چهارشنبه 28 آبان 1404

جنایت سیاه به خاطر ورشکستگی و افسردگی

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
جنایت سیاه به خاطر ورشکستگی و افسردگی

مسافربر قلابی که با آبمیوه مسموم پسر‌های نوجوان را بی‌هوش می‌کرد و آزار می‌داد، پس از دستگیری مدعی شد به خاطر افسردگی ناشی از ورشکستگی مالی دست به این جنایت‌های سیاه زده است.

باشگاه خبرنگاران جوان- چند روز قبل پسر 17 ساله‌ای نزد پلیس رفت و گفت: سوار خودروی عبوری شدم که راننده بین راه سر صحبت را باز کرد و پیشنهاد کار داد. می‌گفت دوستش در میدان منیریه مغازه دارد و می‌تواند مرا در آنجا استخدام کند. من که باورم شده بود به او اعتماد کردم در همین موقع او به من آبمیوه تعارف کرد که پس از خوردنش بی‌هوش شدم، اما وقتی به هوش آمدم متوجه شدم در گوشه‌ای از خیابان هستم و مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌ام.

با شکایت پسر نوجوان، تحقیقات به دستور بازپرس غلامحسین صادق‌زاده آغاز شد و در حالی که تحقیقات ادامه داشت، کارآگاهان با شکایت‌های مشابه مواجه شدند. در اولین گام آنها به چهره‌نگاری از متهم پرداخته و زمانی که تصویر چهره‌نگاری شده متهم با تصویر متهمان سابقه‌دار اداره آگاهی تطبیق داده شد، هویت او به دست آمد. وی پس از دستگیری به جرم خود اعتراف کرد و بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور انتقال متهم به اداره شانزدهم پلیس آگاهی را صادر کرد.

افسردگی دارم

متهم 45 ساله، 9 شاکی دارد که همگی پسر‌های نوجوان و جوان هستند. وی درباره انگیزه خود از این جنایت‌های سیاه گفت: «با برادرم در کار ساخت و ساز شریک بودم و درآمد خوبی داشتم. اما او شراکتش را بر هم زد و سهمش را از من جدا کرد. پایان شراکت‌مان مساوی شد با پایان کارم، از یک طرف با بالا رفتن قیمت ارز، مصالح ساختمانی گران شد و از یک طرف موعد چک‌هایم فرا رسید و من نتوانستم دخل و خرجم را به هم برسانم. این طور شد که ورشکسته شدم و این ورشکستگی باعث افسردگی شدید من شد. از طرفی همسرم وقتی دید ورشکسته شده‌ام، شروع به بدرفتاری و ناسازگاری کرد و همه این مشکلات باعث شد تا افسردگی بگیرم.

خب افسردگی چه ربطی به آزار پسر‌ها داشت؟

وقتی افسردگی گرفتم احساس کردم تمایلم به آزار پسر‌ها زیاد شده است.

ایده بی‌هوشی و فریب پسر‌ها چطور به ذهنت رسید؟

مدتی قبل از دوستم شنیدم زنی به عنوان خدمتکار به خانه مردان ثروتمند می‌رود و با آبمیوه مسموم آنها را بی‌هوش کرده و سرقت می‌کند. من هم از این ماجرا الگو گرفتم. بعد به بهانه مسافرکشی پسر‌ها را سوار خودروام می‌کردم و، چون می‌دانستم بیشتر پسر‌ها در آن سن دنبال کار و کسب درآمد هستند با پیشنهاد دروغین کار در مغازه دوستم، فریبشان می‌دادم و اعتمادشان را جلب می‌کردم. به یکی گفتم ساختمان‌ساز هستم و دوستی دارم که در مصالح‌فروشی کار می‌کند و به کارگر نیاز دارد، به یکی دیگر می‌گفتم دوستی دارم که مغازه کابینت‌فروشی و وسایل آشپزخانه دارد و یک فروشنده می‌خواهد. با این ترفند‌ها اعتماد آنها را جلب می‌کردم.

چند تا شاکی داری؟

9 نفر از من شکایت کرده‌اند.

سابقه داری؟ یک سوء‌تفاهم بود که بعد از مدتی رفع شد و آن پرونده‌ام در دادگاه کیفری بسته شد.

منبع: روزنامه ایران