اینجا شبها صدای ناله عروسکها را می شنوند!
«لاایسلا دی لامونکاس» جزیره عروسکهای به دارآویخته است. با اینکه همه میدانند این شایعه هرگز نمیتواند حقیقت داشته باشد اما بیشتر جهانگردانی که بهاینجا میآیند و حتی مردم محلی، ادعا میکنند صداهای وحشتناکی را شنیدهاند که تا سرحد مرگ آنها را ترسانده است.
آنها میگویند در تاریکی شبهای مخوف جزیره، صدای عروسکهایی را میشنوند که انگار درون آب کانالی که از جزیره میگذرد در حال غرق شدن هستند و کمک میخواهند. اینجا مقصد جدید گردشگران وحشت دنیاست؛ جزیرهای در 28 کیلومتری مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک 20-10 سالی میشود که گردشگرانی که به مکزیک میروند، یک مقصد جدید گردشگری پیدا کردهاند. «لا ایسلا دی لا مونکاس»، نامی اسپانیایی است به معنای جزیره عروسکها.
جولیان سانتا بعد از تهیه عروسک ها آنهارا به اشکال وحشتناکی نقاشی می کردگردشگرانی که بهاینجا سفر کردهاند میگویند که هنوز هم نمیتوانند باور کنند که سفر به این جزیره بتواند تاثیری چنین عمیق روی آنها بگذارد؛ تاثیری پر از وحشت و هراس مرگ و درماندگی. جزیره عروسکها آرامگاه دهها هزار عروسکی است که زشتترین و وحشتناکترین عروسکهای دنیا لقب گرفتهاند. همه آنها جدای از شباهتها و تفاوتهای ظاهریشان، در یک چیز به هم شبیه هستند؛ همه آنها از درختان جزیره به دار آویخته شدهاند.
بیمار روانی یا انسان خلاق
زندگی دون جولیان سانتا - مردی که باعث شهرت این جزیره شد - به اندازه این جزیره وحشتناک و اسرارآمیز بود. این مرد تنها که از خانه و خانوادهاش بریده بود، در دهه 50 با قایق بهاین جزیره که در 28کیلومتری مکزیکوسیتی قرار دارد رفت؛ آن هم وقتی که شایعات عجیب و هراسانگیزی درباره این جزیره نفرین شده، نه تنها در پایتخت که در سراسر مکزیک شنیده میشد.
شایعههای محلی میگویند شبها ارواح در این عروسکها حلول میکنندشایعات حاکی از آن بود که چند سال قبل هنگامی که سه دختر بچه در این جزیره سرگرم بازی بودند، ناگهان یک نفر از آنها از روی پلی که روی کانال وسط جزیره قرار داشت، به داخل آب سقوط کرد اما دو کودک دیگر هر کاری کردند نتوانستند او را نجات دهند و به این ترتیب کودک خردسال جلوی چشمان آنها جان باخت. بعد از این حادثه، در همه جا شایع شد که روح ناآرام این دخترکوچولو جزیره را نفرین کرده است و هر شب صدای او که از مردم کمک میخواهد در جزیره میپیچد.
هر روز شاهدان جدیدی پیدا میشدند که ادعا میکردند نفرین جهنمی را شنیدهاند و ادعای عجیب و باورنکردنی شنیدن صدای دختر خردسال را مطرح میکردند. دون جولیان سانتا هنگامی به جزیره قدم گذاشت که خانه و خانوادهاش را ترک کرده بود و با عقاید بدبینانه و منفیای که نسبت به زندگی داشت، این جزیره متروک و تنها را برای زندگی انتخاب کرد.
ماندن عروسکها در زیر آفتاب و باران باعث شده که به مرور زمان شکل ترسناکتری به خود بگیرنداما این آغاز زندگی جدیدی بود که نام سانتا را در میان انسانهایی که به ژانر وحشت علاقهمند هستند جاودانه کرد. او جزیرهای از عروسکهای وحشتناک را بنا کرد که حالا به یکی از مهمترین قطبهای گردشگری مکزیک تبدیل شده و سالانه هزاران نفر برای بازدید به آنجا میروند تا به خیال خودشان مثل فیلمهای وحشت نیمهشبها صدای شیطانی عروسکهایی را بشنوند که محلیها معتقدند روح دختر کوچولوی غرق شده، در آنها حلول کرده است.
یک داستان باورنکردنی
اینکه چطور شد سانتا به فکر جمعآوری این کلکسیون وحشتناک افتاد، داستانی است که باور آن دشوار و حتی وحشتناک است. او بعدها در پاسخ به این سؤال به نوه خود - یعنی تنها عضو خانوادهاش که با او ارتباط داشت - گفت: «اولین روزی که قدم به جزیره گذاشتم، خسته و ناامید از زندگی بودم و انسانهای دیگر برایم هیچ ارزشی نداشتند.
زندگی خالق این جزیره وحشت (دون جولیان سانتا) هم به اندازه خود این جزیره اسرار آمیز بود او به طرز مشکوکی در این جزیره مردبرای همین از همه آنها بریده و به جزیرهای رفتم که نفرین شده بود. شاید به آنجا رفته بودم تا در آنجا بمیرم اما همان لحظات اولی که وارد جزیره شدم، ناگهان عروسکی را که داخل کانال افتاده بود دیدم و تا سر حد مرگ ترسیدم. فکر کردم شاید ماجرای نفرین دختر کوچولویی که در کانال غرق شده بود حقیقت دارد و لابد این عروسک نشانهای از این نفرین بود.
با ترس و لرز عروسک را از کانال بیرون کشیدم آن را با طناب از درختی آویزان کردم اما ناگهان احساس آرامش کردم؛ انگار توانسته بودم روح کودک را از رنج و عذاب نجات دهم. با خودم فکر کردم که جزیره دیگر نفرین شده نیست. برای همین، از آن روز به بعد برای آنکه باز هم به آن آرامش برسم، صدها و هزاران عروسک وحشتناک را جمعآوری کردم».
دون جولیان سانتا شبها از جزیره به شهر برمیگشت و عروسکهای مورد نیازش را از بین زبالهها پیدا میکرددون جولیان که در دهه 50 به جزیره آمده بود، تا سال 2001 که در همین جزیره جان باخت، هرگز برای مدتی طولانی جزیره را ترک نکرد. او تنها زمانی از جزیره خارج میشد که قصد داشت عروسکهای جدیدی تهیه کند. او برای پیدا کردن این عروسکها، شبهای زیادی وقتی که مردم شهر در خواب بودند، از جزیره به داخل شهر میرفت و در لابهلای زبالهها به دنبال عروسکها میگشت.
او بعد از مدتی، به کشاورزی در جزیره پرداخت و سبزیجات و میوههایی را که در جزیره پرورش داده بود، با عروسکهای کهنه محلیها عوض میکرد و بهاین ترتیب توانست هزاران عروسک تهیه کند. او بعد از تهیه عروسکها، آنها را به اشکالی وحشتناک نقاشی میکرد و بعد آنها را با طنابی به درختان جزیره آویزان میکرد. عروسکهای او به تدریج زیاد و زیادتر میشدند و او ناگهان به یکی از سوژههای گزارشهای نشریات مکزیک و حتی بسیاری از کشورهای دیگر تبدیل شد؛ مردی که وحشت را به نمایش گذاشته بود.
مرگ اسرارآمیز در جزیره عروسکها
سال 2001 در حالی که روزنامهها و مجلات زیادی تا آن زمان به زندگی مرد وحشت مکزیک پرداخته بودند، ناگهان یک حادثه باعث شد بار دیگر دون جولیان سانتا در مرکز اخبار جهان قرار گیرد و جزیره عروسکها به شهرت بیشتری دست پیدا کند. دلیل این موضوع هم مرگ اسرارآمیز خالق جزیره عروسکها بود. او به طرزی باور نکردنی، درست در همان نقطه از کانال آب غرق شده بود که دختر خردسال سالها قبل در آنجا جان باخته بود. اما آیا او خودکشی کرده بود یا آنکه کسی او را در آنجا به قتل رسانده بود؟
با مرگ دون جولیان، بار دیگر شایعات شگفتآور و باورنکردنی به سرعت برق در میان مردم مکزیک پیچید. بیش از همه، شایعه اینکه او بالاخره قربانی نفرین دختر خردسال شده است، قوت گرفتاین سوالی بود که هرگز به آن پاسخی داده نشد اما خودکشی این مرد تقریبا غیرممکن به نظر میرسید چون اگر او قصد داشت به این کار دست بزند، در دهه 50 و قبل از آمدن به جزیره و در شرایطی که از همه انسانها بریده بود این کار را انجام میداد اما او چطور از روی پل به داخل کانال آب افتاده بود؟ آیا نفرین عروسکها حقیقت داشت؟
شایعات اوج میگیرند
با مرگ دون جولیان، بار دیگر شایعات شگفتآور و باورنکردنی به سرعت برق در میان مردم مکزیک پیچید. بیش از همه، شایعه اینکه او بالاخره قربانی نفرین دختر خردسال شده است، قوت گرفت چرا که در آن زمان خیلیها معتقد بودند که روح دختر خردسال وارد عروسکها شده است و آنها هم از اینکه این مرد آرامششان را به هم ریخته است عصبانی شده و سرانجام او را به همان شیوه مرگ دختر خردسال به قتل رساندهاند.
بعضی دیگر هم معتقد بودند که روح دون جولیان به این ترتیب به آرامش رسیده است و او اکنون گردشگرانی را که برای تجربه وحشت به این مکان میروند میترساند تا آنها به این ترتیب هیجان یک ترس واقعی را بچشند. آنها میگویند جزیرهای که دون جولیان سانتا آن را ساخته است، واقعا وحشتناک است چرا که در هر کجای جزیره که بروید، چشمهای وق زده دهها عروسک که از درختان جنگلی دار زده شدهاند شما را نگاه میکنند؛ نگاههایی شیطانی و هراسانگیز...
خالق مرموز جزیره برای اولین بار با آویزان کردن یک عروسک به آرامش رسید و درنتیجه این کار را برای همیشه ادامه داداین شایعات به قدری روی مردم محلی و حتی جهانگردان اثر گذاشت که اکنون بسیاری از کسانی که به این جزیره میروند، بعد از بازگشت با یقین ادعا میکنند که شبها صدای عروسکها را میشنوند که ضجه میزنند و گریه میکنند. اکنون تنها کسانی جرات و جسارت رفتن بهاین جزیره را دارند که میخواهند تا انتهای مرز ترس را تجربه کنند.
تصور قدم زدن شبانه در میان هزاران صورتک عروسک که در زیر نور ماه ترسناکتر هم به نظر میرسند بسیار وحشتناک است. بسیاری از کسانی که به این جزیره رفتهاند میگویند که تا مدتها تحت تاثیر صحنههایی بودهاند که در آنجا دیدهاند. البته گذشت زمان به فضای رعبانگیز و وحشتناک این جزیره افزوده است چرا که بسیاری از عروسکها بر اثر گذشت زمان و سرمای سرد زمستانی و گرمای تند تابستان، تغییر شکل دادهاند و به اشکال وحشتناکتری تبدیل شدهاند.
اکنون مالک این جزیره، نوه جولیان سانتا یعنی آناستاسیوولاسکوئز است که وظیفه مراقبت از عروسکهای جزیره و راهنمایی جهانگردان را برعهده دارد. در سالهای اخیر هزاران جهانگردی که برای تجربه ترس به این جزیره میروند، هر کدام هنگام بازگشت به خانهشان سوغاتیهای مختلفی برای آشنایان و دوستانشان میبرند اما در این میان عروسکها و شمعهایی که از این منطقه با خود میبرند، یادآور ترس و هراس همیشگی آنها از سرزمین عروسکهای وحشتناکی است که محلیها میگویند نماد مرگ، وحشت و نفرین آدمها هستند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.