دوشنبه 12 آبان 1404

اقامه عزای فاطمی: «حرز تو را بر قلبمان بستیم مادر»

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
اقامه عزای فاطمی: «حرز تو را بر قلبمان بستیم مادر»

جمعی از شاعران کشور با تقدیم تازه‌ترین شعرهای خود به پیشگاه حضرت زهرا (س)، ضمن عرض ارادت به پیشگاه بانوی دو عالم، یه استقبال ایام فاطمیه رفتند.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی با انتشار تازه‌ترین سروده‌های خود در وصف شکوه حضرت زهرا (س)، به استقبال ایام فاطمیه و اقامه عزا بر مادر سادات رفتند. بخش‌هایی از این سروده‌ها را می‌توانید در ادامه بخوانید:

علی‌محمد مودب

پناهم نیست بی تو خانه، دیگر در چه می‌گوید؟

مرا درمانده کرده در، ببین دیگر چه می‌گوید؟

دگر بر شانه دیوار هم اشکی نخواهم ریخت

پرم از بغض در خانه، در و پیکر چه می‌گوید؟

حسن دنبال من بعد از تو می‌آید جگر پرزهر

خدایا چشم این دردانه از مادر چه می‌گوید؟

حسینم را ذبیح دشت‌های دور می‌بینم

پس از تو هر چه می‌خواهد، پس از تو هر چه می‌گوید

نگاه زینبت شام غریبان است، حیران است

عزیزم در شب ویرانه‌ها با سر چه می‌گوید؟

خدایا من امین سر وحی مصطفی بودم

امانت غرق خون، ای وای! پیغمبر چه می‌گوید؟

دمادم یاد تو چون خیمه گاهی شعله‌ور زنده‌ست

صدای ناله از هر خیمه در آذر چه می‌گوید؟

... شب قدر علی در قبر! بی‌تابم که می‌پرسی

که شهر این روزها پشت سر حیدر چه می‌گوید؟

چه می‌خواهی به جز ایمان و شادی بهر این مردم

به فریاد آمده پشت در این کافر چه می‌گوید؟

به خود پیچیده، داغم، میخ را تا دیده‌ام خونین

بپرس ای ماه من! از چاه، خاکستر چه می‌گوید؟

***

در خانه زهرا (س) همه معراج نشینند

غلامرضا کافی

مکوب کوبه رهگذر که خانه گرم شیون است

مبین به نور روزنه، چراغِ داغ روشن است

مکوب کوبه رهگذر، دهان بغض دوخته است

نواخت چشم داری از، دری که نیم سوخته است؟

مکوب کوبه رهگذر که خانه غرق در عزاست

نه شیر ویله می‌کند، که این فغانِ مرتضی است

که شیر ویله می‌زند اگرچه شهر در سکوت

نمازِ گریه گریه‌اش چه برکه بست در قنوت!

مدینه را چه می‌شود که بر سکوت می‌تند

دهانِ یار غار را چه عنکبوت می‌تند!؟

که یارِ غارِ تن ستوه، فریب نفس می‌خورد

که تلخه ی خلافت آب از آن خَرَفس می‌خورد!

هنوز داغ مصطفی چه نقره آب می‌کند

هنوز هُرم رحتلش جگر کباب می‌کند

عوض نکرده از عزا، مدینه پیرهن هنوز

نریخته است بر زمین، غساله کفن هنوز

که می‌برند در کفن، شبانه آن ملول را

همان عزیز مصطفی، که بَضعهُ الرسول را

چه کرده شهر با خودش، چه کرده شهر با علی؟

که عمرو و بَکر و کور و کر، شدند قهر باعلی

علی سَلونی ِ بشر که دیدنی خدای اوست

کدام دعوی بشر به پای ادعای اوست؟

کسی که عقل تیز پر به او پناه می‌برد

چه کرده شهر با دلش که سر به چاه می‌برد!؟

***

احمد رفیعی

حرز تو را بر قلبمان بستیم مادر

با یاری‌ات از رنج‌ها رستیم مادر

از محبس وابستگی‌ها دل بریدیم

وقتی که با یادِ تو پیوستیم مادر

تا چشم دل بر عالم مهرت گشودیم

چشم از همه دنیا فرو بستیم مادر

در تندبادِ فتنه‌ها بودیم اما

گفتیم: یا زهرا و نشکستیم مادر

ما جانفدایانِ عزیزِ تو حسینیم

از چایِ داغِ روضه‌اش مستیم مادر

عمری در این آشفته بازارِ زمانه

از چادرِ تو دست نگسستیم مادر

سرمایه مهر تو را داریم غم نیست

از مالِ دنیا گر فرو دستیم مادر

حتی اگر از آتش داغت بسوزیم

در خانه لطفِ تو پابستیم مادر

هرگز نخواهی بُرد در هر وهله از یاد

ما را که خیلی مادری هستیم مادر