سه‌شنبه 11 شهریور 1404

بازسازی در روزگار پس از جنگ

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
بازسازی در روزگار پس از جنگ

جنگ، صرف‌نظر از نتیجه و طرف‌های درگیر، همواره آثار ویرانگری بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و نهادی کشورها بر جای می‌گذارد. آنچه در نگاه نخست به چشم می‌آید ویرانی ساختمان‌ها، جاده‌ها و پل‌هاست، اما آسیب واقعی بسیار فراتر از اینهاست.

جنگ، مسیر توسعه را برای سال‌های طولانی تحت تأثیر قرار می‌دهد و سرمایه اجتماعی را فرسایش می‌دهد. از منظر اقتصاد کلان، جنگ اغلب به کاهش تولید ناخالص داخلی، افزایش کسری بودجه و فشار تورمی منجر می‌شود. منابع محدود به جای سرمایه‌گذاری‌های توسعه‌ای صرف هزینه‌های نظامی و فوری می‌شود و همین امر بخش خصوصی را با نااطمینانی و تردید روبه‌رو می‌کند. در چنین شرایطی، فرار سرمایه و مهاجرت نیروی انسانی متخصص، ظرفیت تولیدی را کاهش داده و فقر و نابرابری را گسترش می‌دهد؛ پیامدهایی که به نوبه خود اعتماد عمومی و ثبات اجتماعی را خدشه‌دار می‌سازند.

با‌این‌حال، پایان جنگ می‌تواند نقطه آغاز مسیری تازه باشد. بازسازی پساجنگ تنها به معنای تعمیر پل‌ها و جاده‌ها نیست، بلکه آزمونی همه‌جانبه برای ظرفیت نهادی و سیاستگذاری کشورها محسوب می‌شود. تجربه نشان داده کشورهایی که در این مقطع بر شفافیت، پاسخگویی و برنامه‌ریزی بلندمدت تاکید کرده‌اند، توانسته‌اند اعتماد عمومی را بازگردانند و سرمایه داخلی و خارجی را جذب کنند. در مقابل، کشورهایی که با فساد و ضعف نهادی مواجه بوده‌اند، حتی با برخورداری از منابع مالی گسترده نیز نتوانسته‌اند مسیر توسعه پایدار را طی کنند. راه عبور از این مرحله دشوار در ترکیب چند عنصر کلیدی نهفته است. نخست، شفافیت در تخصیص منابع و نظارت بر اجرای پروژه‌ها که می‌تواند از فساد جلوگیری کرده و سرمایه اجتماعی را تقویت کند.

دوم، تمرکز بر اقتصاد پایدار و ایجاد فرصت‌های شغلی واقعی که چشم‌انداز رشد بلندمدت را فراهم آورد.

سوم، سرمایه‌گذاری در آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی که مانع از فرار نخبگان شده و ظرفیت تولیدی را حفظ می‌کند. چهارم، مشارکت فعال بخش خصوصی و سازمان‌های مردم‌نهاد که می‌توانند به‌عنوان بازوی مکمل دولت در بازسازی اقتصادی و اجتماعی نقش‌آفرینی کنند.

در نهایت، تعامل سازنده با جامعه جهانی برای جذب سرمایه و فناوری نوین ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. بازسازی پساجنگ زمانی به موفقیت می‌رسد که تنها به زیرساخت‌های فیزیکی محدود نشود، بلکه بازسازی اعتماد اجتماعی، تقویت سرمایه انسانی و اصلاح سازوکارهای حکمرانی را نیز در بر گیرد. صلح پایدار محصول توافق سیاسی صرف نیست، بلکه نتیجه تلاش منسجم برای احیای اقتصاد، جامعه و نهادهای ملی است؛ تلاشی که اگر بر پایه شفافیت، عدالت و مشارکت عمومی شکل گیرد، می‌تواند آینده‌ای مطمئن‌تر و توسعه‌ای پایدارتر را رقم بزند.