این زن «باید» بمیرد
«ناصر ابدی یک روز ظهر که میرود خانه، میبیند مادرش دلواپس است. میفهمد که خواهرش صبح زود رفته است بیرون و برنگشته است. تمام شهر را کوچه به کوچه میگردد تا عاقبت میبیند خواهرش تو خانه اکرم سیاه شاگردی میکند. بیارس و پرس، چاقو را میکشد و سرتاسر شکم خواهرش را جر میدهد. بعد چاقو را تو رودهها میگرداند و یک جا همه رودهها را میکشد بیرون. تا مردم به صرافت بیفتند که ناصر چه کرده است...
این قسمتی از کتاب «همسایهها» نوشته احمد محمود است؛ کتابی که 53 سال پیش نوشته شد اما این پاراگرافش مانند بخشهای دیگر آن هنوز هم برای زندگی بسیاری از ایرانیها مصداق دارد. مثل همین «ناموسپرستی» و «قتلهای ناموسی». موضوعی که این روزها با اکران فیلم «شنای پروانه» در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفته؛ فیلمی که گرچه موضوع اصلیش «گنده لاتی» است و نه «ناموسپرستی»، اما محمد کارت، کارگردان این فیلم با ظرافت این موضوع را در فیلمش مورد توجه قرار داده است.
«شنای پروانه» فیلمی مردانه است که نامی زنانه دارد؛ حکایت چند گنده لات یا همان لمپنهای پایین شهری که از گذشتههای دور در شهر تهران برو و بیایی داشتهاند تا همین امروز که اسم «اراذل و اوباش» را بر دوش میکشند. محمد کارت که پیش از این با سینمای مستند شناخته میشد در اولین فیلم داستانیاش به سراغ داستانی رفته که به گفته خودش، داستان 35 سال زندگی خود او در محلهای از تهران است که لاتهای زیادی داشت و حالا این فیلم به مسائل و دردسرهایی میپردازد که این افراد ایجاد میکنند و پای خانوادههایشان هم ناخواسته به مسائلشان باز میشود.
اما این فیلم خلاف ظاهر مردانهاش، حاوی موضوعی مهم با مضمون زنانه است که گرچه کارگردان نخواسته آن را مساله اصلی فیلم کند اما با تیزبینی به آن توجه نشان داده است؛ موضوعی به نام «خشونت علیه زنان» که انواع مختلفی دارد و «قتلهای ناموسی» شدیدترین نوع آن است. اگر تا پیش از این فیلم پر دردسر «خانه پدری» به صورت مستقیم به سراغ قتلهای ناموسی رفته بود، «شنای پروانه» با به تصویر کردن موضوع «غیرت» و «ناموس پرستی» به عنوان درون مایه فرعی این فیلم، به این نوع خشونت علیه زنان پرداخته است. قتلهایی که در مواردی مثل سرپیچی کردن از ازدواجهای اجباری، اصرار برای اینکه زنی بخواهند همسر آیندهاش را خودش انتخاب کند، برقراری روابط عاشقانه غیر متعارف، خیانت به همسر، زنا، فرار از خانه و... که رفتارهای ضد ناموسی، بیعفتی، بدنامی و فضاحت تلقی میشوند، رخ میدهند و گاهی اوقات، انتشار یک شایعه بیاساس میتواند باعث بروز این نوع قتل شود. قتلهایی که حدود 20 درصد از کل قتلها و 50 درصد از قتلهای خانوادگی در ایران را شامل میشود.
«پروانه» ی این فیلم اما نه به شوهرش خیانت کرده و نه فرار از خانه را بر ماندن ترجیح داده؛ او قربانی تسویه حساب مردانی میشود که برای ضربه زدن به هم از زنان استفاده میکنند و ابایی از قتل آنها برای اثبات شرف برای پاک کردن «لکههای ننگ» ندارند.
هرچند محمد کارت خواسته در این فیلم با مانور بر «لمپنیسم» به مشکلاتی که شبکههای مجازی و گوشیهای همراه به وجود میآورند بپردازد اما تاکید او بر نقش فرعی زنان در خانوادههای مردسالار، حاشیهنشینی آنها در تصمیمات و قربانی بودنشان در موقعیتهای اجتماعیای که مردان آنها را ساختهاند، از نکات مهمی است که این فیلم را به فیلمی فمینیستی بدل میکند. همانطور که پانتهآ بهرام هم به درستی بر این موضوع در نشست خبری این فیلم تاکید کرد.
زنان در این فیلم یا مادرند که باید برای زندانی شدن پسرشان بر سر و سینه بکوبند، یا خواهر که در خانوادههای مردسالار مهجورند، یا همسرانی که قربانی غیرت و ناموس پرستی میشوند و در تصمیم گیریها نقشی ندارند، یا زنانی که برای دور ماندن از اذیت و آزارهای مردان، کله خود را تراشیده و به هیبت مردانه درآمدهاند یا دخترکانی که در حاشیه بازیهای پسرانه نشسته و شنای آنها را تماشا میکنند یا زنانی که شاهد قدرت نمایی مردان در خیابانند. زنانی که با تبعیض بزرگ میشوند و وقتی که پای آبروی مردان خانواده به میان میآید جانشان ارزشی ندارد و «باید بمیرند».
5757
کد خبر 1350012