بعثت؛ آشکار شدن عشق!
1- هبوط، گسستن است و بعثت، بشارت پیوستن.
هبوط، غروب فروافتادن است و بعثت، طلوع فراشدن.
هبوط، شب دیجور فراق است و بعثت، بامداد روشن و نورانی وصال.
هبوط، هول فرورفتن در نیستی است و بعثت، شوق شکفتن هستی و حیات.
هبوط، حقارت مانداب است و بعثت، بیکرانگی دریا.
و انسان، در ذات و سرشت خویش، زادهی هبوط نیست، مولود بعثت است.
و هبوط، صرفا یک واقعهی محصور شده در تاریخ نیست. جاریست در متن تاریخ و زندگی انسان. هر انسان، در هر لحظه از زندگی خود، در معرض هبوط است.
2- بعثت، مژدهی آزادی و رهاییست. رهایی از خود. انسان تا با خود درپیوسته و در خود تنیده باشد، مجال و لیاقت تشرف به محضر توحید و یگانگی را نخواهد یافت.
بعثت، زنگارهای خودبسندهگی ها را میزداید و آینهی جان انسان را با نور توحید صیقل میدهد تا حق از دل بجوشد و گُل وجود آدمی در آینهبند باور و یقین بشکفد.
بعثت، بندهای انانیت را که اهریمن درون بر پای دل بربسته است، میگسلد تا مرغ جان در سرمستی پرواز و فراشدن، اوج بگیرد و در آغوش حق بیارامد.
بعثت، پدیدار شدن است. آشکار شدن عشق است. انکشاف است. فرجِ بعدِ شدت است. شهادت بر حقیقت وجود است. نمایان شدن جمال و جلال است.
بعثت، مبنای زیبایی شناسی انسان را از هستی اصلاح میکند و جان زیباییپسند انسان را در مسیر کمال حقیقی و حقیقت کمال قرار میدهد.
3- بعثتِ اکبر و اعظم، خاص و مطلق حضرت مصطفی صلالله علیه و آله است. و آن مبعوث شده از جانب حق، به ما آموخته که برای ملتها و انسانها نیز بعثت وجود دارد: «بعثت اصغر». و این بعثت که از بعثت اکبر و اعظم سیراب میشود، انسانها را (متناسب با مراتب وجودیشان) در بزنگاههایی خاص و خطیر و تکرار نشدنی، برمیانگیزد تا گوهر حقیقی و حقیقت گوهر وجودی خود را نخست ادراک، و سپس نمایان کنند و فصلی نو در زیست فردی و اجتماعی خویش بگشایند. همچون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که «بعثت اصغر» ملت ایران بود.
4- بعثت برای انسان است و انسان برای بعثت. بعثت، انسان را از قفس تنگ زمین برمیکشد و خورشید را در دستاناش مینهد و به منزلگاه آسمانیاش و به پردیس و جهان مینوی نوید میدهد و رهنمون میشود، و انسان، برای مانایی و سایهگستریِ فرهنگ و جهان معنایی و متعالی بعثت، جان خود را بیدریغ و عاشقانه ایثار میکند.