یک‌شنبه 4 آذر 1403

جنایت یک بی‌دقت آیا تعمدی بی‌دقت ساخته شد؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
جنایت یک بی‌دقت آیا تعمدی بی‌دقت ساخته شد؟

حرف حساب شهرام مکری چیست؟ او می‌گوید سینما رکس آبادان را انقلابی‌ها آتش زدند نه ساواک.

به گزارش مشرق،  جنایت بی‌دقت جدیدترین فیلم شهرام مکری است که در گروه هنر و تجربه اکران شده و حضور آن در جشنواره فیلم ونیز بعضی از توجهات را به سمتش جلب کرد. زمزمه‌هایی درباره حضور این فیلم به عنوان نماینده ایران در مراسم اسکار مطرح شده بود که با انتخاب قهرمان، اثر اصغر فرهادی، همه چیز خاتمه پیدا کرد. با اینکه شهرام مکری سابقه‌ای در ارائه نگاه‌های سیاسی نداشت، این فیلم سرشار از یک نوع جوزدگی مقطعی بود و بازی‌های فرمی آن تلاش داشتند ضعف‌های نظری‌اش را بپوشانند. جنایت بی دقت به طور کل فیلم ضعیفی است؛ به لحاظ نگاه سیاسی و چه از جهت فنی؛ اما حاشیه‌ها باعث شدند مقداری بیشتر از ارزش واقعی‌اش دیده شود.

وامدار مکتب مرده

دیدن فیلمی مثل «جنایت بی‌دقت» ابتدا مستلزم این است که تماشاگر با بازی‌های شهرام مکری کنار بیاید. هیچ معنای عمیق و موشکافانه‌ای در پس کنایه‌های سیاسی این فیلم نیست و برعکس، همان حرف‌هایی که با لحنی صریح و حتی گاه تند و عصبی در کف فضای مجازی مطرح می‌شوند، اینجا در صد لایه پیچیده شده و به‌عنوان فیلم عرضه می‌شود. این فیلم به این مسائل هم نگاهی عمیق‌تر نمی‌کند و چیزی بیشتر از همان اعتراضات رنگ‌به‌رنگی که در فضای مجازی می‌چرخند، ارائه نمی‌دهد.

همه‌چیز فقط بازی شهرام مکری است. مکری آدمی است که انواع بازی‌ها را در چارچوب خودش خوب بلد است و همین مهارت باعث می‌شود که ضعف‌هایش در خلق جذابیت‌های هنری کمتر به چشم بیایند. فیلم‌های کوتاه او مثل «طوفان سنجاقک» یا «دایره» به‌وضوح کپی‌های دست‌چندمی از نمونه‌های خارجی بودند اما مکری می‌دانست که در جشنواره‌های داخلی می‌تواند با این کارها به چشم بیاید. به‌عبارتی او بازی جشنواره‌های داخلی را بلد بود. سپس مکری اولین فیلم بلندش را ساخت که یک سکانس‌پلان بود؛ یعنی فیلمی بدون کات. همه‌جا قبل از اینکه حتی فیلم ساخته شود و درباره خود آن حرفی به میان بیاید، درباره این استراتژی، یعنی ساخته شدن اولین فیلم سکانس‌پلان در سینمای ایران حرف زده می‌شد. این بازی جدید شهرام مکری بود و اهمیتی نداشت که کیفیت فیلم چگونه و در چه حدی باشد، مهم این بود که برای اولین‌بار در سینمای ایران فیلمی ساخته می‌شد که کات نخورده بود. این بازی‌ها همچنان ادامه پیدا کردند تا کار به فیلم «جنایت بی‌دقت» و متلک‌پراکنی‌های سیاسی در یک قالب به‌اصطلاح سوررئالیستی رسید. پیچیده حرف‌زدن خیلی راحت است، هرچند رمزگشایی از این پیچیدگی‌ها ممکن است مشکل باشد. کارل مارکس به چنین رفتاری می‌گفت اونانیسم؛ اصطلاحی که مسعود فراستی، معادل فارسی‌اش را راجع‌به فیلم «جرم» مسعود کیمیایی به‌کار برد و کلی جنجال آفرید اما درحقیقت این اصطلاح فنی و بجا بود.

مخفی کردن بی‌هنری و عدم خلاقیت، پشت پیچیده‌گویی، یک بازی نسبتا قدیمی است که البته دیگر مثل سابق مخاطبان آثار هنری را مقهور نمی‌کند اما هستند هنوز کسانی که این قبیل سرگرمی‌ها را دوست داشته باشند و از حل کردن چیستان‌هایی که پاسخ‌شان هیچ راهی نمی‌گشاید، لذت ببرند. سوررئالیسم، مکتبی که بی‌تردید می‌شود گفت امروز مرده است، بهترین امکان را برای فرار از یک روایتگری سرراست در اختیار هر فیلمسازی می‌گذارد و روایتگری سرراست، یعنی چیزی که ضعف‌ها و قوت‌های خالق یک اثر هنری را مشخص می‌کند. فیلمی نمایش داده می‌شود که در آن عده‌ای قرار است فیلمی نمایش بدهند و در آن فیلم هم قرار است فیلم دیگری نمایش داده شود. این بازی فرمی برای فیلمی که ادعای بیان مطالب سیاسی و تاریخی دارد و از حادثه سینما رکس آبادان تا سقوط هواپیمای اوکراینی، به همه‌چیز طعنه می‌زند، چه آورده‌ای خواهد داشت و چه کمکی به بهتر شدن مطالب مدنظر فیلمساز می‌کند؟

بیشتر بخوانید:

*س_سکوت سازمان سینمایی در قبال فیلم همجنس‌بازان!_س*

انواع بازی‌های فرمی دیگر که حتی هیچ‌کدام نو و بدیع هم نیستند و اکثرشان ده‌ها سال پیش نسخه‌هایی جدی‌تر در سینمای جهان داشتند، چگونه به فهم مطالبی که کارگردان می‌خواسته بگوید، کمک می‌کنند؟ واقعیت این است که کارگردان چیز چندانی نداشت تا بگوید و همه‌چیز همان است که در سطح می‌بینیم؛ یک مشت غر و متلک که در چند لایه پیچیده شده‌اند تا سادگی و سطحی بودن‌شان به چشم نیاید. زمانی بود که ادبیات ازوپی برای فرار از سانسور یا محاکمه و غضب دیکتاتورها به‌کار گرفته می‌شد؛ ادبیاتی که در آن یک روایتگر، حرف‌هایش را در چند لایه رمزی می‌پیچاند و آن چیزی را می‌گفت که کسی جرات گفتنش را نداشت.

لذت بردن از این آثار، درحقیقت لذت هنری نبود، بلکه لذت گفتن و شنیدن چیزهای ممنوعه بود؛ یک‌جور خنک شدن دل. این رفتار کارکرد سیاسی - اجتماعی داشت؛ اما با نمادسازی‌های هنری متفاوت بود و کارکرد زیبایی‌شناختی کمتری پیدا می‌کرد. امروز اما به‌خصوص در ایران، چنین طرز بیانی حتی همان کارکرد سیاسی - اجتماعی را هم ندارد. چون مثلا شهرام مکری چیزی نمی‌گوید که هیچ‌کس جرات گفتنش را نداشته باشد و صدها پله جلوتر و صریح‌تر از آن چیزی که مکری با فیلمش در چند لایه پیچانده، هر روز نه‌تنها کف فضای مجازی یا حتی رسانه‌های رسمی، بلکه گاه از زبان مسئولان بلندپایه فعلی یا سابق همین حکومت شنیده می‌شود. به نظر می‌رسد اگر شهرام مکری در فضای بین جنگ اول و دوم جهانی یا لااقل در دهه‌های 60 و 70 میلادی کار می‌کرد، می‌توانست ضعف‌های هنری‌اش را توسط این بازی‌ها بپوشاند و جلوه‌گری بیشتری داشته باشد اما حالا دیر است و سهمی نخواهد داشت جز یک نمایش محدود در گروه هنر و تجربه و عده کمی که از فیلمش تعریف می‌کنند و جشنواره‌ای فرنگی که هر روز سیاسی‌تر بودن مواضعش بیشتر علنی می‌شود، در بخشی جنبی به آن جایزه می‌دهد.

حرف حسابش چیست؟

کاملا مشخص است کسی فیلم سیاسی ساخته که از مسائل سیاسی - اجتماعی بهره‌ای نبرده است. شهرام مکری خودش یک‌بار می‌گفت که حتی هنگام رانندگی هم با تبلت فیلم نگاه می‌کند. البته کسی که هم تجربه فیلم دیدن و هم تجربه رانندگی را داشته باشد، در صداقت او راجع‌به این جمله تردید خواهد کرد اما به هر حال با کسی طرف هستیم که شناختش به جهان بیشتر از دریچه کتاب‌ها و مقالات و مطالعات میدانی، از دریچه سینما بوده است. در همین جنایت بی‌دقت هم مرتب ارجاعات ریز و درشت سینمایی به چشم می‌خورند. فیلمباز بودن یک فیلمساز ایرادی ندارد اما بی‌بهره بودن او از یک نگاه دقیق و عمیق درخصوص مسأله‌ای بسیار مهم، وقتی او اتفاقا سراغ همان موضوع مهم می‌رود، نتیجه‌ای سطحی و مبتذل در پی خواهد داشت.

این فیلم موضع ایدئولوژیک گرفته و ما هم قصد نداریم که مثل لیبرال‌ها پشت ادعاهای غیرایدئولوژیک مخفی شویم تا ایدئولوژی خودمان را از مسیری نامرئی جا بیندازیم. به‌عبارتی نویسنده این نوشته قصد ندارد وقتی با یک اثری زاویه ایدئولوژیک دارد، به بهانه‌جویی‌های فنی بپردازد و نیت اصلی‌اش را پنهان کند. ما باید مشخص کنیم که به‌واقع منتقد هستیم یا ناظر کیفی فیلم‌ها. کسی که فقط به کات و شات یا حفره‌های روایی فیلم گیر می‌دهد، یا واقعا آنقدر کوته‌فکر است که هیچ نگرشی نسبت به مسائل کلان دنیا ندارد یا گندم‌نمای جوفروش است؛ یعنی ایدئولوژیک بودن مواضعش را پشت این عبارات فنی مخفی می‌کند. اما راستش این است که جنایت بی‌دقت از لحاظ فنی هم ضعیف بود. قضیه را می‌شود این‌طور خلاصه کرد که جنایت بی‌دقت فرم نداشت بلکه بازی‌های فرمی داشت. این موضوع نیست که به موضع یک متفکر یا هنرمند ارزش می‌بخشد، بلکه نگرش و زاویه نگاه او به آن موضوع است که این ارزش را تعیین می‌کند. یک نگرش عمیق که ایده اصلی فیلمساز را شکل بدهد و او را وابدارد تا برای فرمال کردن آن ایده، قالب‌های بیانی و روایی مختلف را جست‌وجو کند، در قفای این فیلم وجود نداشت.

حرف حساب شهرام مکری چیست؟ او می‌گوید سینما رکس آبادان را انقلابی‌ها آتش زدند نه ساواک. آنها چهار نفر بودند که سه نفر از خودشان هم در حادثه سوختند و یکی دیگر که قرار بود مردم را برای فرار خبر کند، سر قرار حاضر نشد و چنین اتفاق شومی رقم خورد. عبارت جنایت بی‌دقت از همین‌جا می‌آید. بحث یک موشک که در بیابانی دورافتاده سقوط کرده و عمل نکرده است و روی آن چیزهایی با خط عربی یا عبری نوشته‌اند، بخش دیگری از کار را تشکیل می‌دهد و در سکانس اختتامیه فیلم هم چیزی که معجونی از موشک و هواپیما و شهاب‌سنگ است، از بالای آسمان شب حرکت می‌کند. کنایه به پخش اعلامیه‌ها توسط نیروهای انقلابی، باعث می‌شود که این افراد نه به گروه‌های سیاسی مختلفی که خیلی‌هایشان پس از انقلاب رودرروی جمهوری اسلامی ایستادند، بلکه مستقیما به خود نهضت اسلامی منتسب شوند.

یک روایت کلی راجع‌به حادثه سینما رکس آبادان وجود دارد که حداقل می‌دانیم هیچ‌کس آن را به‌وضوح گردن نگرفته است و مسئولیتش را نمی‌پذیرد. حالا اگر شهرام مکری می‌خواهد آن را به نیروهای انقلابی، آن هم در دایره اصلی نهضت اسلامی بچسباند، باید ادله جدید و قدرتمندی ارائه کند اما او چنین نکرده است و صرفا می‌خواهد از عصبانیت و نارضایتی‌های عمومی که به‌تازگی به وجود آمده‌اند، استفاده کند تا کسانی را که سر لج افتاده‌اند، با خودش همراه کند. حالا اما می‌رسیم به همان جمله‌ای که چند خط بالاتر بیان شد؛ این فیلم به لحاظ فنی ضعیف است و همین باعث می‌شود که نتواند مخاطبان عصبانی کف فضای مجازی و به‌طورکلی‌تر بخش جالب‌توجهی از همان‌هایی را که در کف جامعه سر لج افتاده‌اند، جذب کند.

اینها جنایت بی‌دقت را تبدیل به یک فیلم خنثی و بی‌اثر و بی‌مخاطب می‌کنند که می‌تواند در گروه هنر و تجربه اکران شود و هیچ‌کس را نترساند. چه کسانی که با موضوع ایدئولوژیک فیلم موافق هستند و چه آنها که مخالف هستند، می‌توانند یک سوال مشترک را از شهرام مکری بپرسند؛ فیلم تو چه نگاه جدیدی نسبت به قضیه‌ای که همه از آن اطلاع داریم و ساعت‌ها درباره‌اش حرف زده‌ایم، میلیون‌ها کلمه درباره‌اش نوشته‌ایم و خوانده‌ایم، به ما می‌بخشد؟ اگر جدی‌تر و عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، این را هم می‌شود از مکری پرسید که چطور توانستی حادثه سینما رکس آبادان را به سقوط هواپیمای اوکراینی ربط بدهی و در این میان حتی یادت نیفتاد که دولت مورد حمایت تو، چند روز قبل از آن حادثه، با شوک بنزینی چه اتفاقاتی را در کشور رقم زد....

منبع: روزنامه فرهیختگان