برای پرستاران وطن؛ آتش در نیستان
علیرضا بهرامی، حمیدرضا بیدقی و امین قدمی در تازهترین اقدام هنرمندان کشور در حمایت از کادر پزشکی که با ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکنند، یک مجموعه هنری خلق کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حمیدرضا بیدقی، هنرمند طراح، امین قدمی، سینماگر و علیرضا بهرامی، شاعر، در تازهترین اقدام هنرمندان کشور در حمایت از کادر پزشکی که با ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکنند، یک مجموعه هنری خلق کردند که برای نخستین بار از طریق خبرگزاری مهر به پرستاران، پزشکان و عموم هموطنان تقدیم میشود.
در این مجموعه اثر هنری، دستوطرحی با ایدهای از علیرضا بهرامی، طراحی هنرمندانه حمیدرضا بیدقی و تدوین امین قدمی، با استفاده از قطعه «آتش در نیستان» اثر زنده یاد جلال ذوالفنون و صدای شهرام ناظری، ارایه شده است. چند دوبیتی نیز مکمل این دستوطرح است که علیرضا بهرامی در توضیح آن، برای مهر نوشته است:
«روزی که تصویر چشمهای نرجس خاتون، پرستار اهل شمال کشور را روی تخت بیمارستان و در واپسین لحظههای زندگی دیدم، که به یاری بیماران مبتلا به ویروس دهشتناک شتافته و حالا خودش یک قربانی بود، آن قدر حالم منقلب شد که مثل همیشه، کاری جز اشک ریختن و شعر گفتن از دستم برنمیآمد.
این بیتها و چند شعر دیگر، حاصل چند دقیقه آغازین غلیان روح است؛ در آن لحظهها که ابتدا طبق عادت، مرثیه نوشتم، بعد، فکر کردم این کادر پزشکی متعهد و ایثارگر که از سامان و سلامت خویش گذشتهاند، هم لایق تحسینند و هم شایان روحیهبخشی. پس قصد کرده بودم که این چند بیت را بهعنوان تحفه، پیشکششان کنم، شاید گاهی به دست پرستار و پزشکی بیافتد که نیمه شب، دمی در گوشهای از راهرو بیمارستان نشسته تا نفسی تازه کند و با این شعرها، روحیهاش تازه شود.
بعد که دیدم به شکل فزایندهای، از بیلبوردهای شهری، تا اظهار لطف مقامات عالی کشور به این موضوع معطوف شد، انگار خودم را معاف از این بار مسئولیت حس کردم و چون در اینطور موقعیتها، اهالی هنر در ناخودآگاه و خودآگاه، نگران کارنامه کاری خودشان و قضاوت دیگران هم هستند، از خیر انتشارشان گذشتم.
اما هر چه میگذرد، انگار این احساس شرمساری نه تنها مرا رها نمیکند، بیشتر و بیشتر هم میشود. در جایی که همه سهمشان را ادا میکنند، وقتی جواد خیابانی گزارشگر تلویزیون، به کادر پزشکی میگوید من کار شما را بلد نیستم اما حاضرم که بیایم زبالههایتان را جابهجا کنم، وقتی افشین هاشمی بازیگر، ویدیو پخش میکند که من بهعنوان یک کافهبرو قهار، چند هفته است در خانه ماندهام که باری بر گرفتاری پزشکان و پرستاران اضافه نکنم، وقتی حتی خواننده هنجارشکن آنور آبی هم سعی میکند به طریق خودش کاری کرده باشد، من شرمسارم که شعر و شاعران، قدمی و سهمی را به خود اختصاص ندهند.
شاید برای آرامش خودمان، شاید برای ادای وظیفه، یا شاید برای فریاد زدن این رجز که های! ما فقط ملت فروشندهی ماسک به 10 برابر قیمت، دستگاه تبسنج به یک میلیون تومان گرانتر یا زنجبیل کیلویی 100 هزار تومان و لیموی کیلیویی 50 هزار تومان نیستیم، ما آن مادری هم هستیم که نیمهشبها راه میافتد در خیابان و دستگاههای عابربانک را ضدعفونی میکند، آن تئاتریهایی که میگویند ما حاضر نیستیم در روزهای گذشتن از این مقطع، جا و نوبتمان را به همکاران لطمهخوردهمان ندهیم، آن رضا امیرخانی که میگوید بیمعرفتی بود اگر کتابم را در این اوضاع ناخوش منتشر نمیکردم، ما آن پزشک و پرستاری هستیم که صورتش را در نزدیکترین موقعیت و فاصله از مرگ قرار میدهد تا دیگری زنده بماند، دست آخر هم برگه بستری شدن خودش را امضاء می کند. مثل همان ها که روزی ماسکشان را در بمباران شیمیایی هبه میکردند و پای برگه کمال جویی شان را خودشان به اصرار امضاء می زدند. ما آن هم هستیم. خود همان.
کار و توان من نوشتن است؛ چه در عرصهی خبر، چه در حوزهی شعر. در خبر که کم نگذاشتهایم. پس حالا که خبر درگذشت دختر خانم دیگری از پرستاران شمال کشور نیز رسیده، این چند دوبیتی هم، که سوزناکهایش را کنار گذاشتم، با هر ارزش ادبی، سهم من باشد؛ تقدیمی به چشمها و انگشتهای روحانی، آرمانی و متعالی نرجسخاتونها و تمامی برادران و خواهران همکیششان در مرکزهای درمانی سراسر کشور:
خضوع دستهایت دلنواز است شکوه چشمهایت چارهساز است کمک کن؛ آفتاب مهربانی! اذان گفتند؛ هنگام نماز است
دو چشمان خمار و بیقراری دوباره کار و کار و بیقراری اگر چه تو خود درمان دردی نگاه بیقرار و بیقراری
شکوهت کل دنیا را گرفته غمت در سینهی ما جا گرفته پرستار و طبیب عاشقانی تب عشق است که بالا گرفته
تب است و سینه مالامال درد است شب است و قصهمان احوال درد است ترنمهای الطاف بهاریت نوید هجرت از امسال درد است
به دنیا کیف جان بردن، حلال است از عشق چشم تو مردن، حلال است چنان که بینظیر روزگاری به جان تو قسم خوردن، حلال است
گلستان را برایت دوست دارم جهان را زیر پایت دوست دارم نمیدانم چه میخواهم بگویم تو را با خندههایت دوست دارم
منبع: مهر
انتهای پیام /