جمعه 9 آذر 1403

با لباس‌های کردی و مقداری پول عراقی عازم منطقه شدیم / روایتی متفاوت از تنوع غذایی در جبهه

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
با لباس‌های کردی و مقداری پول عراقی عازم منطقه شدیم / روایتی متفاوت از تنوع غذایی در جبهه

روایتی جالب از اعزام گروه شناسایی به منطقه‌ای نزدیک حلبچه و استقرار 10 روزه این رزمندگان در این منطقه را بخوانید.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «رضا (غلامرضا) هاشمی» یکی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر 17 علی‌ابن ابیطالب (ع) بود که از دوران دفاع مقدس یادداشت‌های روزانه دارد و خاطراتی که امروز برای مخاطب جذاب و طنزآمیز است. آنگونه که فارس روایت می کند، در قرارگاه رمضان به همراه غلامرضاوردی، محسن بغدادی و 3 نفر دیگر جهت شناسایی برای عملیات والفجر 10 به منطقه‌ای نزدیک حلبچه اعزام شدیم و قرار شد 10 روز در آنجا کار شناسایی انجام بدهیم. با لباسهای کردی و مقداری پول عراقی عازم منطقه شدیم؛ به ما تعدادی کیسه خواب برای استراحت و برای غذای این چند روز یک کیسه سیب زمینی به همراه یه پیت روغن و چند تا قوطی رب گوجه‌فرنگی مقادیری نان دادند، آشپز همراه ما یک آقای شمالی بود. با یک قاطر به محل مأموریت اعزام و در یک مکانی که می‌شد، به عنوان سنگر و جان‌پناه استفاده کنیم مستقر شدیم. علت دادن این تدارکات این بود که گفتند می‌توانید از عراقی‌ها و کردهایی که در منطقه هستند، مواد غذایی خرید کنید. از روز اول کارمان را شروع کردیم. از صبح می‌رفتیم شناسایی تا ظهر؛ بعد دوباره می‌رفتیم تا شب و خسته و کوفته و با انگیزه و روحیه بسیاربالا به سنگر برمی‌گشتیم. روز اول ناهار سیب زمینی سرخ کرده رب زده با نان خوردیم خیلی هم چسبید. شب هم دوباره همان غذا که بازهم برایمان لذتبخش بود را خوردیم.

2-3 روزی این نوع خوراک ادامه داشت و کم‌کم داشتیم نسبت به این غذا آلرژی می‌گرفتیم و خسته می‌شدیم. بعد از 3 روز به آخر خط رسیدیم و به آشپز اعتراض کردیم که ما از این غذای تکراری و یکنواخت خسته شدیم. آشپز گفت: چرا زودتر نگفتید که از این غذا خسته شده‌اید؟! به روی چشم برایتان متنوع درست میکنم. ما تعجب کردیم و کمی هم ناراحت شدیم که چطور این بنده خدا می‌توانست غذاهای مختلف برای ما درست کند و تا حالا رو نکرده. منتظر تنوع غذایی بودیم که دیدیم آفای آشپز هنر به خرج داد و از یکنواختی درآمدیم؛ به این صورت که ظهر سیب‌زمینی‌ها را گرد درست می‌کرد؛ شب مستطیل و روز بعد لوزی و یک روز هم مربع. این داستان تا پایان مأموریت ادامه داشت. بعد از 10 روز یک چوپان عراقی با یک گله گوسفند از محل مأموریت ما عبور می‌کرد، با دینارهایی که داشتیم یک گوسفند خریدیم و چون جای نگهداری نداشتیم و میترسیدیم گوشت فاسد بشود، ما 6 نفر طی 2 روز، یک گوسفند را خوردیم.

219219

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1880513
با لباس‌های کردی و مقداری پول عراقی عازم منطقه شدیم / روایتی متفاوت از تنوع غذایی در جبهه 2
با لباس‌های کردی و مقداری پول عراقی عازم منطقه شدیم / روایتی متفاوت از تنوع غذایی در جبهه 3