جامعه و پذیرش تغییر: مسئلهای پیچیدهتر از یک تصمیم فردی

هادی کیا دلیری معاون آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در یادداشتی به اهمیت موضوع آموزش در تغییر رفتار و نگرش در جامعه پرداخته است.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، هادی کیا دلیری معاون آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در یادداشتی به اهمیت موضوع آموزش در تغییر رفتار و نگرش در جامعه پرداخته است.
بارها شنیدهایم که یک اندیشه بزرگ، هرچند متعالی، اگر در جامعهای جاری و پذیرفته نشود، همچون بذر افکندهشده در زمینی نامناسب، بدون ثمر باقی خواهد ماند. تاریخ پر است از ایدههای ناب که پیش از آنکه فرصت شکوفایی یابند، در مقابل مقاومت اجتماعی و ناآمادگی عمومی از میان رفتهاند.
ژان ژاک روسو، فیلسوف بزرگ روشنگری، در کتاب قرارداد اجتماعی به این نکته اشاره میکند که جامعه باید از درون، ظرفیت پذیرش تغییر را پیدا کند؛ چراکه اجبار به تغییر، نتیجهای جز نارضایتی و شکست نخواهد داشت. این یعنی، هرچند ممکن است یک رهبر یا یک مدیر نیت خیر داشته باشد، اما اگر جامعهای برای پذیرش آن آماده نباشد، آن تغییر نهتنها موفق نخواهد بود، بلکه ممکن است پیامدهای ناگواری نیز داشته باشد.
مولانا نیز در این باره میفرماید:
"طفل را گر نان دهی از بهر شیر
طفل مسکین را از بهر نان تو مرده گیر"
این ابیات، اشارهای روشن به مفهوم رشد تدریجی دارند. یک جامعه نیز مانند یک کودک، باید ابتدا مراحل ابتدایی رشد را طی کند تا آماده پذیرش مسئولیتها و تغییرات بزرگ شود.
سقراط، فیلسوف بزرگ یونان، معتقد بود که "آگاهی، اساس هر تغییری است." به باور او، تا زمانی که مردم حقیقت را ندانند، هر تغییری سطحی و بیدوام خواهد بود. این همان چیزی است که در جامعهشناسی مدرن نیز به آن اشاره شده است: تحول اجتماعی زمانی پایدار خواهد بود که جامعه از درون، نیاز به تغییر را احساس کند.
در همین راستا، آنتونیو گرامشی، فیلسوف ایتالیایی، نظریه "هژمونی فرهنگی" را مطرح کرد. او توضیح داد که تغییرات بزرگ نه از طریق اجبار، بلکه از طریق تغییر تدریجی آگاهی مردم اتفاق میافتند. بهعبارتی، یک جامعه ابتدا باید از نظر فکری آماده شود تا بتواند اصلاحات را درک و حمایت کند.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت، این است که مدیری که در جامعهای ناآماده، تصمیمی پیشروانه میگیرد، معمولاً خود قربانی آن تصمیم خواهد شد. چراکه جامعه، به سطحی از رشد نرسیده که بتواند مسئولیت آن تغییر را بپذیرد.
پایش شبانهروزی زیستگاه یوزپلنگ به کمک فعالان محیط زیستماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، در نظریه خود درباره "اقتدار و مشروعیت" اشاره میکند که رهبران در جوامعی که ساختارهای اجتماعی و فرهنگیشان با تغییرات همخوانی ندارد، معمولاً با مقاومت شدیدی روبهرو میشوند. در نتیجه، بسیاری از اصلاحگران تاریخ، قربانی ناآمادگی جوامع خود شدهاند. نمونههایی از این وضعیت را میتوان در شخصیتهایی چون سقراط، گالیله، و حتی رهبران اصلاحطلب معاصر دید.
این یعنی: یک مدیر یا رهبر، هرچند نیت اصلاحی داشته باشد، اگر جامعهاش رشد لازم را نکرده باشد، تصمیماتش یا بیاثر خواهند ماند، یا خود او را قربانی خواهند کرد.
حال سوال اینجاست: چگونه میتوان یک جامعه را برای پذیرش تغییرات آماده کرد؟ پاسخ، در سه عنصر اساسی نهفته است:
1. آگاهی و آموزش:
فرانسیس بیکن جمله معروفی دارد: "دانش، قدرت است." آگاهی، اولین و مهمترین گام در مسیر تغییرات اجتماعی است. جامعهای که آگاه نباشد، در برابر هر تغییری مقاومت خواهد کرد.
2. پذیرش تدریجی تغییر، نه اجبار:
افلاطون در کتاب جمهور اشاره میکند که تغییرات اجتماعی، باید گامبهگام و همراه با پذیرش مردم باشد. تحولات سریع، حتی اگر درست باشند، به دلیل شوک فرهنگی، معمولاً رد میشوند.
3. پرورش حس مشارکت در مردم:
کارل مارکس بر این باور بود که "هیچ تغییری بدون اراده عمومی مردم پایدار نخواهد ماند." یعنی مردم باید در فرآیند تصمیمگیری و تغییر، نقش داشته باشند تا آن را بپذیرند.
رشد یک جامعه، نه یک اتفاق، بلکه یک فرآیند است. فرآیندی که با آگاهی آغاز میشود، با پذیرش ادامه مییابد، و با اقدام به ثمر میرسد.
جامعهای که به بلوغ فکری نرسیده باشد، حتی بهترین اصلاحات را پس خواهد زد. پس مسئولیت ما، نهتنها در ارائه ایدههای خوب، بلکه در آمادهسازی جامعه برای پذیرش آنهاست. تنها در این صورت است که میتوان آیندهای روشنتر را رقم زد.
آیا ما، به عنوان اعضای این جامعه، آمادگی پذیرش تغییرات بنیادین را داریم؟ آیا به سطحی از رشد و آگاهی رسیدهایم که ایدههای بزرگ را نهفقط بشنویم، بلکه در عمل اجرا کنیم؟ تغییر، تنها در جامعهای رخ میدهد که آماده پذیرش آن باشد.