چهارشنبه 7 آذر 1403

از خدا می‌خواستیم 6 گل به پرسپولیس بزنیم / به خاطر استقلال قید 35 هزار دلار سال 66 را زدم / معرفت و مرام در فوتبال شده پول!

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
از خدا می‌خواستیم 6 گل به پرسپولیس بزنیم / به خاطر استقلال قید 35 هزار دلار سال 66 را زدم / معرفت و مرام در فوتبال شده پول!

گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، دو تن از پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس ظرف روزهای گذشته با افشاگری درباره دو موضوع مرتبط با تیم استقلال شبهاتی را درباره اتفاقات چند سال پیش در لیگ سیزدهم و سالها قبل در یکی از دربی های دهه 60 ایجاد کردند. شاهرخ بیانی در گفتگو با دانشجو، با رد ادعای مرتضی فنونی زاده، بستن تهمت به علی پروین و پیشکسوتان باشگاه استقلال، این اقدام را زشت و غیر قابل توجیه دانست....

گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، دو تن از پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس ظرف روزهای گذشته با افشاگری درباره دو موضوع مرتبط با تیم استقلال شبهاتی را درباره اتفاقات چند سال پیش در لیگ سیزدهم و سالها قبل در یکی از دربی های دهه 60 ایجاد کردند. شاهرخ بیانی در گفتگو با دانشجو، با رد ادعای مرتضی فنونی زاده، بستن تهمت به علی پروین و پیشکسوتان باشگاه استقلال، این اقدام را زشت و غیر قابل توجیه دانست. او همچنین در رابطه با ادعای هاشم بیک زاده درباره چرایی قهرمان شدن استقلال در لیگ سیزدهم مطالب جالبی را بیان کرد و خاطره مهمی از یک دربی قدیمی را بازگو کرد!

متن این پرسش و پایخ را در ادامه می خوانید:

* آقای بیانی اظهارات اخیر هاشم بیگ زاده در رابطه با اتفاقات فصل سیزدهم را شنیدید! آیا حرفهایش حقیقت دارد که برخی نمی‌خواستند تیم استقلال در آن فصل قهرمان شود؟ - هاشم بیک‌زاده دقیقا درست گفته است. من خودم آن زمان در کادرفنی تیم استقلال بودم و با چند نفرشان هم برخورد کردم. بازیکن داشتیم که می آمد سر بازی و تا می گفتیم برو داخل زمین می گفت اسهال شده‌ام! ما هم می گفتیم پس اگر مریض بودی چرا با تیم وارد زمین شدی. ما در آن فصل 9 بازیکن ملی پوش داشتیم ولی همه مسابقاتی که امتیازات سه تایی گرفتیم با جوانان تیم بودیم. متاسفانه هرچه بازی مساوی کردیم یا باختیم با نفرات اصلی تیم بود! یا در دقیقه آخر دو بر یک شکست می خوردیم یا یک بر صفر! بازیکن در تمرین یک شکل بود سر بازی یک شکل! امیرقلعه نویی به چشمش می دید که بازیکنش بازی نمی کند! من خودم آن زمان مصاحبه کردم و گفتم که تعدادی از بازیکنان استقلال خودشان نیستند. اگر خودشان بودند باید با 20 امتیاز اختلاف قهرمان می‌شدیم. * موضوع دیگر در رابطه با ادعای مرتضی فنونی زاده است که به گفته او در بازی با استقلال علی پروین از ایرج جنگی خواسته به شما و مهدی فنونی‌زاده بگوید هوای پرسپولیس را داشته باشید؟ - واقعا متاسفم که این حرف‌ها را می‌زنند! اصلا قشنگ نیست پشت سر کسی مثل علی پروین چنین حرفی زده شود. مگر امکان دارد بازیکنی در دربی نخواهد گل بزند؟ این حرف ها خنده دار است. آقای فنونی زاده در این 30 سال کجا بودید که این حرف را نزنید؟ چرا همان زمان بیان نکردید؟ مگر کسی می‌توانست به امیر هاشمی مقدم یا جعفر مختاری‌فر بگوید گل نزنید؟ ما از خدا می خواستیم 6 گل به پرسپولیس بزنیم. این ها دروغ می گویند و فقط می خواهند طرفداران این دو تیم را با پیشکسوتان شان دربیندازند. * پس چه شد که پرسپولیس دیگر گل نخورد؟ - طبیعی است! ما دو گل به تیم پرسپولیس زدیم و ناخودآگاه عقب ایستادیم تا از گل مان دفاع کنیم. بازیکن برای دربی از یک ماه قبل شب نمی خوابد تا بتواند گل بزند و در تاریخ جاودانه شود. چطور ممکن است آدم چنین کاری بکند؟ مثلا من به مرفاوی بگویم گل نزن؟ مگر امکان دارد؟ متأسفانه امروز معرفت و مرام در فوتبال شده پول و این روی برخی پیشکسوت ها هم اثر گذاشته است! اصلا مرام و معرفت بازیکنان آن زمان این مسائل را نمی پذیرفت. * چه مسائلی؟ - اینکه کسی به تیمش پشت کند. یک موضوع را بگویم که اولین بار است بیان می کنم. زمانی که ناصر خان خدابیامرز سرمربی محمدان بنگلادش بود من را برای هفت بازی پایان‌فصل می خواست. به من گفت باشگاهشان 35 هزار دلار بابت همان 7 بازی می دهد در صورتی که ما آن زمان برای استقلال تقریبا مجانی بازی می‌کردیم و این پول در سال 1366 رقم خیلی زیادی بود. آقای اولیایی شاهد است. مرحوم پورحیدری هم بود. می توانید از همسر ناصر حجازی بپرسید که همه کارهای ویزای من را از طریق خانم شان انجام می دادند. *بعد چه شد؟ وقتی با آقای اولیایی (مدیر وقت استقلال) گفتم، به من گفت صبر کن دربی را بازی کنیم بعد برو! من به ناصرخان گفتم او هم قبول کرد و گفت مهم بازی دربی است. بازی را انجام دادیم و پس از آن رفتم دوباره به آقای اولیایی گفتم اجازه بده بروم اما آقای اولیایی گفت تو کاپیتان و همه کاره تیم هستی و باید بمانی! ناصر خان هم از من دلخور شد اما من ماندم و برای استقلال بازی کردم. یک نمونه دیگر از معرفت را برایتان بگویم! * چه نمونه ای؟ - بازی استقلال - پرسپولیس تا دقیقه 75 در زمین بودم و یک پنالتی هم گرفتم و یک بر صفر جلو بودیم. بعد منصورخان خدابیامرز مرا کشید بیرون که فکر می‌کنم. چون من همه کاره تیم بودم. شاید فکر کرده بود پایم خراب است ولی اگر مصدوم هم می شدم باز جنازه ام درون زمین 2، 3 پرسپولیسی را به خودش مشغول می کرد. بعدها خودش فهمید اشتباه کرده بود! * چطور؟ - چون بعد از اینکه من خارج شدم مجتبی محرمی که یارگیر مستقیم من بود آزاد شد و با نفوذی که کرد یک پاس به فرشاد پیوس داد و او هم در موقعیت آفساید گل مساوی را زد. بعد همه به پورحیدری فحشش می دادند که چرا شاهرخ را بیرون کشیدی ولی من خودم رفتم مصاحبه کردم و گفتم چون پایم درد می کرد از منصورخان خواستم مرا بیرون بکشد. یعنی خودم را خراب کردم و همه چیز را به گردن خودم انداختم. ما چنین فوتبالیستهایی بودیم.