از توسعه نظامی تا رکود اقتصادی
امروزه جنگ نظامی برای توسعه قدرت و نفوذ در کشورهای دیگر به حدی زمانبر و هزینهبر است که گزینه آن روی میز ابرقدرتها در حال خاک خوردن است. این اما به معنای دست کشیدن آنها از قدرتطلبی نیست بلکه این کشورها به دنبال راههای کمهزینهتری هستند که بتوانند در کوتاهترین زمان، نفوذ خود را افزایش دهند.
یکی از بهترین گزینهها در دهههای اخیر، موضوع اقتصاد بوده است. امروزه اقتصاد به دلیل گستردگی که در حوزه های مختلف اعم از سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دارد، ابزار بسیار خوب و کمدردسری برای کشورهای ابرقدرت محسوب میشود که میتوانند با استفاده از آن رقیبان سیاسی خود را به تدریج به انزوا و انفعال در عرصه مناسبات بینالمللی برسانند.
در چنین شرایطی، هر کشوری که نتواند سیستم دفاعی خود را مستحکم کند، یقیناً آسیبها و ضربههای بسیاری را متحمل خواهد شد که دامنه آنها تنها در اقتصاد محدود و محصور نیست.
در این بین، ایران در همان سالهای اول انقلاب اسلامی توانست استقلال سیاسی خود را اعلام و جایگاه خود را در عرصه جهانی تثبیت کرد و در دهههای بعد در بعد نظامی نیز با دستاوردهای مختلفی در نیروهای زمینی، هوایی و دریایی که یکی از آنها دستیابی به توان موشکی بود، به یکی از قدرتهای بزرگ تبدیل شد.
گرچه اقدامات انجام شده قابل تقدیر و الزامی بود اما باید دانست در عصر جدید، انقلاب اسلامی برای گسترش دامنه اثرگذاری خود و همچنین حفظ جایگاه خود در عرصههیا جهانی، باید رسیدن به توسعه اقتصادی را نیز در دستورکار خود قرار دهد تا ضمن استقلال همهجانبه البته با افزایش روابط بینالمللی، به توازن در توسعه برسد.
متاسفانه در سالهای بعد از انقلاب، هر اندازه کشور در دو حوزه سیاست و نظامی موفق عمل کرد، به همان اندازه در اقتصاد ناموفق بود.
مهمترین دلیل این مهم را میتوان عدماعتماد به دانشگاه و متخصصان، استفاده نکردن از تجربیات فعالان بازار، فقدان هماهنگی و همافزایی بیندستگاهی و همچنین تصمیمگیری و تصمیمسازی در محیط دولتی دانست. این موارد دقیقاً همان آفتهایی بود که بخش نظامی کشور با زدودن آنها توانست در موضوع موشکی به خودکفایی برسد.