تاجرنیا: چهرههای باسابقه اصلاحات عادت کردهاند جایی در قدرت داشته باشند
علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: اگر در انتخابات 1400 هیچ اصلاح طلبی نیاید و آقای لاریجانی هم کاندید نشود، باز هم یکسری می گویند بین آقای قالیباف و فلان آدم تند احمدینژادی سراغ قالیباف برویم.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آینده حیات سیاسی جریان اصلاح طلب ماههاست که زیر ذره بین رسانهها و منتقدان قرار گرفته است. برخی چهرههای اصلاح طلب بحث ضرورت بازسازی درون تشکیلاتی را مطرح می کنند و بعضی از ناکارآمدی اصلاح طلبان در مجلس دهم و سومدیریت شورای عالیسیاستگذاری اصلاح طلبان می گویند؛ نقطه عطف همه بحث ها اما چند و چون حضور این جریان سیاسی در انتخابات 1400 و اما و اگرها پیرامون نحوه بروز و ظهور اصلاح طلبان در آن است.
علی تاجرنیا، عضو حزب اتحاد ملت و نماینده مجلس ششم در همین رابطه تاکید می کند که بهتر است جریان های سیاسی هر کدام به چند تشکل اصلی تقسیم شوند و هر یک در انتخابات کاندیدای خود را داشته باشند. از نظر او تعدد کاندیدا در یک جریان سیاسی ایراد نیست به همین دلیل توضیح می دهد که چرا مخالف ائتلاف و اجماع بر سر یک فرد است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است که انتخاب افراد برای حضور در انتخابات ها به اسم مصلحت اندیشی صورت می گیرد و نهایتا باعث می شود هر روز یک نوع تفکر محافظه کاری که به حضور در قدرت به هر جهت اعتقاد دارد، بر اصلاح طلبان سایه بیاندازد.
مشروح گفتگوی علی تاجرنیا با خبرآنلاین را در ادامه بخوانید؛
****
*آقای تاجرنیا! با توجه به شرایطی که جریان اصلاح طلب در آن قرار دارد، به خصوص با ضعف ساختاری موجود در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، فکر می کنید اصلاح طلبان باید چه روشی را برای ادامه راه خود انتخاب کنند؟
رفتارهای جبهه ای چه از طرف مجموعه اصلاح طلب و چه از طرف مجموعه اصولگرا باعث شده که پاسخگویی جدی درمورد تصمیمات و کنش های سیاسی این مجموعه ها وجود نداشته باشد؛ یعنی هرکدام از این ائتلاف ها بعد از بحث و جدل های فراوان در هر انتخابات به یک لیست واحد می رسند و با آن وارد انتخابات می شوند اما به دلیل شرایطی که بعد از انتخاب فرد یا افراد، به وجود می آید هیچ جریانی پاسخگوی عملکرد آنها نیست.
*س_اصولگرایان و اصلاح طلبان به 2 تا 3 تشکل تقسیم شوند_س*به طور مثال در مجلس دهم، شورای عالی اصلاح طلبان لیست امید را معرفی کرد، بعد از اینکه نتوانست آنطور که باید و شاید عمل کند یکسری از احزاب درون اصلاح طلبان نسبت به عملکرد آنها منتقد شدند، یا مثلا درمورد شورای شهر هم ما شاهد بودیم که مجموعه هایی شکل گرفت اما کسی پاسخگوی این نبود که چرا در حوزه مدیریت شهری در یک دوره، 3 شهردار عوض شد و فعالیت هایی که آنها انجام داده اند تا چقدر کارآمد بوده است. واقعیت این است که این نوع رفتارهای جبهه ای در کشور ما از اساس تاثیرگذار نبوده است؛ از نظر من اکنون راه حل این است که باید هر دو جبهه سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در درون خود به 2 تا 3 تشکیلات تقسیم شوند و هرکدام از آنها به طور مجزا در انتخابات ورود کنند و بر اساس کاندیداهایی که دارند بعد از انتخابات با هم ائتلاف کنند.
*س_احمدی نژاد خرابکاری می کند و اصولگرایان نمی توانند دفاع کنند_س*در حال حاضر کاندیدای گروه هایی که صاحب رای هستند تایید صلاحیت نمی شود و در ادامه مجبور می شوند به یکسری کاندیدهای مستقل روی بیاورند و رای دهند؛ اما این منتخبان بعد از رایآوری تعهدی به مانیفست ها و باورهای آن جریان سیاسی ندارند و این موضوع ما را دچار یک دور باطلی کرده است که نهایتا نمی توانیم پاسخگوی مردم هم باشیم.
آقای احمدی نژاد خرابکاری می کند و اصولگرایان نمی توانند دفاع کنند و آقای روحانی بد عمل می کند و اصلاح طلبان نمی توانند دفاع کنند. بنابراین من معتقد هستم هرکدام از این شرایط و انتخاب ها که به اسم مصلحت اندیشی صورت می گیرد، نهایتا باعث می شود که هر روز یک نوع تفکر محافظه کاری که به حضور در قدرت به هر جهت اعتقاد دارد، بر اصلاح طلبان سایه بیاندازد و همین امر باعث از دست دادن سرمایه های اجتماعی در دراز مدت می شود.
متاسفانه یکسری دوستان ما در نسل اول در طی چند دهه گذشته، زمانی که 22 و 23 ساله بودند تا الان که 60 و 70 سال دارند، همیشه تاثیرگذار بوده اند و هیچ وقت هم پاسخگوی اشتباهات خود نبودند. من فکر می کنم که احزاب باید خودشان به تنهایی فعالیتهایی بر اساس ظرفیت هایشان انجام دهند و نهایتا بعد از آن به ائتلاف برسند، اینکه جناح مقابل با هم جمع شود و این امکان باشد که ما انتخابات را از دست بدهیم، به نظر من خیلی بهتر از این شکل ورود است.
*س_اصولگرایان بخاطر پیروزی بر اصلاح طلبان به اتحاد ظاهری میرسند اما..._س*متاسفانه مردم هم آرام آرام از این نوع انتخاباتی که معمولا در آن پاسخگویی وجود ندارد، زده می شوند. بنابراین من معتقد به ساختار چندحزبی هستم بنابراین باید دولت و مجلس را متقاعد کرد که انتخابات را به صورت حزبی به رسمیت بشناسند. ما همین مساله را در میان اصولگرایان هم می بینیم که بخاطر پیروزی بر جناح اصلاح طلب سعی می کنند با هم اتحاد ظاهری داشته باشند و بعد از پیروزی دچار مشکل و انشقاق می شوند.
من معتقدم که این روش ها خیلی مؤثر نیست خصوصا جایی که به جای احزاب و تشکل ها، حضور افراد تعیین کننده می شود، این کار، سم فعالیت های اجتماعی و تشکیلاتی است و عملا رواج دادن فعالیت های باندی است که بیش از اینکه تشکیلات سالار باشد بر اساس ارادت سالاری شکل می گیرد، بنابراین به نظر من این ساختار باید دگرگون شود؛ تجربه هم نشان داده که با تغییرات جزئی و اضافه و کم کردن چند نفر این مسائل حل نمی شود.
*س_با این شرایط که نمی شود سیاست ورزی کرد_س**یعنی شما فکر می کنید بهتر است جریان اصلاح طلب در ادامه مسیر با تشکیل چند حزب با تشکیلات قدرتمند، چند کاندیدا هم داشته باشد؟
بالاخره باید چند نفرشان بهم نزدیک شوند. درحال حاضر در بین اصلاح طلبان 2 تشکیلات خیلی جدی وجود دارد، در اصولگرایان هم همینطور. در این شرایط باید سایر تشکلها هم به یکی از آنها نزدیک شود که احزابی فراگیرتر و سراسری شکل دهند. اما اکنون 30 الی 40 تشکیلات وجود دارد و معمولا نزدیک انتخابات همه شان فعال می شوند و سهم خواهی می کنند و بعد می روند و خبری از آنها نیست، با این شرایط که نمی شود سیاست ورزی کرد!
*س_تعدد کاندیدا در انتخابات مسیر درستی است / نباید همیشه در قدرت باشیم_س**برای مثال اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و اصولگرایان در سال 92 مشخصا این تجربه را داشتند و با چند کاندیدا وارد انتخابات شدند که هر دو جناح از آن به عنوان یک اشتباه عبرت آموز یاد میکنند و می گویند اگر کاندیدای واحد داشتند پیروز می شدند، یعنی در تمام این سالها این بحث بوده است که شکست اصولگرایان یا اصلاح طلبان در هر انتخابات بخاطر تعدد کاندیدا بوده به همین دلیل همیشه تلاش برای اجماع بر سر یک کاندیدا مطرح است تا هر کدام رای حداکثری بگیرد. توضیحات شما به این معناست که باید این رویه را کنار گذاشت؟
موضوع ریاست جمهوری مقداری متفاوت است چون وجهه ملی دارد و چه بسا نزدیک به انتخابات هم شرایط به گونه ای می شود که خیلی از احزاب بهم نزدیک می شوند، مثل اینکه شما در دوره قبل در جریان اصولگرا دیدید آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی کنار کشید یا در انتخابات ریاست جمهوری آقای جهانگیری به نفع آقای روحانی کنار رفت. این شرایط یک امر طبیعی است منتهی باید از ابتدا این افراد بر اساس ساختار حزبی تشکیل می شود. ما اگر می خواهیم مردم را در دراز مدت به کارهای تشکیلاتی و شفاف عادت دهیم باید این مسیر را امتحان کنیم، به نظر من آن مسیری که سال 84 منجر به این شد که بخشی آقای دکتر معین و بخشی آقای دکتر کروبی را انتخاب کنند، اشتباه نبوده است و آن مسیر درستی بوده است. چون ما که نباید همیشه در قدرت باشیم.
*آن زمان می گفتند این چند کاندیدایی اصلاح طلبان نهایتا باعث روی کار آمدن فردی همچون محمود احمدی نژاد شده است...
حالا هم ما اجماع کردیم و آقای روحانی سر کار آمده است، آقای روحانی چه گلی به سر این کشور زده است؟
*س_چهره های باسابقه اصلاحات عادت کرده اند حتما یک جای پایی درقدرت داشته باشند_س**پس یعنی هدف وسیله را توجیه نمیکند...
چهره های باسابقه اصلاحات عادت کرده اند که حتما باید یک جای پایی درقدرت داشته باشند، اگر آقای روحانی هم کاندید نبود برخی بین آقای قالیباف و رئیسی می رفتند و کسی دیگر را انتخاب می کردند. کما اینکه الان هم یکسری دنبال این هستند که آقای لاریجانی را برای دور بعد کاندیدا کنند و اعلام می کنند رای دهید تا یکهو یک اصولگرای تند یا یک جبهه پایداری روی کار نیاید.
این استراتژی درستی نیست. البته ممکن است یک زمانی بنشینند و با آقای لاریجانی بحث کنند که به فرض شما باید کابینه را به این صورت بچینید یا این کار را انجام دهید و... که این شفافیت ها خوب است، اما اینکه ما به دنبال آدم ها می رویم و بعد هم به دنبال آنها می دویم که این را وزیر خود نگذار و اینجا اینگونه عمل کن یا آنجا اینطوری عمل نکن، فایده ندارد.
*س_یک جریان سیاسی ممکن است 8 سال از قدرت دور باشد، خب باشد! _س*من این روش ها را قبول ندارم چون سیاست ورزی های فرصت طلبانه است و به نظر من اینها سیاست ورزی نیست که منتج به بهتر شدن وضع مردم شود. یک جریان سیاسی ممکن است 1 دوره یا 2 دوره یا 8 سال از قدرت دور باشد، خب باشد! دلیلی ندارد بیاید و بخاطر یک مصلحت اندیشی هر فعالیتی به هر شکل انجام دهد. اگر فردا در انتخابات ریاست جمهوری آینده هیچ اصلاح طلبی نیاید و آقای لاریجانی هم کاندید نشود، باز هم یکسری می گویند بین آقای قالیباف و فلان آدم تند احمدینژادی سراغ قالیباف برویم. اینکه ما برای سیاست ورزی در انتخاب آدم ها هیچ برنامه ای نداریم و جز بردن به چیز دیگری فکر نمی کنیم، واقعا کار درستی نیست؛ این روش با اصول اصلاح طلبی هم در تعارض است.
متاسفانه غیر از چند چهره خاص در جریان اصلاح طلبی بقیه همه به دنبال این نوع سیاستورزی هستند. من معتقدم هرچقدر که ما در دروه آقای احمدی نژاد و عملکرد بد او سرمایه اجتماعی بدست آوردیم را از دست دادیم.
*پس فکر می کنید در انتخابات 1400 هم باید اینگونه عمل کرد؟
من معتقد هستم که اگر می خواهیم سیاست ورزی کنیم باید شفاف عمل کنیم. مثلا اگر آقای لاریجانی کاندیدای اصلاح طلبان است، باید مشخص باشد که ایشان چه موضعی دارد و چه کاری می کند و چه فعالیت هایی را در خصوص شعارها و بحث اصلاح طلبی دنبال می کند و بعد هر بحثی را ادامه دهیم.
*س_نباید چک سفید امضا به کاندیداها داد_س**یعنی همان بحثی که گفته می شود نباید یک چک سفید امضا به یک کاندیدا داده شود؟
بله. دولت آقای روحانی عزم جدی برای مبارزه با فساد نداشته است، اگرچه این فساد در زمان آقای احمدی نژاد نهادینه شده است اما اراده ای هم در دولت آقای روحانی برای مبارزه با فساد وجود نداشته است. بخش عمده بی اعتمادی که مردم امروز دارند به دلیل همین مسائل بوده است. ما نمی توانیم چک سفید امضا به افراد بدهیم که شما رئیس جمهور شو و بعد بخواهیم به دنبال آنها بدویم.
*س_باید مشخص شود سهم هر جریان سیاسی از دولت ائتلافی چقدر خواهد بود_س*من معتقدم یا باید وارد بحث های انتخاباتی به شکل مرسوم خودش شویم و یا مثل کشورهای غربی بدون تعارف بحث کنیم که فردی که می خواهد وارد انتخابات شود مشخص کند سهم هر جریان سیاسی از دولت ائتلافی چقدر خواهد بود و این مجموعه چگونه عمل خواهد کرد.
متاسفانه این بحث ها در کشور ما نهادینه نشده است، خیلی از افراد حاضر نیستند روی صحنه این نوع بحث ها را انجام دهند، اسم بردن از قدرت امر منفی تلقی می شود، اما در پشت صحنه بجای اینکه احزاب میدان دار باشند، اشخاص لابی های فردی می کنند و هزینه آن را جریان سیاسی می دهد. ضمن اینکه در کشور ما ظاهرا قرار نیست که کسی از نظر سیاسی بازنشسته شود، بالاخره باید فضا را برای دیگران هم آماده کنند تا آنهایی هم که در این بحث وارد شده اند رشد کنند و بحث های خودشان را مطرح کنند.
23/ 27214
کد خبر 1399619