شنبه 3 آذر 1403

برادران لیلا و دوستان و دشمنانش

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
برادران لیلا و دوستان و دشمنانش

چند روز پیش دوست خبرنگاری پیام داد که می توانیم درباره لیلا باهم گفت و گویی داشته باشیم. گفتم: در خدمتم. فردایش تماس گرفت که شرمنده ام. از فلان وزارت فخیمه پیام داده اند که درباره این فیلم دیگر چیزی منتشر نکنید.

پرسیدم: چرا؟ پاسخ داد که ظاهرا به این دلیل که فیلم بی مجوز پخش شده است گفته اند حرف زدن درباره آن نوعی رسمیت بخشیدن به فیلم محسوب می شود. عجب! چیزی که همگان دیده اند و درباره آن در فضای عمومی و خصوصی حرف می زنند چرا نباید به بحث گذاشته شود؟ این ها را من گفتم و دوست خبرنگار نیز تایید کرد. بگذریم. فقط می خواستم بگویم با این که چند روز پیش نکته ای درباره فیلم برادران لیلا نوشته بودم با این حال بعد از این ماجرا انگیزه بیشتری پیدا کردم برای حرف زدن درباره فیلم. مضاف بر این که این چند روزه درباره این فیلم واکنش های عجیب و غریب زیادی دیده ام که البته بعید هم نبود اما انگیزه بیشتری به من بخشید تا درباره این فیلم چند خطی قلمی کنم.

1- در همان یادداشت قبلی نوشتم که در فضای کنونی نقد فیلم برادران لیلا کار دشواری است. یعنی جدا شدن از فضایی که اطراف فیلم را گرفته است کار دشواری است. این فضا را هم بیشتر کسانی ایجاد کرده اند که جلوی فیلم را به بهانه های مختلف گرفته اند و کیست که نداند اگر فیلم در فضایی عادی و بدون این همه هیاهو پخش می شد نه این همه بیننده پیدا می کرد و نه این همه واکنش برمی انگیخت. این فیلم هم می شد یکی دیگر از فیلم های سعید روستایی که به سادگی می توانستی آن را نقد کنی. اما حالا این فیلم از فیلم بودنش دور شده است و البته هرچه زمان بگذرد و از تنش های سیاسی و اجتماعی روز فاصله بگیریم فیلم به اصل خودش نزدیک تر می شود و امکان نقدش آسان تر. این دیگر بستگی به اهل سیاست دارد. آن ها ممکن است شرایطی را رقم بزنند که فیلم حالا حالاها امکان درست دیدنش فراهم نشود و ما مدام در شرایط حساس کنونی! به سر ببریم. مادام که ما در شرایط حساس کنونی! قرار داریم اصولا سخن گفتن کار دشواری به نظر می رسد. حالا چه می خواهد موضوع آن فوتبال باشد چه سینما. چه دین باشد چه سیاست. فرقی نمی کند. همه سخنان با گوش سیاست شنیده می شود و بیرون از دایره سیاست هیچ سخنی فهم نمی شود. به این وضعیت می گویند سیاست زدگی. چیزی که ما سال هاست به آن دچاریم و به نظر هم نمی رسد حالا حالاها راه برون شدی از این بن بست به چشم آید.

2- مخالفان فیلم اغلب از منظر اخلاقی به فیلم حمله کرده اند. و جالب این که اغلب آن ها چه اشخاصی که من و شما می شناسیمشان و چه روزنامه هایی که فحش به فیلم را تیتر یک کرده اند هیچ کدام اخلاقی نیستند. به تعبیری صریح تر نه تنها اخلاق مدار نیستند که به بی اخلاقی و دشنام دادن به این و آن و تهمت زدن به دیگران شهره اند اما پای نقد فیلم که می رسد سخت مدافع اخلاق و مبادی آداب می شوند. درست مثل آن گنده لاتی که به یکی از همکارانش می گفت: فلان فلان شده چرا ادب را رعایت نمی کنی؟ و من اصلا نمی فهمم این نگاه سطحی و پیش پا افتاده به اخلاق دیگر چه صیغه ای است؟ و اصلا چه ربطی به نقد فیلم دارد؟ باز از آن تریبون رسما سیاسی انتظاری نیست اما این که طرف در مقام منتقد چیزفهم و باسواد سینما بیاید و به فیلم انگ بی اخلاقی بچسباند از آن حرف هاست. فیلم ضد خانواده است! خب، باشد. ایرادش چیست؟ مگر سعید روستایی واعظ دین و اخلاق است. سینماگر است و باید اثر خوب سینمایی بسازد. همین. اگر بد ساخته و یا در گفتن حرفش ناتوان بوده باید به او ایراد گرفت وگرنه این حرف های کلی و بخشنامه ای ربطی به سینما ندارد. آیا مثلا این منتقدان محترم در مواجهه با سازنده پرتقال کوکی هم همین حرف ها را می زنند؟ یا وقتی فیلم دوال را می بینند باز هم از این بیانیه های اخلاقی صادر می کنند؟ تازه چه اخلاقی؟ اگر منظورتان نگاه داشتن شان و منزلت پدری است که برای فرزندانش هیچ ارزشی قائل نیست و به دلیل خودخواهی چندش آورش حاضر است همه را قربانی کند شرمنده ام. چنین اخلاقی ارزانی خودتان و عزیزانتان. روستایی اگر مشکلی دارد نه در سیلی زدن بیخ گوش چنین پدر بی پدری است بلکه درست در نیاوردن کارکتر این پدر است. به آن جا هم خواهیم رسید. دست به نقد بگذارید تکلیف این دوستان اخلاق فروش را تعیین کنیم تا بعد.

3- باز هم اغلب مدعیان اخلاق مداری فرموده اند چنین خانواده هایی نداریم و یا این که چنین پدری وجود خارجی ندارد و از همه جالب تر آن دوست قدیمی ماست که می فرماید: این پدر ایرانی نیست. من نمی دانم این بزرگواران کجا و چگونه زندگی می کنند؟ هرچند وجود واقعی چنین خانواده ای نه حسن فیلم محسوب می شود و نه عیب آن اما اگر شرط بر واقعیت داشتن چنین پدیده هایی در جامعه ایرانی است باید به حضورتان عرض کنم که اتفاقا داریم و خوبش را هم داریم و فراوانش را هم. کلاس اول راهنمایی بودم که پلیس آمد سر کلاس و یکی از هم کلاسی هایمان را که خیلی بچه خوب و آرامی به نظر می رسید برد. متعجب بودیم که چرا؟ چند روز بعدش متوجه شدیم همان پسر خوب با همدستی مادر، پدرش را با کمربند خفه کرده بود. چیزهایی هم از پدر شنیدیم که همه ما حق را به او دادیم و در همان سن و سال همه می گفتیم اگر ما هم جای او بودیم چنین می کردیم! پس این ادا بازی ها که سعید روستایی پدری را به تصویر کشیده است که ایرانی نیست و یا اصلا وجود ندارد را بگذارید کنار. این که هیچ فرزندی هم در گوش پدرش نمی زند و یا نباید بزند را هم. اگر در میان این مردم زندگی نمی کنید دست کم صفحه حوادث روزنامه ها و یا خبرگزاری ها را بخوانید تا این همه وعظ و پند شبه اخلاقی را به اسم نقد سینما به خورد دیگران ندهید. این جامعه و مشکلات بی شمارش را اگر جرئت دارید نقد کنید و بانیان چنین وضعیتی را و نه سعید روستایی را که در شکل گیری این جامعه به قدر سر سوزنی نقش نداشته است.

4- طرفداران فیلم بیش از همه کسانی هستند که فیلم را نمادین می بینند. هیچ ایرادی هم ندارد. فیلم این اجازه را به شما می دهد اما این که یک فیلم اجتماعی که باید سر راست باشد این همه نماد از آن بیرون کشیده می شود مقصری ندارد جز همانان که فضای ساخت فیلم اجتماعی را دشوار کرده اند. فیلم ساز اجتماعی معیار در این سرزمین خانم رخشان بنی اعتماد است. فیلمسازی که یک دهه است به دلیل تنگ نظری های مدعیان اخلاق مداری نتوانسته است فیلم بسازد. وقتی فیلمساز اجتماعی نتواند حرفش را بزند و یا اگر هم بزند به چنگال ممیزان اخلاق فروش می افتد وضعیت همین می شود که ملاحظه می فرمایید. از دل یک فیلم ساده و روشن چیزهایی بیرون کشیده می شود که به ذهن جن هم نمی رسد چه رسد به ذهن سعید روستایی بنده خدا. در چنین وضعیتی به قول احمد شاملو: این فصل دیگری است / که سرمایش از درون / درک صریح زیبایی را / پیچیده می کند.

5- فیلم،‌در مجموع دیدنی است اما دو سه ایراد بزرگ دارد که باعث می شود فیلم در حد و اندازه های یک فیلم تمام عیار حاضر نشود. اول از همه ساختن شخصیت پدر است. پدر سرتاپا چندش است. هیچ چیز دوست داشتنی ای در او وجود ندارد که اگر داشت باعث می شد ما هم مثل علیرضای توی فیلم او را دوست داشته باشیم و یا مثل آن برادر ورزشکار لیلا فکر کنیم که در هر شرایطی باید احترام پدر را نگاه داشت. فیلمساز می خواهد لحظاتی را بسازد،‌مثل لحظه گیر دادن پدر که حتما اسم نوه اش باید غلام باشد. صحنه بامزه ای است اما هنوز مزه آن را نچشیده اید که از توی جیب پسر بزرگش تخم مرغ و سوسیس دزدی را بیرون می کشد و او را جلوی همه خانواده بی آبرو می کند و حالتان را از هرچه پدر است به هم می زند. شخصیت پدر بلاتکلیف و نامعلوم است. در حقیقت به جای آن که آمیزه ای از خباثت و مهربانی باشد یکسره پلشتی است و چنین پدری نمی تواند دوست داشتنی باشد. و این مشکل البته فقط مشکل پدر نیست. دوربین و میزانسن و نحوه بازی در صحنه هایی به ما آدرس غلط می دهند. شکل طرد شدن پدر در اوایل فیلم توسط همه فامیل و نحوه بیرون راندن او از جمع خودشان به گونه ای است که فکر می کنیم با یک خانواده مافیایی سر و کار داریم و بزرگ خاندان شدن یعنی چیز مهمی اما بعد می بینیم که این حدس ما غلط بوده و می توان با چهل سکه به راحتی بزرگ خاندان شد. و بر ما هم معلوم نمی شود آن که دسته چک داشت و می توانست به مراتب هزینه بیشتری بکند چرا در همان اول کار به عنوان بزرگ فامیل معرفی نشد؟

6- صحنه های دسته جمعی فیلم اصلا خوب نیست. یکی یکی صف کشیده اند تا نوبتشان شود و حرفشان را بزنند و بعد نفر بعدی. درست مثل یک اجرای رادیویی می ماند. تدوین این صحنه ها هم آن قدر آشکارا عیب و ایراد دارد که یک بیننده نه چندان حرفه ای هم متوجه مشکل فیلم خواهد شد و این برای سعید روستایی که در فیلم اولش دست کم خوش درخشیده بود و چنین مشکلاتی نداشت یک پسرفت محسوب می شود.

7- و اما شاید بزرگ ترین ایراد فیلم شعارهای گل درشتش باشد. گفتم که با به تصویر کشیدن چنین خانواده ای هیچ مشکلی ندارم. در این سرزمین خانواده هایی به مراتب بدبخت تر و درب و داغان تر از این خانواده وجود دارند. انگ سیاه نمایی و این حرف ها هم تکراری است و حال بهم زن. اما با این همه شعار مشکل دارم. این که یک دفعه وسط فیلمی اجتماعی که قرار است مثلا به واقعیت زندگی ما هم نزدیک باشد چهار دختر با آن شکل و شمایل از ماشین پیاده شوند و ناگهان صحنه اسلوموشن شود مشکل دارم. این که فرهاد اصلانی سر و کله بزند با مشتریانش بر سر این که در مستراح چه کرده اند و شوخی های دم دستی و بی خودی را طرح کند مشکل دارم. با این که در مستراح حتما باید آن حرف هایی که نه مهمند و نه عمق نکبت و پلشتی را می رسانند مطرح شود مشکل دارم. در واقع با اجرای این صحنه ها مشکل دارم و نه حرفی را که مثلا فیلمساز می خواهد بزند. در صحنه هایی از فیلم به نظر می رسد فیلمساز از وضع موجود خیلی عصبانی است. هیچ مشکلی نیست به شرط آن که آن عصبانیت بتواند شکل هنرمندانه ای به خود بگیرد. متاسفانه در صحنه هایی از فیلم برادران لیلا این عصبانیت خیلی لخت و زمخت اجرا می شود. با چنین اجرایی هم مشکل ندارم به شرط آن که از فیلم بیرون نزند و با کلیت فیلم همخوانی داشته باشد و در خدمت اثر باشد نه یک بیانیه جدای سیاسی.

5757

کد خبر 1751677