تحلیل عباس عبدی از ریشههای مدرکسازی در ایران
هنگامی که همه چیز صوری و از محتوا تهی شود، بهتر از این نتیجهای نخواهد داد. در هیچ جامعه سالمی معیار انتخاب افراد، مدرک تحصیلی نیست. هنگامی که مدرک معیار شد، از دری وارد شود، از در دیگر نیز تقلب خواهد آمد.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: ماجرای استفاده از مدرک تحصیلی تقلبی یا صوری به یک قاعده مدیریتی در ایران تبدیل شده است و این چنین نیست که با رد صلاحیت یکی یا بیآبرو کردن دیگری بتوان مانع از انجام این تقلب شد. اخیرا یک نامزد انتخابی به همین دلیل رد صلاحیت شد و نمایندهای دیگر هم مدعی است که مدرک تعدادی دیگر از راهیافتگان هم ایراد دارد. حقیقت این که مساله عمیقتر از آن است که با این اقدامات بتوان مساله را حل کرد. چهبسا بسیاری از کسانی که بخواهند با این معضل برخورد کنند، خودشان مشمول آن هستند و هیچ چاقویی دسته خود را نمیبرد. پس مشکل کجاست؟
مدرک دانشگاهی نیز مثل هر پدیده غربی دیگر که به ایران وارد شد، تغییر ماهیت داد و از محتوا خارج و به یک پدیده صوری و اداری تبدیل شد. مدرک تحصیلی چیست؟ فرق پول اسکناس با پول سکه طلا چیست؟ اسکناس هیچ چیزی نیست، جز یک اعتبار. در حالی که سکه طلا، ارزش ذاتی دارد. اسکناس تعهدی مکتوب است که دولتها به عنوان ارزش و قدرت خرید آن میدهند. ابتدا که اسکناس آمد، آن را معادل مقداری طلا تعریف کردند، ولی بعدا که این رابطه حذف شد، اسکناس در عمل معادل قدرت تولید و توان اقتصادی شد. اگر یک دولت بیمبالاتی کند و بدون توجه به توان اقتصادی جامعه خود، پول و اسکناس چاپ کند، اعتبار و ارزش آن را از میان میبرد. در حالی که این مساله برای سکه طلا وجود ندارد.
مدرک تحصیلی نیز همین است. مدرک فقط یک کاغذ اعتباری است. هنگامی که میگویند فلانی مهندس یا پزشک است و مدرک کارشناسی یا دکترا دارد، به معنای آن است که دانشگاه تایید میکند که او مجموعهای از دانش را دارد. چهبسا افرادی که چنین دانشی را دارند، ولی مدرک هم ندارند. از نظر نظام اداری و اجتماعی کشورهای توسعهیافته، داشتن آن مجموعه از دانش و فن اهمیت دارد و نه مدرک. مدرک فقط هنگامی مهم است که معرف آن دانش و فن باشد، در غیر این صورت پشیزی نمیارزد و برای آن حقوق نمیدهند. به همین دلیل کافی است فرد باسواد و مثلا فیلسوف باشد تا به عنوان استاد استخدام شود. ولی ما بلایی را سر مفهوم مدرک آوردیم که بر سر پول خودمان آوردهایم. ارزش هزار تومان امروز معدل کمتر از یک اسکناس یا سکه یک تومان 30 سال پیش است. مدارک فعلی نیز به همین سرنوشت دچار شدهاند.
این فرآیند چگونه رخ داده است؟ علل گوناگونی موجب این انحراف شده است. در اینجا فقط به یک نمونه آشکار آن پرداخته میشود. یکی از قوانین همیشه جنجالی، شرایط نامزدهای نمایندگی مجلس بوده است که اکنون نیز درباره آن طرح جدیدی را نمایندگان مجلس تصویب کردهاند. یکی از شرایط برای نامزدهای انتخاباتی مجلس در ایران داشتن مدرک کارشناسی ارشد است! این شرط بدون تردید خلاف مسلم قانون اساسی است، ولی از سوی شورای نگهبان تایید شده و خلاف قانون نیز تشخیص داده نشده است! چرا؟ به این دلیل که حق نامزدی را برای میلیونها نفر از مردم سلب میکند و به طور قطع حقوق مردم را زایل میکند و هیچ ربطی هم به صلاحیتهای حرفهای برای ایفای نقش نمایندگی ندارد.
اول این که میان کارشناسی و کارشناسی ارشد فرق چندانی نیست حتی اگر مدرک واقعی و نه صوری یا جعلی باشد. اگر هم تفاوتی باشد با چند سال سابقه کار جبران میشود. دوم این که کسی با مدرک کارشناسی و حتی دیپلم با 10 سال سابقه کار و بیشتر از هر کارشناس ارشد و دکترایی با صلاحیتتر است. به علاوه مدرک کارشناسی از چند دانشگاه معتبر کشور 10 برابر مدرک دکترای واقعی مراکز آموزشی کماعتبار ارزش دارد و از همه مهمتر این که اینها هیچ ربطی به ایفای نقش نمایندگی ندارد. در هیچ کجای جهان نیز به عنوان شرط نامزدی اعلام نمیشود. در کدام کشور توسعهیافته میتوان حتی شرط داشتن دیپلم را برای نامزدهای نمایندگی دید؟!
مردم هر کسی را که خواستند انتخاب میکنند. این شرط فقط به عنوان ترفند برای حذف ظرفیت نامزدی از سوی نمایندگان تصویب شده و شورای نگهبان نیز آن را تایید کرده است. هدف واقعی آن همان است که گفته شد. با این وضعیت مورد انتظار است که اگر کسی بخواهد وارد مجلس شود به راحتی مدرک کارشناسی ارشد و حتی دکترا را بخرد و حتی نیازی به تقلب آشکار هم نیست. فقط افراد کودن تقلب میکنند والا در این جامعه که کاغذ معیار صلاحیت و سواد است، با خرج کردن اندکی پول میتوان وارد یک موسسه شد و با هزینه کردن مناسب نیز پایاننامه تهیه کرد و مفتخر به عنوان دهانپرکن دکتر شد.
اگر توجه کنید، از عنوان مهندس جعلی استفاده زیاد نمیشود، چون نمیتوان مهندس بود، ولی یک معادله ساده را حل نکرد یا عدد را نفهمید. بیشتر مدارک جعلی و صوری در رشتههایی است که میتوان سواد نداشت، ولی عنوان دکترا را به دم خود بست. هنگامی که همه چیز صوری و از محتوا تهی شود، بهتر از این نتیجهای نخواهد داد. در هیچ جامعه سالمی معیار انتخاب افراد، مدرک تحصیلی نیست. هنگامی که مدرک معیار شد، از دری وارد شود، از در دیگر نیز تقلب خواهد آمد. میگویند یک نفر دیر رسید به فرودگاه گفتند هواپیما پرواز کرد و رفت. نپذیرفت و گفت: بلیت من اینجا در دستم هست هواپیما چطوری رفته؟! حالا از طرف میخواهی که دانش خود را نشان دهد مدعی داشتن مدرک میشود و آن را شاهد میآورد.»