سه‌شنبه 6 آذر 1403

از «خروج» مقابل پاستور تا هم آغوشی «قاتل اهلی» با سیاست

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، فرزانه غلامی تبار سیاست وقتی می‌خواهد به‌صورت مستقیم و صریح به‌عنوان قصه وارد سینما شود، بیش از همه تن و بدن کارگردان و تهیه‌کننده فیلم را می‌لرزاند؛ لذا عموما گفته میشود برای ورود به حوزه «سینمای سیاسی» باید از پشتوانه قوی برخوردار بود و تا پشت کارگردان به یکی از عناصر جزیره‌ای قدرت گرم نباشد، نمی‌توان فیلم سیاسی صریح و مستقیم ساخت و به‌صورت واضح به...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، فرزانه غلامی تبار سیاست وقتی می‌خواهد به‌صورت مستقیم و صریح به‌عنوان قصه وارد سینما شود، بیش از همه تن و بدن کارگردان و تهیه‌کننده فیلم را می‌لرزاند؛ لذا عموما گفته میشود برای ورود به حوزه «سینمای سیاسی» باید از پشتوانه قوی برخوردار بود و تا پشت کارگردان به یکی از عناصر جزیره‌ای قدرت گرم نباشد، نمی‌توان فیلم سیاسی صریح و مستقیم ساخت و به‌صورت واضح به نقد عناصر قدرت یا چگونگی عملکرد آن پرداخت. چراکه قدرت چیزی جر تمجید و شرح پیچیدگی‌های احقاق حق مردم توسط خود را نمی‌پذیرد و این درست عکس خواسته مخاطب است که هر نوع تمجید و چاپلوسی برای عناصر قدرت را پس می‌زند. سیاست با اینکه اجازه ورود مستقیم سینما به موضوعات سیاسی را نمی‌دهد، اما فیلم‌های مطلوب خود را به‌صورت غیرمستقیم مصادره میکند و نزدیکی عناصر قدرت به برخی فیلم‌ها از طریق تهیه‌کننده، سرمایه‌گذار یا تسهیلکننده راه ساخت آن، همواره کارگردانان را در معرض برچسب‌هایی مانند «وابسته» یا «حکومتی» قرار می‌دهد. در این شرایط است که کارگردان‌ها تلاش می‌کنند «فیلم سیاسی واقع‌گرانه‌تری» بسازند تا خود را بری از سیاست‌بازی و وابستگی به عناصر قدرت و جریانهای سیاسی معرفی کنند. این استقلال، عموما توسط فیلمسازان نه به لحاظ مالی، بلکه استقلال به لحاظ ایده و تفکر و قصه و پی‌رنگ اصلی داستان، خوانده میشود و تقریبا همه در این نقطه مشترک‌اند که همه فیلمها - مشخصلا در ایران - به لحاظ مالی به دولت یا حاکمیت وابسته هستند. «مردم» به‌عنوان صاحبان اصلی «حکومت» و، ولی نعمتان مسئولان سوژه اصلی فیلمسازان برای اعلام برائت از سیاست هستند؛ می‌توان دقیق‌تر گفت که هر فیلمی که موضوع سیاسی دارد و از مردمی بودن تهی است، در خوانش رسمی و مردمی، سیاستبازی است و هر فیلم سیاسی که در آن نگاه انتقادی با تاکید بر مصالح و منافع مردم ساخته میشود، نگاه کارگردان در آن سیاست‌ورزی عقلانی به‌دوراز منافع شخصی تعبیر و نشان می‌دهد فیلمساز مستقل است و به جایی وابسته نیست، هرچند پول اثر خود را از حاکمیت یا یک جریان مشخص گرفته باشد. بر اساس آنچه گفته شد باید تاکید کرد سیاسی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ابوالقاسم طالبی در «قلادههای طلا» با به تصویر کشیدن نفوذ و سوءاستفاده‌های صورت گرفته از فضای تند سال 88 به‌صورت کاملا مستقیم و صریح، ساخته است، اما برای نام بردن از انتقادی‌ترین فیلم سیاسی تاریخ سینمای ایران که جهت نقدش قدرت با نگاه مردمی باشد، به تأمل بیشتری نیاز است. چراکه فیلمسازان تعمدا به دنبال فرار از ساخت فیلم سیاسی هستند و عموما اگر فیلم سیاسی هم میسازند تمایلی ندارند که فیلمشان سیاسی نامیده شود. می‌دانند نقد قدرت با مؤلفه‌های مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی خالی از هزینه نیست و برای کاهش تبعات این نقد، تمایل دارند فیلمهای خود را درامهای اجتماعی بنمایند که در زیرلایههای خود عناصر قدرت و چگونگی عملکرد آن را نیز به‌صورت غیرمستقیم نقد می‌کند. خوشبختانه این نسبت در چند سال اخیر به‌هم‌خورده و شاهد رشد تولید و نمایش فیلمهای سیاسی هستیم. دراین‌بین می‌توان از سهگانه سید محمود رضوی با محمدحسین مهدیان و بهروز شعیبی در ماجرای نیمروز یک و دو و سیانور نام برد و فیلمهای آشغالهای دوستداشتنی محسن امیر یوسفی و قاتل اهلی مسعود کیمیایی را هم به فهرست فیلمهای سیاسی دهه 90 اضافه کرد. «دیدن این جرم است» اثر رضا زهتابچیان نیز هنوز نتوانسته پروانه نمایش بگیرد و هنوز امیدوار است در همین دهه به نمایش درآید. فهرست فیلمهای سیاسی دهه 90 امسال پربارتر هم خواهد شد و مهدویان که بعد از ساخت فیلم ماجرای نیمروز؛ رد خون وعده داده بود دیگر فیلم سیاسی درباره تاریخ معاصر نخواهد ساخت، از گفته خود برگشته و فیلم «درخت گردو» را درباره بمباران شیمیایی حلبچه برای سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر آماده می‌کند. «خروج» ابراهیم حاتمی‌کیا هم از جمله فیلمهای سیاسی است که در جشنواره امسال به نمایش در خواهد آمد. خروج، از نادر فیلم‌هایی است که اعتراض مردم علیه سیاست‌های دولت را بر روی پرده سینما به رسمیت میشناسد. طبق اخبار منتشر شده حاتمی‌کیا در این فیلم اعتراضی، آدرس پاستور را برای اعتراض، به مردم نشان خواهد داد. «روز بلوا» از بهروز شعیبی نیز در نقد فساد اقتصادی برای آمده از قدرت سیاسی است. برای بررسی فیلمهای سیاسی سینمای بعد از انقلاب باید از دهه 80 گذشت. در این دهه با یک رکود در تولید و نمایش فیلم سیاسی مواجه هستیم. در نیمه دوم دهه هفتاد می‌توان از فیلمهایی سیاسی مثل اعتراض مسعود کیمیایی یا متولد ماه مهر احمدرضا درویش نام برد. آنچه این فهرست کم تعداد به ما می‌گوید این است که به دلیل نحیف و لاغر بودن ژانر سینمای سیاسی در کشور ما، اقبال مخاطب همچنان به فیلم‌هایی سیاسی بیشتر خواهد بود و مخاطبان هنوز هم تشنه دیدن نقد صریح قدرت بر روی پرده سینما هستند و از دیدن این ژانر بر روی پرده سینما اشباع نشده‌اند. می‌توان گفت: فیلم‌های سیاسی به‌نوعی وامدار یک فضای غبارآلود و جایی هستند که در آن تضاد منافع بین عناصر قدرت شکل می‌گیرد و مخاطب تشنه تماشای خادمانی است که از مرحله خدمت، آگاهانه عبور کرده‌اند و برای قدرت و منفعت شخصی و گروهی با نگاه ماکیاولیستی می‌جنگند. در این فضاست که درام سینمایی شکل میگیرد. این درام‌ها در ژانر سینمای سیاسی عموما برآمده از واقعیت هستند و دست تخیل سینماگر برای بال و پر دادن به قصه خود را میبندند. هرچقدر که فیلمهای سیاسی به موضوعات سیاسی معاصرتری بپردازند، خلق درام سخت‌تر میشود، چراکه شاهدان عینی، فیلم را بر اساس واقعیتی که در خلق آن نقش داشتند، میسنجند و روایت فیلمساز را مورد نقد قرار داده و آن‌ها را منتسب به جریان‌های سیاسی مختلف می‌کنند تا فیلم را خارج از داوری سینمایی، به لحاظ محتوایی و در یک نقد فرامتنی زیر سوال ببرند. این یعنی واقعیت در فیلم‌های سیاسی بر روی درام سوار است و قصه از دل واقعیت بیرون میآید. این ادبیات و گزاره‌هایی بیان شده برای مخاطب ایرانی کاملا آشناست، ولی همه واقف هستیم که در سینمای جهان «سینمای سیاسی» وزن قابل ملاحظه‌ای دارد. در سینمای جهان می‌توان فیلم‌های صریح و روشن سیاسی را نام برد که سوژه اصلی آن‌ها سیاست است؛ سیاست اعم از سیاستمداران تا نقد نظام سیاسی تا نمایش اعتراض‌ها و شوش‌های مردمی به تصمیمات سیاستمداران که زندگی آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده است. این فیلمها همیشه مورد استقبال مخاطبان هستند و بعد از پخش نیز توانستند در جامعه باب گفتگو را در مورد موضوع مورد پرداخت فیلم باز کنند که در بخش دوم گزارش به مرور مهم ترین و تاثیرگذارترین فیلم های سیاسی جهان میپردازیم.