برای یک تئاتر معمولی
اگر تا این لحظه نمایش «باغ دکتر کوک» به کارگردانی ملودی آرامنیا را در سالن استاد ناظرزاده مجموعه ایرانشهر تماشا نکردهاید، بهتر است ادامه مطلب را نخوانید، به این توصیه اعتماد کنید و در اسرع وقت به تماشای این نمایش بنشینید چرا که در تماشای آن، تجربهای هست که احتمالا اصلا درکی از آن ندارید یا اگر هم پیشتر چنین تجربهای داشتهاید، بر میگردد به سالهای دور. بنابراین بهتر است از همینجا...
اما اگر نمایش را دیدهاید، حتما قبول دارید که «باغ دکتر کوک» یک نمایش معمولی است؛ نقاط قوتی دارد که در طراحی نور و لباس و فضا به چشم میآید و نقاط ضعفی دارد که بیشتر از هر چیز به دراماتورژی و تلخیص و تغییری که کارگردان در متن نمایشنامه ایجاد کرده، بر میگردد.
نمایشنامه «باغ دکتر کوک» نوشته آیرا لوین است که از مهمترین نوشتههای او میتوان به «بچه رزمری» و «اتاق ورونیکا» اشاره کرد. از همین دو کتابش میتوان حدس زد که نمایشنامه «باغ دکتر کوک» نیز اثری در ژانر وحشت است اما جهان هولانگیزی که لوین در این نمایشنامه خلق کرده، واقعگرایانه و ملموس است، نه فانتزی و خیالی. در این نمایشنامه از موجودات غیرواقعی خبری نیست؛ در توصیف و تمثیلی بسیار ساده و همهفهم، میتوان دکتر کوک را هیتلر کوچکی توصیف کرد که برمبنای ایدئولوژی حذف و هرس، موفق شده جهان ایدهآلش را در یک شهر آمریکایی کوچک برپا کند و در ضمن موفقتر از بسیاری دیکتاتورها، پشت نقاب یک پزشک فداکار، مردمدوست و خیر، برای خودش شأن و اعتبار دست و پا کند بدون اینکه کسی بویی ببرد. اما نمایش درست از جایی آغاز میشود که دیکتاتوری دکتر کوک با مقاومت فردی روبرو میشود.
اگر چه ماهیت قدرت و رابطه بین قدرت و فساد، درونمایه اصلی نمایشنامه است اما لوین به قواعد ژانری توجه کرده و نمایشنامهای در ژانر دلهره و وحشت نوشته است. بنابراین ملودی آرامنیا در مقام کارگردان، میتوانست در اجرای نمایشنامه روی یکی از این دو تاکید بیشتری داشته باشد؛ یا اثری در ژانر وحشت به صحنه ببرد یا نمایشی چالشبرانگیز درباره ماهیت قدرت و آسیبهای آن به اجرا بگذارد. اما نه در ایجاد دلهره و وحشت خیلی موفق بوده و نه روی مفاهیم کلیدی نمایشنامه به اندازه موثر تاکید کرده است. در واقع نمایش جایی بین ژانر وحشت و یک تئاتر فلسفی یا سیاسی معلق مانده است.
نمایش «باغ دکتر کوک» مقدمهچینی کاملی دارد؛ در معرفی شخصیتها کم نمیگذارد اما پس از آن بیهوده شتاب میکند چندان که در نهایت، تماشاگر به سختی باور میکند نمایش پایان گرفته است! طراحی صحنه و لباس موفق است و موقعیت درستی از زمان و مکان، پیش روی مخاطب قرار میدهد اما بازیها یکدست نیستند؛ ستاره پسیانی در نقش دکتر کوک سالخورده، تکنیکی و ساختارمند بازی میکند، دو بازیگر جوان پاشا رستمی و رامتین هوشمند، واقعگرایانه و تا اندازهای علاقمند به متد اکتینگ ظاهر میشوند و رامین سیاردشتی یک اجرای اکسپرسیونیستی ارائه میکند که سکوتها، مکثها و تن صدایش، شخصیت پلیس را بیشتر از آنچه که لازم است مرموز و مشکوک نشان میدهد.
این نمایش به دلیل فضاسازی پرجزئیات و داستان جذابش، تماشایی است اما از بلاتکلیفی رنج میبرد؛ انتخاب یک ژانر مشخص و تاکید روی مولفههای همان ژانر میتوانست «باغ دکتر کوک» را منسجمتر کند، به اثری موفقتر بدل کند که تجربه متفاوتی برای مخاطب این سالهای تئاتر فراهم میآورد.
5757
کد خبر 2007316