یک‌شنبه 4 آذر 1403

اهمیت شناخت تیپ‌های شخصیتی دانش‌آموزان / نکات طلایی برای معلمان

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
اهمیت شناخت تیپ‌های شخصیتی دانش‌آموزان / نکات طلایی برای معلمان

از دیدگاه روانشناسان، هر فرد به تنهایی شخصیت منحصر به فردی دارد. از این رو توانایی‌ها و یادگیری متفاوتی دارد و عملکردش در شرایط ثابت می‌تواند با فرد دیگر متفاوت باشد.

از دیدگاه روانشناسان، هر فرد به تنهایی شخصیت منحصر به فردی دارد. از این رو توانایی‌ها و یادگیری متفاوتی دارد و عملکردش در شرایط ثابت می‌تواند با فرد دیگر متفاوت باشد.

وحید نوربخش مشاور آموزشی خانواده و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، در خصوص شناخت تیپ‌های شخصیتی گفت: به طور قطع شناخت تیپ‌های شخصیتی می‌تواند به برقراری ارتباطی بهتر و با کیفیت تر ما با فرزندانمان بسیار کمک کند. این روزها با بازگشایی مدارس می‌توان اشاره کرد که آگاهی معلمین از تیپ های شخصیتی مساوی با تسهیل در فرآیند ارتباط گیری با دانش آموزان و حتی فرآیند آموزشی آنها هستند.

وی ادامه داد: تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد وقتی ما مدتی در اتاقی باشیم که در همه وسایل و دیوارهایش رنگ قرمز بسیار به کار رفته باشد، شرایط روحی و جسمی‌مان خیلی متفاوت خواهد شد تا زمانی که در یک اتاقی باشیم که رنگ غالب وسایلش سبز یا آبی روشن است. در این دو مکان متفاوت حالمان، شرایط جسمانی‌مان و حتی ضربان قلبمان متفاوت می‌شود. همان طور که وقتی ما رنگ‌های مختلفی را می‌بینیم تأثیرات مختلفی بر مغز ما دارد و ما عملکردهای متفاوتی را از خود نشان می‌دهیم. همان طور هم آدم‌های مختلف وقتی با آنها حشر و نشر داریم و وقتی با آنها زندگی می‌کنیم تأثیرات مختلفی را بر ما، بر جسم ما و عملکرد مغز ما می‌گذارند.

نوربخش در خصوص ضرورت شناخت تیپ های شخصیتی برای معلمین ادامه داد: وقتی شغل معلمی را برگزیدیم بدان معناست که ما در شغلمان با گروهی از دانش آموزان مواجه هستیم و به آن معناست که با طیفی از رنگ‌ها شخصیتی سر و کار داریم. در حقیقت با یک رنگین کمان طرف هستیم. بر اساس تئوری رنگ ما طیف‌های متفاوتی داریم بعضی از دانش آموزان طیف بنفش هستند، برخی در طیف قرمز، بعضی از بچه‌ها آن سر طناب طیف رنگی هستند مثلاً طیف آبی. این بدان معناست که روحیاتی متفاوت و شخصیتی مستقل دارند.

نوربخش افزود: بعضی‌ها ملایم و آرام هستند، بعضی‌ها پر جنب و جوش هستند این تفاوت‌های فردی هر انسان با انسان دیگر است و به صورت طیف عمل می‌کند یعنی این طور نیست که یک آدمی آبی باشد یا آدمی قرمز باشد نه طیفی که رنگ‌های مختلف و طول موج‌های متفاوتی را دارد یعنی در واقع انسان‌ها مانند همه رنگ‌ها که طول موج متفاوتی با رنگ دیگر دارند، انسان‌ها هم یک طول موج متفاوتی از انسان‌های دیگری دارند و تأثیر گذاری ها و تأثیرپذیری های متفاوتی دارد.

این مشاور آموزشی گفت: وقتی اولیا و معلمین و کادر آموزش این تفاوت‌ها رو حس کنند و نسبت به آنها آگاه شوند. آنجاست که شخصیت‌های مختلف رنگ پیدا می‌کند و می‌پذیریم که هر شخصیتی به گونه خاص خود عمل می‌کند البته در طول طیف.

نوربخش ادامه داد: دانشمندان حوزه روانشناسی و رفتار درمانی شخصیت‌های افراد را طبقه بندی می‌کنند. البته دانشمندان مختلف، بر اساس شیوه‌های مختلف. این بدین جهت است که ما بفهمیم داشتن افراد متفاوت به این معنا نیست که وقتی یک فردی در یک گروه و طبقه رفتاری قرار گرفت یعنی با همه‌ی اعضای آن گروه لزوماً یک مدل عملکردی دارد. همه یک جور دنیا رو می‌بینند نه. می‌خواهند بگویند که عملکرد غالبشان اینگونه هست، معمولاً این کارها رو انجام می‌دهند وگرنه واقعیت این هست که ما روی طیف قرار داریم و هر کسی از حدود این نه میلیارد نفر جمعیت در این دنیا، یک نقطه این طیف رو اشغال کرده و یک موجود منحصر به فرد است.

نوربخش در پاسخ این سوال که آیا شناخت طیف در شناخت توانایی‌های افراد مؤثر است گفت: همان طور که گفتیم هر فرد موجود منحصر به فردی است. پس توانایی‌های یادگیری متفاوتی دارد، عملکردش در یک شرایط ثابت می‌تواند متفاوت باشد. هر کسی یک جور یاد می‌گیرد، هر کسی یک جور دنیا را نگاه می‌کند، به طور مثال شما یک فایل عکس را که رنگهای مختلف دارد. وقتی در یک مانیتور می‌بینید آن رنگ قرمزش یک مدل بازتاب دارد و وقتی در قاب موبایل می‌بینید همان رنگ قرمز یک مقدار تفاوت کرده، وقتی هم در تلویزیون دیده می‌شود یک جور دیگر است و همین فایل عکس را وقتی پرینت می‌گیریم رنگ قرمز در آن فرق می‌کند.

وی بیان داشت: نکته مثال آنجاست که اصل فایل که یکی بوده پس چرا در هر دستگاهی قرار گرفت یک نماد و یک نمود دیگری را پیدا می‌کند؟ آدم‌ها هم همین گونه هستند. محبت از دیدگاه من یک شکل دارد و از دیدگاه کسی دیگر محبت رنگ دیگر دارد و او به گونه‌ای دیگر رنگ محبت را می‌بیند. یکی برداشتش از رفتار دارای خشم یک چیز است و در دیگری همان رفتار دارای خشم به رفتار پرخاشگرانه تلقی می‌یابد. یکی تیره‌تر می‌بیند و یکی روشن‌تر. فرض کنید که شما با یک دیو با یک غول دوست شدید وقتی او به پشت شما میزند که از شما تشکر کند ممکن است شما چند متر به آن طرف تر پرت شوید. قصد و نیت او تشکر از شما بوده و سعی می‌کند به شما محبت کند اما اینگونه ابراز می‌کند و شما هم آسیب می‌بینید و حتی ممکن است استخوان‌هایتان هم دچار شکستگی شود. او قصد دارد محبت کند، منتها نتیجه محبت او شکستن شانه‌های شماست.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: پروفسور آرتور کارمازی نویسنده کتاب روانشناسی رنگ مغز در ارتباطات می‌گوید: «مغز ما به طور ژنتیک برای پردازش اطلاعات با روش خاص خودش عمل می‌کند. یعنی هر مغزی یک جور دیتاها را جمع و جور می‌کند و نتیجه‌گیری می‌کند از آن دیتاها تفاوت آدم‌ها با یکدیگر نشان داده می‌شود. پس ما نمی‌توانیم یک برنامه ثابت برای همه دانش آموزان و همه فرزندانمان داشته باشیم.»

کارمازی مثال میزند که بعضی از آدم‌ها رنگ مغزشان بنفش است اینها آدم‌هایی هستند که در زندگی همه چیز را با همه چیز مرتبط می‌بینند. مثلاً دیروز این اتفاق افتاد امروز یک اتفاق دیگر. در ذهنشان این دو اتفاق را به یکدیگر متصل می‌کنند و یک نتیجه‌گیری می‌کند بعضی از آدم‌ها دنیا را مثلاً میگویند رنگ مغزشان سبز است یعنی در پردازش مغز در مورد اتفاقات و اطلاعات جزیره‌های مختلفی اطلاعات مختلفی که اینها هیچ ربطی به همدیگر ندارد. من یک مراجعه‌ای داشتم که مثلاً می‌گفتم چرا دلت درد گرفت؟ می‌گفت علتش مشخص نیست گفتم فکر نمی‌کنی مثلاً این همه خربزه خوردی این دلیلش می‌تواند این باشد که تو دل درد گرفتی؟ واقعاً معتقد نبود به این دلیل. می‌گفت نه معلوم نیست که به این ربط داشته باشد. اگر کارمازی بود می‌گفت این فرد رنگ مغزش سبز است یعنی دیتاها را جدا می‌بیند هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد. به اینکه شناخت طیف‌های رنگ مغز چه کمکی به ما می‌کند،

نوربخش گفت: اینکه من والد و یا من معلم بدانم و عمیقاً آگاهی داشته باشم که با طیفی گسترده از شخصیت سر و کار دارم. کمک بزرگی است در جهت اینکه راحت تر و با کیفیت بهتر و اصطکاک کمتر بتوانم با فرزندانم و دانش آموزانم برخورد کنم و در نتیجه راندمان بالاتری را دریافت کنم.

وی افزود: این شناخت شخصیت به خود دانش آموزان نیز بسیار کمک می‌کند. آنها می‌توانند در زمان انتخاب رشته دبیرستان و دانشگاه، در انتخاب شغل، در انتخاب دوست و حتی نوع نوشتن تکلیف و نوع و مدل درس خواندن از این شناخت کمک بگیرند. به این صورت دانش آموز می‌تواند مطابق با شخصیتش عمل کند و کیفیت و راندمان بالاتری در کارش کسب کند. این شناخت از خود در روابط آرام و در کم شدن دغدغه‌های نوجوانی اثر قابل توجهی دارد. مثلاً اگر نوجوان به این شناخت برسد که اگر من یک فردی هستم که خیلی دقیق و خیلی نازک بین و خیلی ظریف هستم و مسائل مختلف را به هم ربط می‌دهم با یک فردی دوست بشوم که او اصلاً این مسائل برایش مهم نیست و در واقع هیچ حسی نسبت به این مسائل ندارد بعد از یک مدت حس می‌کنم که این دوستی به درد نمی‌خورد اصلاً دوست من شرایط من را درک نمی‌کند چیزهایی که برای من مهم است برای او مهم نیست و این دوستی کم کم از بین می‌رود یا حتی ممکن است به اختلاف و دشمنی تبدیل شود چون سو برداشت‌های مختلفی در این زمینه پیش می‌آید.

یا اگر روحیه من روحیه اجتماعی باشد و شغلی که انتخاب می‌کنم مثلاً بایگانی پرونده های یک اداره باشد و از صبح تا شب خودم و یک مشت کاغذ و پرونده باشم و هیچ بشری رو نتوانم ببینم. من از این شغل رضایت نخواهم داشت در نتیجه حال روحیه بدی خواهم داشت و شاید دچار افسردگی شوم.

نوربخش گفت: در تئوری رنگ لوری چهار فرض زیربنایی داریم اینکه افراد بر اساس شخصیت خود رفتار، مهارت، نیاز و انگیزه‌های متفاوتی دارند. اینکه همانگونه که افراد شباهت‌های زیادی با هم دارند به میزان زیادی از هم متمایز و متفاوتند. فرض بعدی اینکه شخصیت هر فرد می‌تواند بر اساس یک رنگ تعریف شود و درنهایت رفتار هر فرد ناشی از رنگ شخصیت اوست.

با کسب این آگاهی‌ها ما در نهایت به این موضوع می‌رسیم که تیپ‌های شخصیتی را دانشمندان مختلف به انواع، اقسام و مدل‌های گوناگون تقسیم کردند و همین طور انواع و اقسام اسامی رو برایش گذاشتند. اما آن چیزی که برای ما مهم هست این است که بدانیم تفاوت شخصیتی وجود دارد و هر شخصیت یک طور به مسائل نگاه می‌کند، یک جور مسائل رو حل می‌کند و منحصر به خودش عملکرد دارد.

برای همین معلمان عزیز که با تعداد زیادی دانش‌آموز سرو کار دارند باید حواسشان به این نکته باشد که آنها شخصیت‌های متفاوتی دارند. وقتی در نقش والد هم قرار داریم به طور فرض اگر دو فرزند داشته باشیم، هر کدام یک دنیای منحصر به فرد خودشان را دارند و قرار نیست با هر کدام از آنها یک نواخت عمل کنیم. نه تنها باید متناسب با روحیاتشان و شخصیتشان عمل کنیم بلکه باید رفتارهای او را در طیف شخصیتیش بپذیریم و در نهایت وقتی من یک دانش‌آموز هستم با شناخت شخصیتم، با شناخت توانایی‌ها و با شناخت نقاط ضعفم می توانم برنامه‌ریزی بهتری را برای زندگی‌ام داشته باشم.