بولتنسازان مشغول کارند!
امروز صبح یکی از دوستان تماس گرفت و با لحنی نگران با چاشنی اعتراض گفت این چه مصاحبهای است که درباره وقایع اخیر کردهای؟ پاسخ دادم مصاحبهای نکردهام؛ ضمن آن که مواضعم هم در دفاع از نظام روشن است. نفسی راحت کشید و گفت خدا را شکر؛ پس این مطالبی که درباره بزک سازی و فروپاشی از قول تو در بولتن آمده، دروغ است!
گفتم: بزک سازی که عنوان یکی از یادداشتهای من است که پارسال نوشتهام. دوباره ناراحت شد و گفت اینها که در همسویی با اغتشاشگران است. گفتم مطلب پارسال در همسویی با وقایع امروز؟! و از او خواستم کل متن یادداشت را باتوجه به تاریخ آن بخواند و قضاوت کند.
این ماجرا مرا به یاد تماس خیلی سالها پیش انداخت. یکی از دوستان که معاون وزارت اطلاعات بود تماس گرفت و گفت فلانی، تو در هیات منصفه مطبوعات از سازمان منافقین حمایت کردهای؟ گفتم نه، تو که مرا می شناسی. گفت اتفاقا وقتی در شورای معاونان وزارت، مطرح شد من هم جا خوردم.
جواب دادم ماجرای خسن و خسین شده. شرح جلسه را تعریف کردم. او هم خندهاش گرفت. ماجرا این بود که شکایتی از مجله چشم انداز به مدیرمسئولی آقای میثمی شده بود. بعد از جلسه دادگاه، جلسه شور هیات منصفه تشکیل شد. دو - سه تا از اعضای وقت هیات منصفه که شعار زده و بیسوادند (دقت شود این دو صفت، هیچوقت به تنهایی جلوه نمیکنند و لازم و ملزوم یکدیگرند) از روی متنهایی که همین بولتنسازان بهشان داده بودند مطالبی را مطرح کردند. یکیشان با رگ باد کردهی گردن و با کد کردن سایر مقالات مجله و اشاره به سوابق آقای میثمی در سازمان مجاهدین خلق فریاد میزد که او مروجِ الحاد است.
اعضا مطابق روال این جلسات، یک یک سخن گفتند. از جمله آقای دکتر غفوری فرد با اشاره به مشاهدات خود از نمازخانه دانشگاه و همچنین زندان پیش از انقلاب، تفاوت میثمی با سایر رهبران مجاهدین خلق در نگاه به مذهب را بر شمرد. نوبت به من که رسید چند نکته گفتم: اولا"، در این اتاق کوچک، نیاز به فریاد زدن نداریم؛ مگر داریم سخنرانی حماسی در جمعی چند هزار نفری میکنیم؟!
ثانیا"، آقای فلانی که میگوید الحاد، احتمالا تفاوت الحاد و التقاط را نمی داند؛ امثال آقای میثمی نهایتا متهم به التقاطاند.
ثالثا"، درست است که مطابق قانون، مدیرمسئول، مسئول یکایک مطالب نشریه خود است اما نمی توان ادعا کرد دیدگاه شخصی مدیرمسئول، عین نویسندگان مقالات مجله است.
رابعا"، اگرچه من هم به رویکردهای این مجله و آقای میثمی نقد دارم اما به واسطه مسئولیتهای قبلیام در وزارت ارشاد، مهندس میثمی را از نزدیک دیدهام و تقید او به شرعیات را.
خامسا"، فرقه رجوی، عنادی ویژه با میثمی دارد و اگر دستش برسد حتما او را حذف فیزیکی میکند؛ چون افشاگریهای او، فرقه رجوی را بی آبروتر میکند.
سادسا"، ما در این جلسه و مطابق قواعد، صرفا باید درباره مطلب مورد شکایت و وارد بودن یا نبودن عنوان اتهامی صحبت کنیم و اجازه نداریم به فرامتن بپردازیم. ضمن آن که ما سوگند خوردهایم که در هیات منصفه، جانب انصاف را رعایت کنیم و اگر کسی یا نشریهای را نمیپسندیم یا آن را مضر میدانیم از دایره انصاف خارج نشویم. حتی اگر سوگند هم نخورده بودیم، این آموزه قرآنی (و لا یجرمنکم شنئان...) را سرلوحه خود قرار دهیم که میفرماید مبادا دشمنی شما سبب شود که از جاده عدالت و اعتدال خارج شوید.
خدا رحمت کند آقای عسگراولادی را. ایشان که رئیس جلسه بودند مشی اخلاقی ویژهای داشتند. تا به حال چند بار نوشتهام یکی از انگیزههای اصلی من برای شرکت در جلسات هیات منصفه مطبوعات، زیارت و درس آموزی از آن معلم اخلاق بود. ایشان هم در جمعبندی نهایی، خاطرات خود از زندان پهلوی و تفاوتهای میثمی با گروه رجوی را بر شمردند.
به آن دوست گفتم اگر برای من درست کردهاند که فلانی طرفداری از منافقین کرده است چرا نامی از آقایان عسگراولادی و غفوری فرد و یکی دو نفر دیگر نبردهاند؟ آنان با حرفهایی که در جلسه زدند به این اتهام، محقترند!
بولتنخوانی، چیز خطرناکی است چون مبتنی بر گزیده و آن هم گزیدههایی جهتدار و غیر منصفانه است. بولتنسازان با گزینش محتوا (و حتی نه همه محتوا) در بافتاری غیر از بافتار اصلی متن، برداشت و بلکه هدف خود را القاء میکنند و ذهن مخاطب را چنان کانالیزه میکنند که حتی وقتی متن اصلی را هم میخواند عمدتا به همان نتیجه مورد نظر بولتنسازان میرسد چرا که ذهنش سوگیری شده؛ یعنی اگر خودش با ذهنی فارغ میخواند به این کشفیات نائل نمیآمد!