شنبه 3 آذر 1403

اعوانی: آیا «آزادی» به این معناست که هرکسی را بزنیم و بکشیم؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
اعوانی: آیا «آزادی» به این معناست که هرکسی را بزنیم و بکشیم؟

رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران می‌گوید امروز درباره آزادی صحبت می‌کنند؛ آزادی خیلی مهم است، اما در آزادی، اختیار شر هم است. آیا اختیار شر هم حکمت است؟ آزادی خیلی مهم است و الهی است، اما آیا انسان آزاد است هر کسی را بکشد؟

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست فلسفه و اخلاق اجتماعی به مناسبت روز جهانی فلسفه امروز با حضور غلامرضا اعوانی، فیلسوف و استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

غلامرضا اعوانی در ابتدای این نشست با اشاره به اینکه از فلسفه و حکمت یک تعریف وجود ندارد، گفت: در هر تعریفی از حکمت، اخلاق است. اگر واکاوی کنید به این حقیقت می‌رسید. در قدیم بین اخلاق فردی و اجتماعی تفاوت نبود. اخلاق سیاست با اخلاق ارتباط داشت. علم به حقایق اشیاء یکی از تعاریف حکمت است. حکمت استکمال نفس انسانی است.

وی افزود: یکی از مهم‌ترین تعاریفی که از حکمت شده و از افلاطون هم نقل شده، تألُه است که ملاصدرا بر آن تأکید دارد و مبتنی بر مسائل مابعدالطبیعه است؛ یعنی حکمت، یک کل است، جزئی نیست که بخواهید آن را از اخلاق جدا کنید. انسان ابعادی دارد که بعد اصلی او، الهی است. این مسئله مبتنی بر بحث اسماء و صفات است. ایده‌های افلاطونی، همان اسماء و صفات خداوندی است؛ نفس انسان تجلی این اسماء و صفات است و این نفس از ایده‌های الهی بافته شده است؛ بنابراین تشبه اخلاق به اخلاق خداوند، به معنای تخلق به اخلاق الهی هم است. اخلاق بدون توجه به مبادی هستی معنا ندارد.

این استاد فلسفه گفت: در یک تعریف دیگر، حکمت معنا شده به پرسش‌های نخستین. هر علمی در حوزه موضوع خودش پرسش می‌کند، اما پرسش‌هایی است که هیچ علمی نمی‌تواند پاسخ گوید جز حکمت. از علت حضور انسان در دنیا و سعادت و شقاوت او سختن می‌گوید. سقراط فلسفه را پژوهش در معنای زندگی می‌داند. او هنگام محکومیت به مرگ، می‌گوید اگر بگویم بزرگ‌ترین موهبت برای آدمی این است که هر روز در باره فضائل انسانی بگوید و بشوند و درباره خود و دیگران پژوهش کند و زندگی ناسنجیده بدون وارسی و تحقیق، فاقد ارزش است؛ یعنی شایسته زیستن نیست. بر اساس این تعریف، معنای اخلاق یعنی پاسخ به این پرسش که معنای زندگی چیست؟ حقیقت انسان چیست. واقعاً بدون دلیل به دنیا نیامدیم. وجود انسان، وجودی ذی‌قیمت است. انسان باید سؤال کند برای چه به دنیا آمده و مأموریت او چیست.

اعوانی با اشاره به اینکه عمل فضیلت باید مبتنی بر اختیار باشد، افزود: گرایش‌های زیادی در اسلام است که اختیار را نفی کرده است. ما باید این گرایش‌ها را بررسی کنیم و پاسخ دهیم. عده‌ای از آنها آنچنان بر قضا و قدر تأکید کردند که جبری شدند و اختیار انسان را از بین بردند، در حالی که عمل فضیلت بدون اختیار معنا ندارد. اینها مگر به قرآن اعتقاد ندارند که می‌فرماید «وَ أَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلاَ ما سَعی؛ وَ أَنَ سَعیَهُ سَوفَ یُری»؛ یعنی برای انسان جز حاصل تلاش او نیست و [نتیجه] کوشش او به زودی دیده خواهد شد. خداوند در این آیات عمل را به انسان نسبت می‌دهد.

رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: افلاطون می گوید تمام فضائل یک فضیلت بیشتر نیست. شما نمی‌توانید فضائل را از هم جدا کنید. یکی شجاع است، اما دانا نیست. شجاعت بدون تعقل، جسارت است. همه چیز وجوهی از یک چیز هستند. قرآن هم تمام فضائل را در تقوا معرفی می‌کند. هرکه در هر جایگاهی باشد باید تقوا داشته باشد. دوم اینکه می‌گوید هرکه علم داشته باشد، شر را اختیار نمی‌کند و مرتکب شر نمی‌شود. خیلی‌ها باور دارند، اما باورشان به علم نرسیده است. گاهی تصور فضیلت داریم، نامش علم نیست. فضیلت و اخلاق با تحقق است. تخلق مساوی با تحقق است. چرا نیاز به حکمت داریم؟ زیرا گرایش‌های ضد حکمی در دین زیاد است.

اعوانی با تصریح بر اینکه اخلاق نبوی مبتنی بر حکمت و موعظه و جدال احسن است، گفت: جدال در دین حرام است. دین بر اساس محبت است و اصل محبت از خداست. هر حبی که در جامعه می‌بینیم، نمودی از آن حب الله است. اصل هستی بر حب الهی است. خداوند بنده‌ای را هزاران بار از مادر نسبت به فرزندش بیشتر دوست دارد. جسم ما چطور روح ما را گرفته است. این، حب است. روح عالم هم جسم عالم را گرفته است. این روح هم الهی است. علمِ بحثی انسان را به یک مفهوم می‌رساند، اما مادامی که به تحقق نرسد، فایده ندارد. چطور ما این بحث را باید تبدیل به خلق و خو کنیم؟ با آموزش و پرورش. آموزش، حکمت نظری و پرورش، حکمت عملی است.

وی می‌گوید نظریه اخلاق اسلامی باید نمونه داشته باشد وگرنه فایده ندارد. در دین، درباره حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله می‌خوانیم کانَ خُلقُهُ القُرآن؛ یعنی اخلاق نبوی متخلق به قرآن بود. ما هم امر شدیم «تَخَلَقُوا بِأَخلاَقِ اَللَهِ»؛ یعنی متخلق به اخلاق الهی شوید. تمام فضائل قرآنی هم جنبه فردی دارد همه جنبه اجتماعی. مسئله وفای به عهد و میثاق حتی با کافران جایگاه دارد و تأکید می‌کند حق ندارید نقض کنید مگر آنکه آنها بدعهدی کنند. یا صله رحم موضوعی اجتماعی است؛ در سوره نساء می‌فرماید «وَ اتَقُوا اللَهَ الَذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الأَرحام؛ یعنی تقوای الهی پیشه کنید و از ارحام مبُرید. هرگاه قطع رحم بوده، فساد هم به دنبالش می‌آید. نیکی به والدین، یتیمان، مساکین و ضعفاء از مسائل اجتماعی قرآن است. احترام به همسایه از این موارد است. منع از ربا و اکل ربا و رشوه و عدم خست داشتن.

این مدرس حوزه حکمت و فلسفه گفت: بی‌اخلاق فیلسوف می‌تواند باشد، اما حکیم نیست. لازمه اخلاق و حکمت، اختیار فضیلت است. امروز درباره آزادی صحبت می‌کنند؛ آزادی خیلی مهم است، اما در آزادی، اختیار شر هم است. آیا اختیار شر هم حکمت است؟ می‌دانیم انسان نباید محبوس شود، اما در حکمت، به معنایی که اختیار شر باشد، صحیح نیست. در بحث‌هایی که امروز درباره آزادی می‌شود، مسئله خیر و شر را زیاد در نظر نمی‌گیرند. آزادی خیلی مهم است و الهی است، اما آیا انسان آزاد است هر کسی را بزند و بکشد؟

چه‌کسانی با «زن، زندگی، آزادی» برهنگی را مطالبه می‌کنند؟

انتهای‌پیام /