دوشنبه 28 مهر 1404

این زنان نمی‌خواهند تنها عنصری تزئینی باشند / در جامعه‌ای مردسالار، زنان رازهای بزرگ‌تری را به دوش می‌کشند

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
این زنان نمی‌خواهند تنها عنصری تزئینی باشند / در جامعه‌ای مردسالار، زنان رازهای بزرگ‌تری را به دوش می‌کشند

سما بابایی، نویسنده رمان «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» معتقد است که داستان آفاق و ثریا می‌توانست در بستری دیگر، جز جنگ، نیز روایت شود؛ هر بستری که زن‌ها عنصر تزیینی آنند و لزوم نگاه کردن از زاویه‌ای متفاوت از زاویه دید غالب به آن‌ها احساس می‌شود.

نرگس کیانی: دو زن با دو داستان، در تقابل با مردان خشمگین که بی‌خبر از راز سینه زنان، در پی مجازات آنان‌اند؛ «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا»، رمانی از سما بابایی، نویسنده و روزنامه‌نگار است که به تازگی توسط نشر برج به بازار آمده است. آفاق و ثریا، بازماندگان جنگی‌اند که چون جزر و مدی طوفانی همه‌چیز را در هم پیچیده و حال پیکر نیمه‌جان و روح زخم‌خورده زنان را چون تفاله به ساحل برگردانده است. آن‌چه در انتظار این زنان است اما نه آغوشی است و نه نوازشی. چشم‌انتظاران آفاق و ثریا، مردانی خشمگینند در جست‌وجوی گرفتن تقاص زندگی از دست رفته‌شان، بی‌خبر از راز سینه زنان، بی‌خبر از آن‌چه بر آن‌ها گذشته است. آفاق و ثریای سما بابایی، نه زینت‌المجالسند و نه صرفا عنصری تزئینی، آن‌ها کنش‌گرند و پیش‌برنده داستان. چنان‌چه نویسنده اثر می‌پسندیده است. نویسنده‌ای که علاقه‌مندی‌اش، نوشتن از زنان فارغ از ایدئولوژی و نگاه غالب است. آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگو با سما بابایی است که مدت‌هاست از جهان روزنامه‌نگاری رو به سوی جهان نویسندگی کرده است.

اساسا فکر کردن به این که داستانی را در بستر جنگ روایت کنید، پیش از آن‌که دو زن را به عنوان شخصیت‌های اصلی در نظر بگیرید، از کجا آغاز شد؟ ساده‌تر این که چرا علاقه‌مند بودید داستان‌تان را در بستر جنگ روایت کنید؟

در پاسخ به سوال‌تان باید بگویم که در واقع «زن» بودن شخصیت‌های اصلی برای من مهم‌تر از آن بود که داستانم را در چه بستری روایت کنم. با این حال برای انتخاب بستر جنگ نیز دلایلی داشتم. فراموش نکنید که دوران پیش، حین و پس از جنگ عراق علیه ایران، حدودا یک دهه به طول انجامید. پس ما دست کم 10 سال از 47 سال گذشته را مستقیما درگیر جنگ بوده‌ایم و در باقی آن نیز، مدام سایه جنگ را بالای سر خود احساس کرده‌ایم. درنتیجه جنگ رویدادی عجین شده با زندگی ما در ایران است. این در حالی است که بسیاری از مردم در دیگر نقاط دنیا، ازجمله بیرون از خاورمیانه، اساسا تصوری از این رویداد ندارند.

به ابتدای صحبتم برگردم، آن‌چه در ابتدا برای من مطرح شد، زن بود و سپس جنگ به‌عنوان یکی از بسترهایی که زن در اغلب مواقع عنصر تزیینی آن بوده است؛ چه در داستان‌ها و رمان‌ها، چه در فیلم‌های سینمایی و چه در مستندها و... در اغلب این آثار همواره از دریچه‌ای همسو با اهداف و ایدئولوژی سازندگان اثر به زن نگاه شده است. بنابراین معتقدم لازم است از زاویه دیدی متفاوت از زاویه دید غالب نیز به این زن‌ها نگاه کرد و «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» تلاشی در این مسیر بود.

با این حساب می‌توان گفت این که شخصیت‌های اصلی، مشخصا با اشاره به جنسیت‌شان، آفاق و ثریا، زن باشند از همان اول انتخاب‌تان بود. پیش از فکر کردن به این که مرد باشند.

بله و سپس بستری که انتخاب شد، جنگ بود. این در حالی است که داستان آفاق و ثریا می‌توانست در بستری دیگر نیز روایت شود؛ هر بستری که زن‌ها عنصر تزیینی آنند و لزوم نگاه کردن از زاویه‌ای متفاوت از زاویه دید غالب به آن‌ها احساس می‌شود. قطعا که تعداد آثار با حضور شخصیت‌های زن، اعم از زن عاشق، زن امیدوار، زن چشم انتظار و... اندک نیست اما آن‌چه برای من اهمیت داشت مشخصا زنان درگیر با سیاست و و قایع مهم ملی در دو دهه 50 و 60 است. به عنوان مثال هم‌اکنون در حال نگارش داستانی در مورد زنان درگیر با سیاست در دهه شصت هستم. همین‌جا باید اشاره کنم که من، خود را ملزم به روایت داستان زندگی این زنان نمی‌دانم اما علاقه‌مندی‌ام به این سمت است.

پس می‌توان گفت «عنصر تزیینی بودن زنان و لزوم نگاه کردن به آن‌ها از زاویه‌ای متفاوت از زاویه دید غالب» موجب شد که احساس کنید لازم است از آفاق و ثریا بنویسید؟

هم این و هم این که به نظر من، همه آدم‌ها و به خصوص همه زن‌ها، در تمام زندگی‌شان رازی را با خود به دوش می‌کشند. رازی که یک عمر در قلب‌شان می‌ماند بدون آن که هیچ‌گاه فرصتی برای پرده برداشتن از آن در اختیارشان قرار بگیرد. با این حساب به عقیده من «زن و راز» دو مفهومی هستند که هیچ‌گاه نمی‌توان جدا از هم تصورشان کرد و در جامعه‌ای تا بن دندان مردسالار، زنان رازهای بسیار بزرگ‌تری از مردان را در سینه با خود حمل می‌کنند. درواقع معتقدم به شکل عام، از شکل‌گیری جنبش Me Too به این سو و به شکل خاص، از اعتراضات پاییز 1401 به بعد، آرام‌آرام بستری برای زنان پدید آمد که بتوانند اندکی از دغدغه‌ها، نگرانی‌ها، نیازها، خواسته‌ها، آرزوهای خود و... بگویند. اما اصولا نه فقط در ایران که در بسیاری از نقاط جهان، زنان با وجود همه تلاش‌شان، همچنان جنس دوم‌اند و این موضوعی است که نمی‌توان آن را لاپوشانی یا کتمان کرد.

ما در انتهای هر دو داستان، هم داستان ثریا و هم داستان آفاق غافلگیر می‌شویم. غافلگیر از رازی که این زنان یک عمر در سینه داشته‌اند و همچنین غافلگیر از تقاص ناخواسته‌ای که برای جرم مرتکب نشده پس می‌دهند. به عنوان نویسنده به غافلگیر کردن خواننده‌تان علاقه‌مندید؟

می‌خواهم سوال‌تان را اصلاح کنم. به عقیده من در طول هر کدام از داستان‌ها، کاشت‌هایی وجود دارد که تا پیش از رسیدن به پایان، به آگاهی ما از راز آفاق و ثریا منجر می‌شود. اساسا آن‌چه موجب پیش رفتن داستان می‌شود، سنگینی این راز و چاره‌اندیشی برای چگونگی در میان گذاشتن آن با طرف مقابل است. آن‌چه در پایان داستان آفاق و ثریا نیز با آن مواجه می‌شویم عقوبتی است که این زن‌ها برای گناه نکرده پس می‌دهند. هرچند شاید بتوان به طرف مقابل؛ به محمود (برادرشوهر آفاق) و آوند (برادر ثریا) نیز حق داد. درواقع شاید بتوان تصور آن‌ها در مورد محق بودن‌شان برای عقوبت دادن آفاق و ثریا را نیز درک کرد و همچنین کینه‌شان را از این زنان. با این حساب معتقدم ما با غافلگیری به آن معنا مواجه نیستیم اما با موقعیتی پیچیده مواجه‌ایم که در آن هر دو سوی ماجرا می‌توانند محق باشد؛ هم آفاق و هم برادرشوهرش محمود، هم ثریا و هم برادرش آوند.

به فضاسازی برسیم. برای ساختن فضایی که مابین به یاد آوردن خاطره‌ها ساخته می‌شود، به‌خصوص در داستان آفاق که خاطره‌ها همگی مربوط به دوران زندگی در جنوب، پیش از آغاز جنگ و حین آن است، چه کردید؟ خواندید یا مشاهده کردید یا حاصل تخیل‌تان بود؟

ضمن این که باید اشاره کنم هم مشاهده مستقیم داشتم و هم اطلاعاتی از خوانده‌ها و شنیده‌هایم اما واقعیت این است که برای نوشتن آن بخش‌هایی که در جنوب می‌گذرد با خلایی بزرگ مواجه بودم. با این حال قصد من نه ساخت اثری مستند که لازم است عین به عین مطابق واقعیت باشد که نوشتن داستان بود. داستانی که می‌توان هر چیزی را که در منطق داستانی‌اش بگنجد پذیرفت. درواقع آن‌چه می‌خوانید تصور یا روایت من از جنوب، پیش از آغاز جنگ و حین آن، است. به عبارت دیگر جنوبِ آن زمان در جهان ذهنی من این‌گونه بوده است، جهانی که هم می‌تواند عین به عین طابق واقعیت باشد و هم می‌تواند تفاوت‌هایی با آن داشته باشد.

نکته‌ای که باید همین‌جا اشاره کنم این که «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» به مدت سه سال در نوبت چاپ بود. ضمن این که من آن را دو یا سه سال پیش از آن نوشته بودم. با این حساب، نگارش آن به حدود 6 سال پیش برمی‌گردد. در نتیجه هم‌اکنون که می‌خوانمش به نظرم می‌آید که امکان فضاسازی بسیار بیشتری در آن فراهم بود و طبیعتا می‌توانست با تغییراتی همراه باشد. در نتیجه، می‌توانم بگویم «مرثیه‌ای برای آفاق ثریا»، دست‌کم با نگاهی که من آن زمان به جهان داشتم، این‌طور نوشته شد در حالی که اگر اکنون نوشته می‌شد احتمالا تفاوت‌هایی در حاصل کار وجود داشت.

به یاد آوردن خاطره‌ها؛ تکنیکی‌ست که در تمام طول اثر از آن برای به یاد آوردن گذشته و به‌تبع تکه‌تکه ساخته‌شدن شخصیت استفاده می‌کنید. چه شد که این تکنیک را انتخاب کردید؟

قبل از پاسخ دادن به سوال‌تان باید بگویم من جزو کسانی هستم که سخت شروع به نوشتن می‌کنم اما هنگامی که شروع کنم، دیگر همه چیز خودش پیش می‌رود. این غریزه تا جایی بدون اراده من پیش می‌رود که به عنوان مثال می‌توانم در مورد «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» اشاره کنم که بسیار بیش از آن چیزی بود که هم‌اکنون مشاهده می‌کنید. هرچند در انتها بخش‌هایی از آن کنار گذاشته شد و بخش‌هایی که می‌بینید ماند. در پاسخ به این که چرا از تکنیک پیشبرد داستان از مسیر به یاد آوردن خاطرات استفاده کرده‌ام تنها می‌توانم بگویم داستان خود مرا راهنمایی کرد که باید به این شکل نوشته شود. درواقع شاید امکان نوشته شدن آن به شکل دیگری وجود نداشت که به این شکل نوشته شد.

و برای ساخت زبان مردم جنوب به چه راهکارهایی متوسل شدید؟

من از ابتدا اصرار داشتم که دیالوگ‌های جنوبی با همین لحنی که در کتاب می‌بینید نوشته شوند و در این مسیر دو نفر از دوستانم؛ شکوه مقیمی و مینا شهنی کمک گرفتم.

و سوال پایانی، نویسنده «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» راه میان جهان روزنامه‌نگاری تا جهان نویسندگی را چگونه پیمود؟

اساسا این میل به نوشتن بود که موجب شد من در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل کنم. هرچند اکنون که به گذشته نگاه می‌کنم، گذراندن این همه سال در این حوزه، چه به لحاظ دستاوردهای مادی و چه به لحاظ دستاوردهای معنوی آن، اندوهگینم می‌کند.

242242

کد خبر 2131569
این زنان نمی‌خواهند تنها عنصری تزئینی باشند / در جامعه‌ای مردسالار، زنان رازهای بزرگ‌تری را به دوش می‌کشند 2
این زنان نمی‌خواهند تنها عنصری تزئینی باشند / در جامعه‌ای مردسالار، زنان رازهای بزرگ‌تری را به دوش می‌کشند 3
این زنان نمی‌خواهند تنها عنصری تزئینی باشند / در جامعه‌ای مردسالار، زنان رازهای بزرگ‌تری را به دوش می‌کشند 4