چهارشنبه 7 آذر 1403

انتشار داستانک‌های 38 شهید شاگرد اول

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
انتشار داستانک‌های 38 شهید شاگرد اول

سید سعید آریانژاد، داستان‌های کوتاهی از 38 دانشجوی شهید دانشگاه امام صادق (ع) را نوشته که در کتاب «شاگرد اول‌ها» منتشر شده است.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «شاگرد اول‌ها: مروری بر خاطرات شهدای دانشجوی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)» توسط انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شد. این کتاب شامل داستان‌های کوتاهی از 38 شهید دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام است که سید سعید آریانژاد آنها را نوشته است.

نویسنده در مقدمه کتاب درباره ماجرای نوشتن این کتاب نوشته است: «در خانه نشسته بودم و یادم نیست چه‌کار می‌کردم که تلفن همراهم صدایم کرد. گوشی را که برداشتم، آقایی سلام کرد و حالم را پرسید و گفت فلانی‌ام و از دانشگاه امام صادق (ع). نشناختمش. از رشته‌اش گفت و سال ورودش به دانشگاه. حق داشتم به‌جا نیاورم. با این‌که هم‌دانشگاهی بودیم، چهار پنج سالی از من کوچک‌تر بود. ادامه داد که شما را معرفی کرده‌اند برای نوشتن خاطراتی از زندگی شهدای دانشگاه. گوشم تیز شد. وقتی خوشحال‌تر شدم که همان‌جا خیالم را راحت‌تر کرد. طفلکی چند تا از بچه‌ها بخشِ سختِ کار از نظر من را که همان مصاحبه‌گرفتن و جمع‌آوری اطلاعات بود تمام کرده و تازه داشتند نفسی چاق می‌کردند. از شهدای دانشگاه حاجت گرفته بودم درست همان کاری بود که دنبالش بودم. دو چشم بینا برای نابینایی آورده بودند. به‌سرعت قبول کردم و کیفور شدم و گفتم منتظر ارسال اطلاعات و خاطراتی که جمع کرده‌اید هستم. گوشی را گذاشتم. قند تو دلم آب شده بود. بهترین فرصت بود برای جبران. قبل از فارغ‌التحصیلی حاجتی داشتم و به شهدای دانشگاه متوسل شدم و نتیجه‌اش را خیلی زود گرفتم و حالا وقتش بود برای جبران ذره‌ای از محبتشان. چون کمی قبل از این پیشنهاد، کتابی از خاطرات شهید صیاد شیرازی به‌صورت مینی‌مال یا داستانک نوشته بودم و شکر و حمد خدا، از نتیجه کار راضی بودم، روش باز‌نویسی این خاطرات را هم داستانک انتخاب کردم، به‌خصوص در زمانه ما که حوصله مردم برای نشستن و خواندن تَه کشیده و دوست دارند مطلب به‌صورت کپسولی و کنسروی باشد و چون راحت‌الحلقومی در گلویی. خواندن داستان و خاطره‌ای در چهار پنج خط و داستان بعدی و بعدی و بعدی.

کتاب‌های کودکی که قهرمان آنها شهدا هستند

بالأخره مطالب جمع‌شده را برایم فرستادند. از سی‌و‌هشت شهید دانشگاه، دو سه هزار صفحه‌ای مطلب گردآوری کرده بودند. از خاطرات بلند به‌دردبخور گرفته تا خاطره‌های نصفه‌و‌نیمه و عکس‌هایی از بچگی و نوجوانی و جوانی و کارت دانشجویی و حتی گواهینامه. همه را فرستادند و خواستند برای هر شهید، یک کتاب قطع پالتویی صد‌صفحه‌ای بنویسم. حدس زدم که از هر شهید یک کتاب صد‌صفحه‌ای در نمی‌آید. خیلی زود هم حدسم به یقین تبدیل شد. سال‌های سال از شهادتشان می‌گذشت و گَرد فراموشی روی خیلی از خاطرات را گرفته بود. پدر و مادر شهدا که بهترین منبع برای بازگو‌کردن خاطرات هستند، یا فوت کرده بودند یا کهولت سن، بسیاری از خاطره‌ها را از یادشان برده بود. از آن طرف، خاطره‌های به قول خودمان باقلوا را که جان می‌دهند برای داستان‌شدن، گاه هم پدر شهید تعریف کرده بود و هم مادر شهید و هم خواهر شهید. خیلی وقت‌ها از آن مقدار حرف‌هایِ کمی هم که زده بودند، نمی‌شد داستانکی درآورد، مثل صحبت‌هایی کلی در مورد خوب‌بودن و خوش‌اخلاق‌بودن شهید که دستمایه‌ای برای نوشتن به من نمی‌داد.

تشنه بودم وقتی از "شهدای تشنه لب" می‌نوشتم

ماجرا را با بچه‌ها در میان گذاشتم و قرار شد که شروع کنم به نوشتن و تمام خاطره‌های نوشته‌شده را بریزم روی هم و هر‌چه شد شد؛ می‌خواهد بشود یک جلد یا دو جلد یا سه جلد یا بیشتر. من هم شروع کردم و از میان انبوه خاطرات شهدا، بهترین‌هایشان را از نظر خودم گلچین کردم و در قالب داستانک نوشتم. آنچه پیشِ‌روی شماست نتیجه کار دسته‌جمعی ماست، از آن‌ها گرفته که طرح اولیه این کار در ذهنشان شکل گرفت تا آن‌هایی که کمر همت را سفت بستند و رفتند از برای جست‌وجوی اطلاعات و جمع‌آوری گفته‌ها و در‌نهایت منِ کم‌ترین که گوشه‌ای نشستم و به اذن الله نوشتم.» کتاب «شاگرد اول ها: مروری بر خاطرات شهدای دانشجوی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)» توسط انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) در 423 صفحه منتشر شده است.