ایران؛ زیستگاه بالندگی زبانهای فارسی، قومی و محلی
مقیسه در یادداشتی نوشت: زبان ملی ما ایرانیان را با زبانهای محلی سرِ جنگ نیست، و انسان زیرک و عاقل آن است که هر دو گنجینه را بر سر دست بگیرد و بر چشم بنهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدحسن مقیسه، پژوهشگر و استاد دانشگاه، در یادداشتی بهمناسبت روز فردوسی و پاسداشت زبان فارسی در یادداشتی به اهمیت زبان فارسی در کنار زبانهای قومی، محلی و گویشها اشاره و بر حفظ این میراث فرهنگی تأکید کرده است. یادداشت او را که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته است، میتوانید در ادامه بخوانید:
ایران؛ زیستگاه بالندگی زبان فارسی، زبانهای قومی و محلی و گویشها و لهجههای رنگارنگ
سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در شرایطی برگزار میشود که روز نکوداشت زبان فارسی و بزرگیاد حکیم ابوالقاسم فردوسی را در میان گرفته و حالا که جمعِ شمع و گل و پروانه کامل شده، چه بهتر که قلم نویسنده واکاوی موضوعی را پردازش کند که بیمناسبت با نمایشگاه کتاب نیست، و آن، زبانهای منطقهای و قومی و نیز گویشها و لهجههاست؛ یعنی دقیقاً همان چیزی که در نمایشگاه با آن رو بهرو میشویم؛ از گویشگرانی که به زبانهای مختلف سخن میگویند، تا کتابهایی که بدین موضوع پرداختهاند.
کشور گسترده و پردامنهای که اکنون بستر بالش و نرمش اقوام و گروههای گوناگونی از مردمان است، در گذشته تاریخی خود نیز که به قول آن شاعر نام آشنای شهید افغانستانی (عبدالقهار عاصی): «از شام تا به کاشغر، از سند تا خجند» دامن گسترانده بود، شاهد دستههای متنوعی از مردان و زنان و انسانهای صاحبنامی بوده که با رویکردها و بهویژه زبانها و گویشهای چندین و چندگانه، در کنار هم و به شیوهای کاملاً مسالمتآمیز میزیستهاند.
زبان فارسی در طول تاریخ درازبال و سراسر پر فراز و نشیب خود، نماینده تفکر فلسفی ایران زمین بوده است. این زبان همچنین حامل مؤلفههای دینی، فرهنگی، آداب و هنر ایرانیانِ پیش و پس از اسلام بوده (با زبان پهلوی و دری) و از این منظر، نماینده تام و تمام تمدن ایرانی است. البته پس از روی آوری مردم ایران به مکتب نورانی اسلام، آنچه به زبان فارسی فربگی محتوایی داد، این بود که حاوی فرهنگ غنی و عمیق اسلامی و قرآنی شد و اگر بگوییم که باورها و آموزههای اسلامی و قرآنی بر شهپر زبان فارسی نشست و پس از آنکه به دست و دیده و زبان و اندیشه متفکران، دانشمندان و شاعران حکیم ایرانی دارای شاخه و برگ انبوه شد و سپس به اقصای عالم، بهویژه شرق جهان رفت، قلم به مبالغه نزدهایم. اما آنچه در این روند و رویه برجستگی دارد، همزیستی و همنشینی زبان فارسی است با زبانهای قومی و محلی و نیز گویشها و لهجههای فراوانی که در گوشه و کنار سرزمین ایران و بر زبان مردمانش جاری و ساری بودهاند.
از فردوسی تا سنایی و از او تا مولوی و دیگر مردان و زنان فحل و نامی ایران زمین (از شاعران تا دانشمندانش) سراغ نداریم که آوا، واژه یا تکیه کلام و حتی ضربالمثلی از زبانهای قومی و محلهای یا گویشهای ایرانی را از اثر علمی یا ادبی خود سِتُرده و زدوده باشند. خوشبختانه این سنت نیکِ دارای سبقه تاریخی، در اصل پانزدهم قانون اساسی نیز بازتاب یافته و قانونگذار پس از آنکه تأکید کرده که: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است، اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد»، بیدرنگ یادآور شده است که: «استفاده از زبانهای قومی و محلی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». حال اینکه تا چه پایه و مایه، نهادها و انسانهای مسئول در اجرایی کردن این اصل متین قانون اساسی، پوییده و جوشیده و کوشیدهاند، محل کلام نیست و بدان در زمانه و زمینه دیگری میبایست پرداخت، آنچه این نویسنده بر آن است که در نوشتهاش بپروراند، بایستگی رشد و بالندگی و زیست زبانهای قومی و محلی و نیز ضرورت پاسداری از گویشها و لهجهها و هموار کردن شرایط زیست آنهاست در فضای ذهنی و زبانی جامعه.
بخشی از این وظیفه مهم از آنِ همان سازمانها و مسئولان دست اندرکار است که امید همواره ماست که در کار باشند و و بر کار، و البته با نقد پخته و نظر فرهیخته، اما پاره حساستر، وابسته به مردم است و بسته به همت و حمیت ایشان در پاسداشت زبانهای محلی و قومی و بهویژه لهجهها و گویشهایش. این، همان کانونی است که باید گرم نگه داشته شود.
شاهنامه شاه کتابهاست / فرزندان خلفی برای فردوسی نیستیماگر پدران و مادران، و در سنین بالاتر، خودِ جوانان بکوشند که از گویشهایشان فاصله بگیرند و آنها را در گفتارشان پنهان کنند، اگر خجالت بکشند که در چرخه زبانی، لهجهشان را آشکار سازند، و اگر ادبا و اهل قلم پرهیز داشته باشند از آوردن واژگان و تکیه کلامهای زبانهای قومی و محلی و لهجهها، اینجاست که زبان ملی کشور آسیب میبیند و توش و توان آن، بدون شک ضعیف میشود. چرا که پیوند زبان ملی با زبانهای قومی و محلی، و نیز با گویشها و لهجهها، دو سویه است؛ آنها محتاج اویند و این، مشتاق آنها. و گویی از همین روی بوده که دکتر رعدی آذرخشی _ که خدایش رحمت کناد _ بیش از 40 سالِ پیش در شعری فریاد برآورده که زبان ملی ما ایرانیان را با زبانهای محلی سرِ جنگ نیست، و انسان زیرک و عاقل آن است که هر دو گنجینه را بر سر دست بگیرد و بر چشم بنهد:
پارسی را با زبانهای محلی جنگ نیست هیچ دریایی نورزد دشمنی با جویبار
از زبانهای محلی هم مشو غافل که نیست هیچ غم گر سرو را شمشاد روید در کنار
با این تفاصیل، حال برگردیم به نمایشگاه کتاب امسال و شعارش: بخوانیم و بسازیم. براستی در طول سالهای گذشته، آنچه را که ساختهایم، بر پایه خوانشهایمان بنا کردهایم؟ یا نه، از این نمایشگاه قرارمان بر این مبنا است؟ اگر قرارِ امروزمان، «ساخت» با رویکرد «خوانش» است، به آسانی در خواهیم یافت که آنچه از رهاورد علمی استخوان خردکردههای زبان و ادبیات فارسی و بزرگان زبانشناس، درمی یابیم، توجه ویژه ایشان است به حفظ و استمرار گونههای زبانی، بالندگی زبانهای قومی و محلی، و زیست سالم گویشها و لهجههای رنگارنگ زبان فارسی، در پهنه سرزمین بزرگی که نامش ایران است.