شنبه 3 آذر 1403

تفاوت جالب مغز زنان و مردان

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
تفاوت جالب مغز زنان و مردان

یکی از موضوعات بحث‌برانگیز پژوهش‌های علوم اعصاب تفاوت بین مغز زنان و مردان است. آیا شواهد علمی از این موضوع حمایت می‌کنند؟

این سوال که آیا تفاوت محسوسی بین مغز مردان و زنان وجود دارد، یکی از بحث‌برانگیزترین سوال‌ها در تاریخ علوم اعصاب است. همان‌طور که میانگین قد مردان و زنان با هم فرق دارد، در این‌جا هم تفاوت‌هایی وجود دارد اما این که تفاوت‌ها چقدر عمیق هستند و آیا اهمیتی دارند، موضوع پیچیده‌تری است. ایده وجود تفاوت بین مغز مردان و زنان، در قرن نوزدهم به شدت رواج پیدا کرد. به‌نوشته‌ی آی‌اف‌ال ساینس، در این دوران، جامعه شاهد فشار فزاینده‌ای ازسوی زنان برای داشتن حقوق بیشتر و مشارکت در جامعه بود.

به دلایلی، این امر موجب ناراحتی مردانی شد که از انحصار کل قدرت و نفوذ برخوردار بودند و جامعه علمی را بر آن داشت شواهدی ارائه کند که نشان می‌داد زنان ناتوان و ضعیف هستند.

ایده‌ای که مطرح شد، ساده بود: مغز بزرگ‌تر به معنای هوش بیشتر است و بسیاری از اندازه‌گیری غیردقیق مبتنی‌بر جمجمه ظاهرا ثابت می‌کردند مردان مغز بهتری دارند. اگرچه این تئوری دربرابر بررسی‌های دقیق‌تر مقاومت نکرد و از اعتبار افتاد.

گروهی از ریاضیدانان با اثبات این موضوع که برخی از کوچک‌ترین سرها در نمونه مورد مطالعه آن‌ها به گروهی از کالبدشناسان مرد مشهور تعلق داشت، تئوری مذکور را از اعتبار انداختند.

مورد فوق تنها تلاش یا آخرین تلاش برای استفاده از تفکر علمی به‌منظور نشان دادن تفاوت‌های تغییرناپذیر بین دو جنس نبود. ادوارد کلارک، پزشک و استاد دانشکده پزشکی هاروارد در سال 1875 در کتاب خود استدلال کرد قرار دادن زنان درمعرض روش‌های آموزش مشابه آموزش مردان، با خطر نورالژی، بیماری رحم، هیستری و سایر اختلالات سیستم عصبی همراه است، بنابراین، پسران را باید به روش خاص مردانه و دختران را باید به روش خاص زنانه آموزش داد.

ایده‌های مشابه حتی تا قرن بیست‌ویکم هم در آموزش و پرورش وجود داشت. تا حدود یک دهه پیش، در برخی از کشورها از معلمان خواسته می‌شد کلاس‌های ریاضی و انگلیسی پسران و دختران را از هم جدا کنند که البته بسیاری آن را رد می‌کردند.

در عصر نوار مغز، پت‌اسکن و ام‌آرآی، انرژی زیادی صرف پیدا کردن تفاوت‌های تشریحی یا عملکردی بین مغز مردان و مغز زنان شده است. مقاله‌های فراوانی از این موضوع حمایت می‌کنند، اما مطالعات فراوانی نیز در سمت مقابل قرار دارند. برای مثال، مروری در سال 2021 توسط لیس الیوت، عصب‌شناس دانشکده پزشکی شیکاگو مفهوم دوشکلی بودن جنسی مغز انسان را رد کرد.

این موضوع که مردان به‌طور متوسط مغز بزرگ‌تری دارند، واقعیت دارد و علت آن است که مردان به‌طور متوسط جثه بزرگ‌تری دارند. تفاوت‌های مشابه که برخی از آن‌ها حتی بارزتر است، را می‌توان در سایر اعضای بدن نیز مشاهده کرد.

بیشتر تفاوت‌های مغزی که عموما توسط افراد سنتی تبلیغ می‌شود، از اختلاف اندازه نشات می‌گیرد و ارتباطی با جنسیت ندارد. برای مثال، جسم پینه‌ای را درنظر بگیرید. جسم پینه‌ای بخشی از ماده سفید مغز به شکل رشته‌های عصبی است که دو نیمکره مغز را به هم متصل می‌کند.

مقاله‌ای در سال 1982 نشان داد بخشی از جسم پینه‌ای در مغز زنان بزرگ‌تر است. این واقعیت مورد توجه قرار نگرفت که تفاوت ازنظر آماری معنادار نبود و این تفکر رواج پیدا کرد. به‌نظر می‌رسید این ایده توضیح دقیقی برای برخی از تفاوت‌های شناخته‌شده در نحوه تفکر مردان و زنان ارائه می‌دهد.

استدلالی که مطرح شد، چنین بود: جسم پینه‌ای کوچک‌تر معادل اتصالات کمتر بین نیمکره‌های راست و چپ است. این امر باید به دو نیمکره اجازه دهد عملکردهای جداگانه فرضی خود را به‌طور کارآمدتری انجام دهند و به مردان درزمینه‌های ریاضیات و علوم برتری می‌دهد، درحالی‌که زنان دائما درگیر تعامل بین نیمه‌های عاطفی و منطقی ذهنشان هستند. پژوهش‌های اخیر این ایده را رد کرده است که تفاوت در اتصال بین دو نیمکره عامل تفاوت رفتاری بین زنان و مردان است.

مورد توجه قرار گرفتن چنین یافته‌هایی، جنبه دیگری از بحث یعنی «سوگیری انتشار» را نشان می‌دهد. با توجه به اینکه این تفکر در بسیاری از جوامع ریشه‌دار است که برخی موقعیت‌ها مناسب مردان است، تعجب‌آور نیست پژوهش‌هایی که از این دست ایده‌هایی حمایت می‌کنند، توجه بیشتری را به خود جلب می‌کنند.

دانشمندان علوم اعصاب مدرن هر روز دانش بیشتری دراین‌باره به دست می‌آورند که مغز انسان چقدر انعطاف‌پذیر است.

وقتی مهارت جدیدی کسب می‌کنیم، مغز ما ازنظر فیزیکی تغییر می‌کند. نمونه کلاسیک این موضوع رانندگان تاکسی در لندن است که تحت برنامه آموزشی خاصی قرار گرفتند تا طرح پر پیچ‌وخم خیابان‌های شهر را به خاطر بسپارند.

این برنامه ساختارهای مغز رانندگانی را که در آزمون قبول شدند، تغییر داد و ماده خاکستری هیپوکامپ مغز آن‌ها را افزایش داد. (هیپوکامپ با حافظه فضایی در ارتباط است.)

مهارت‌های دیگری مانند یادگیری ابزار موسیقی نیز روی مغز آثاری برجای می‌گذارد. براین‌اساس، تفاوت‌های بین مغز افراد ممکن است بیشتر به تجربیات متفاوت آن‌ها مربوط شود تا به جنسیت زیستی آن‌ها.

نحوه برخورد با دختران و پسران در جامعه نیز می‌تواند بر رشد مغز آن‌ها تاثیر بگذارد. در این راستا، سوگیری جنسیتی در اسباب‌بازی‌ها و همچنین این موضوع که آیا فشارهای اجتماعی آینده شغلی دختران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، مورد مطالعه قرار گرفته است.

برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند ترجیحات برای اسباب‌بازی‌های کلیشه‌ای نر یا ماده حتی در میمون‌ها نیز وجود دارد که درمعرض تبلیغات مرتبط نبوده‌اند. اما در شرایطی که بیشتر افراد در محیطی رشد می‌کنند که در آن جنسیت کودکان حتی بر نحوه حرف زدن بزرگسالان با آن‌ها تاثیر دارد، به‌راحتی نمی‌توانیم بگوییم تفاوت بین مغز زنان و مردان ذاتی است یا نه.

نقطه بحث‌برانگیز دیگر این است که برخی از اختلالات روانی، عصبی و رشد یک جنس را بیشتر تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. چگونه می‌توان این امر را با چیزی به‌جز تفاوت‌های بنیادین در مغز آن‌ها توضیح داد؟

مطالعه‌ای که سال 2020 در مجله‌ی PNAS منتشر شد، نشان‌دهنده تفاوت در اندازه برخی از نواحی مغز بین مردان و زنان و همچنین الگوهای متفاوت بیان ژن‌های مرتبط با کروموزوم‌های جنسی بود.

نویسندگان پیشنهاد کردند کسب دانش بیشتر درمورد الگوهای بیان ژن خاص جنسیت می‌تواند اطلاعات بیشتری را درباره‌ی تفاوت‌های جنسیتی در بیماری‌های مغزی نشان دهد.

البته نمی‌توانیم این واقعیت را نیز نادیده بگیریم که برخی از تفاوت‌های جنسی پیشنهادشده در بیماری‌ها واقعیت ندارد. یکی از نمونه‌ها اوتیسم است که زمانی تصور می‌شد منحصرا مردان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

براساس «تئوری سازماندهی مغز» چنین تصور می‌شد که هورمون‌های جنسی در طول رشد جنین مغز او را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و او را مستعد ابتلا به اوتیسم می‌کنند. اخیراً دانشمندان درک بهتری از بروز متفاوت اوتیسم در دختران و زنان به دست آورده‌اند و این امر منجر به تشخیص‌های بیشتر در میان زنان و دختران شده است.

می‌توان با اطمینان گفت بین مغز مردان و زنان تفاوت‌هایی وجود دارد، اما درمورد اینکه این تفاوت‌ها از کجا نشات می‌گیرند، مطالعات بیشتری باید انجام شود.

در این راستا، مشارکت برابر ماده‌ها (چه انسان و چه غیرانسان) در پژوهش‌ها شروع خوبی است. همچنین اگر مغز را به‌عنوان تابعی از زندگی و تجریبات گذشته و نه فقط کروموزوم‌های جنسی خود ببینیم، ممکن است به پاسخ‌های جالب‌تر و آموزنده‌تری دست پیدا کنیم. خوشبختانه، اکنون حداقل در بیشتر جهان، تعداد کمتری از این تجربه‌های بالقوه تغییردهنده زندگی فقط در اختیار مردان است.

--> اخبار مرتبط

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.