تنبور نوازی پدر و پسری در دامنه کوه بیستون
یاوَران مَسِم مِن مَسِ مَخمور بادهی اَ لَسِم لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم
در ادامه دوربین نماهای بازتری را نشان میدهد؛ پدر و پسر در ارتفاعی بلند و بر روی داربستهایی قرار گرفتهاند. پشت سرِ آنها کتیبهای دیده میشود که مربوط به 2 هزار و 500 سال پیش - دورهی هخمانشیان است.
آهنگ را آرام آرام پیش میبرند. مضرابهایی ساده و البته روان که با شعر در هم آمیخته میشوند.
شوئله ی نارِ عِشق پَر چی َه پُوسِم (شعله اتش عشق از پوستم بیرون زد) خالی َه خودی مَملو َه دوسِم (از چیزهای دنیوی خالی شدم و حالا وجودم مملو از دوست است)
عجب آهنگی! ساده، روان، گیرا و به یادماندنی و البته تکرار نشدنی...
شاید اتفاقی نیست که نامِ پدر کیخسرو است؛ گَرد پیری موهایش را سپید کرده و صدایش آنچنان پخته و گیراست که گویی از هزارههایِ دور برمیآید.
و نامِ پسر هم گویی اتفاقی سهراب نشده است؛ او هم با شور و شوق جوانی، برای خودش سهرابی است.
باد همچنان میوزد و صدایش به گوش میرسد. باد اما در تصویر هم نقش دارد؛ با پیچیدن در موهایِ پدر و پسر تصویر را ماورایی کرده است.
ملودی ادامه دارد...
اِی دِل تا کَسی چُو خوم نای وَ جوش (ای دل تا کسی مانند خم نجوشد) حَلقهی بَندَگی عِشق نَه کِی وَ گوش (و حلقه بندگی عشق را به گوش نکند) مَحرَمِ نمو هرگز وَ اَسرار (هرگز محرم اسرار نمیشود) نَخلِ ئومیدِش دوسی نایِر بار (نخل امیدش میوه دوستی نمیگیرد)
قطعه تمام میشود. دوربین نماهایی باز از پادشاه کوهها «بیستون» را نمایش میدهد. آهنگ و ویدیو تمام میشوند. اما هیچ چیز در این اثر فراموش شدنی نیست. آن پادشاه کوهها «بیستون»، آن کتیبهی 2 هزار و پانصدساله، آن ملودیِ برآمده از هزارههای دور، آن پدر که نمادِ پختگی است و آن پسر که نماد شور و انرژی است. اینها هرگز فراموش شدنی نیست.
پس زیر لب زمزمه میکنم:
یاوَران مَسِم مِن مَسِ مَخمور باده ی اَ لَسِم لوتفِ دوس هاما مُوحکَم گِرد دَه سِم
همهی اینها را کیخسرو و سهراب پورناظری در دامنههای کوه بیستون ثبت و ضبط کردهاند.
چند نکته:
ماشته: پارچهای سنتی و یکی از صنایع دستی غرب ایران است ملودی مربوط به آهنگِ معروفِ «یاوران مَسِم» اثر جاودانهی کیخسرو پورناظری است که در دهه هفتاد در قالب آلبوم «حیرانی» با صدای شهرام ناظری منتشر شده است. پادشاه کوهها بیستون - توصیفی از سهراب پورناظری درباره این کوه است.