردانی الکساندر گرونوفسکی و کارن شاخنازاروف با اقتباس از این رمان ساخته شد؛ البته سال 1978 هم اقتباس دیگری از آن ساخته شده بود.

«اتاق شماره 6» (با 19 بخش)، «به دنبال خدمت»، «درباره عشق»، «کالای جاندار»، «داستان نقاش» (با 4 بخش)، «اندوه» و «خودکشی» فصل های مختلف این کتاب هستند.

انتشار مقدمه کمبریج بر چخوف

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

نزدیک عصر، آندره یفی میچ در نتیجه سکته دماغی جان سپرد. ابتدا احساس سرمای فوق‌العاده‌ای می‌کرد و دلش آشوب می‌شد، مثل این بود که یک چیز نفرت‌آوری در تمام بدن و حتی تا سر انگشتانش نفوذ کرده است. از معده او شروع شد، به جانب سر کشیده شد و در چشم‌ها و گوش‌های او پخش شد.

آندره یفی میچ فهمید که ساعت آخر عمرش فرا رسیده است و به خاطر آورد که ایوان دمتریچ و میخائیل آوریانیچ و میلیون‌ها نفر دیگر به ابدیت و بقا ایمان دارند. آیا او اکنون به این ابدیت می‌رسد؟ اما به هیچ وجه آرزوی وصل به ابدیت را نداشت و شاید فقط برای یک لحظه درباره آن اندیشید، ناگهان گله‌ای از گوزن‌های بسیار زیبا، قشنگ و خوش‌اندام که وصف آنها را شب پیش در کتابی خوانده بود، از کنارش عبور کرد. سپس پیرزنی دستش را با نامه سفارشی به جانب او دراز کرد. میخائیل آوریانیچ سخنی گفت. آن وقت همه چیز از نظرش ناپدید شد و آندره یفی میچ برای ابد خود را فراموش کرد.

موژیک‌ها آمدند، دست و پای او را گرفتند و به نمازخانه بردند. با چشم‌های باز روی میز افتاده بود و نور مهتاب جسد بی‌روح او را روشن می‌کرد، هنگام صبح، سرگی سرگه یویچ آمد: مدتی صلیب به دست، دعا خواند و چشم‌های رئیس سابق خود را بست. روز سوم آندره یفی میچ را به خاک سپردند. هنگام دفن او فقط میخائیل آوریانیچ و داریوشکا حضور داشتند.

چاپ دهم «اتاق شماره 6» با 225 صفحه، شمارگان 350 نسخه و قیمت 226 هزار تومان عرضه شده است.