پنج‌شنبه 1 آبان 1404

ترامپ و نخ نامرئی؛ ایران در بازی تعلیق

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
ترامپ و نخ نامرئی؛ ایران در بازی تعلیق

ترامپ با نخی نامرئی یک اسکناس صد دلاری را پیش پای ایران انداخته است؛ هر بار که بخشی از سیاستمداران ایرانی تلاش می‌کنند آن را بردارد، نخ کشیده می‌شود و اسکناس عقب می‌رود. این تصویر استعاری، سیاست او در قبال ایران را به بهترین شکل نشان می‌دهد؛ بازی‌ای که هدفش نه رسیدن ایران به چیزی، بلکه نگه داشتن حریف در وضعیت تلاش بی‌پایان، سردرگمی و فرسایش روانی است.

در این بازی، ایران انرژی و توجه خود را صرف تحلیل حرکت‌ها و پیام‌های ترامپ می‌کند؛ هر حرکت واکنشی، دقیقاً در چارچوب هدف او عمل می‌کند. هدف واقعی او نه تحریم یا فشار اقتصادی صرف، بلکه تعلیق ذهن و گیج کردن تصمیم‌گیران است. در میان مقامات ایرانی، کسی مانند رهبری نتوانسته نقشه کامل او را به وضوح متوجه شود.

این وضعیت را می‌توان با مفاهیم کلاسیک قدرت و اقتدار تحلیل کرد. اقتدار یعنی قدرتی که دیگران آن را می‌پذیرند و داوطلبانه عمل می‌کنند؛ قدرت یعنی توانایی تحمیل اراده؛ و خشونت زمانی رخ می‌دهد که اقتدار فرو بریزد و قدرت تنها از طریق اجبار اعمال شود. ترامپ نشان می‌دهد که حتی بدون زور آشکار، می‌تواند حریف را مستهلک کند؛ نخ نامرئی او نماد قدرت و تحمیلی است که محسوس است اما دیده نمی‌شود.

این بازی استعاری همچنین بازنمای «دیپلماسی تعلیق» است؛ سیاستی که بر پایه ابهام و انتظار بنا شده است. هدف نه پاسخ مستقیم، بلکه نگه داشتن طرف مقابل در بلاتکلیفی است. هر حرکت ایران برای برداشتن اسکناس، انرژی و تمرکز او را می‌گیرد و به هدف ترامپ برای فرسایش داخلی و شکاف در محاسبات و داغ‌ترشدن اختلافات جناحین در ایران نزدیک‌تر می‌شود.

ترامپ با استفاده از این شیوه، به نوعی «جنگ ادراکی» را در پیش گرفته است. در این رویکرد، میدان نبرد، ذهن، ادراک و محاسبه حریف است، نه موشک یا تحریم. تصمیمات لحظه‌ای، مواضع احساسی و واکنشی ما، دقیقاً ابزار او برای ادامه بازی می‌شود. او می‌داند که ایجاد بلاتکلیفی و ابهام، حتی بدون هیچ اقدام مستقیم نظامی، توان ایران را تحلیل می‌برد.

می‌توان گفت، نخ نامرئی ترامپ نماد قدرت پنهان است؛ قدرتی که نه به زور مستقیم، بلکه به فرسایش مداوم و کنترل رفتار حریف تحقق می‌یابد. این ابزار، همان چیزی است که بسیاری از قدرت‌های بزرگ در تاریخ برای کنترل رقبا استفاده کرده‌اند، اما ترامپ آن را به سطح روانی و سیاسی مدرن ارتقا داده است.

واقع آن است که جنگ و دیپلماسی تنها با تهدید نظامی یا تحریم اقتصادی تعریف نمی‌شوند. کنترل ادراک، ایجاد تعلیق و مدیریت واکنش طرف مقابل نیز به ابزارهای اصلی تبدیل شده‌اند.

ایران می‌تواند با تحلیل دقیق، حفظ انسجام و صبر استراتژیک، نخ نامرئی را بی اثر کند؛ اما هر حرکت شتابزده، درست در چارچوب هدف ترامپ قرار می‌گیرد و او را به خواسته خود نزدیک‌تر می‌کند. این بازی نشان می‌دهد که در سیاست بین‌الملل، موفقیت نه تنها در توان نظامی و اقتصادی، بلکه در توانایی مدیریت ادراک و محاسبه دشمن است.

قابل تأکید است که استعاره نخ نامرئی پیام مهمی به ما می‌دهد و می گوید هر چه اقتدار طرف مقابل کمتر شود، بازی با ذهن و ادراک اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. آمریکا امروز هنوز توانمند است، اما دیگر نمی‌تواند با یک اخم یا یک دستور، جهان را مطابق خواست خود به حرکت وادارد. سیاست او اکنون بر پایه تعلیق و بلاتکلیفی است؛ همان بازی که نخ نامرئی آن را نشان می‌دهد.

این وضعیت، هم برای ایران و هم برای آمریکا قابل تأمل است. ایران با حفظ انسجام داخلی، تحلیل دقیق و صبر استراتژیک، می‌تواند بازی را به نفع خود مدیریت کند؛ اما آمریکا نیز از طریق همین بازی توانسته تا حدی تزلزل و گیجی را به ایران تحمیل کند.

سخن نهایی

وقتی اقتدارت کم می‌شود یا به برجستگی سابق نیست، مجبوری بیشتر از تعلیق و فریب بهره بگیری. وقتی قدرت مرئی ات کم می شود، باید از قدرت نامرئی اما همچنان محسوس‌ات بهره ببری. مراقب این نخ نامرئی آمریکا باشیم. دوربین مخفی هم در میان است؛ مردم و دنیا ما را نظاره می‌کنند.

در نهایت، قابل تکرار است که جنگ و دیپلماسی بیش از هر زمان دیگری در چارچوب روان، محاسبه و ادراک تعریف می‌شوند و موفقیت، به توانایی خواندن حریف و کنترل واکنش‌های او وابسته است.