شنبه 12 آبان 1403

حکم نهایی پرونده قتل در خرم‌آباد؛480 میلیون دیه برای دفاع مشروع

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
حکم نهایی پرونده قتل در خرم‌آباد؛480 میلیون دیه برای دفاع مشروع

متهم گفت: حدود 480 میلیون تومن دیه باید پرداخت کنم تا آزاد شم. پدر من کارگر است. دو ماهم بود که مادرم رو از دست دادم. پولی ندارم برای پرداخت دیه. اگر دیه رو پرداخت نکنم، حالا حالا‌ها تو زندان می‌مونم.

19 سالش بود که به دلیل دفاع مشروع به زندان افتاد. دو شب مانده بود به مراسم عروسی‌اش که نه مراسم عروسی‌اش را دید و نه روی خوش زندگی را.

به گزارش اعتماد، «علی» 19 ساله روز حادثه، امتحان آیین‌نامه داشت که تلفنش پشت سر هم زنگ می‌خورد. تلفنی که موضوعش مربوط به سه، چهار سال پیش می‌شد، اما ماجرای سه، چهار سال پیش چه بود؟

سه، چهار سال پیش در میان دعوا به او چاقو زده بودند؛ چند نفر شرور ساکن کوهدشت استان لرستان.

(اسم آرمان به درخواست زندانی متهم به قتل به صورت مستعار قید شده است). «آرمان» و دار و دسته‌اش سرنوشت علی را به بیراهه کشاندند. بعد از دعوا و ضربات چاقویی که به علی وارد کردند آن هم به دلایلی نامشخص؛ علی به خاطر مادر آرمان تصمیم گرفت گذشت کند و آرمان را ببخشد.

سه، چهار سال پس از این درگیری، هنگامی که علی از تهران به کوهدشت برگشته بود آن هم به دلیل امتحان آیین‌نامه؛ آرمان بود که با تماسش می‌خواست برای جبران درگیری سه، چهار سال پیش و گذشت از سوی علی، او را به یک مهمانی خصوصی دعوت کند تا شاید بتواند سه، چهار سال پیش را جبران کند. هیچ کس نمی‌دانست که در افکار آرمان چه می‌گذشت و چرا با این همه اصرار علی را دعوت به مهمانی کرد.

اصرار از آمان و دوستانش و انکار از سوی علی؛ درنهایت این پسر 24 ساله که در آن زمان 19 سال بیشتر نداشت تصمیم گرفت پس از امتحان آیین‌نامه، قید خرید لباس دامادی را بزند و با آن‌ها راهی مهمانی که برای جبران بخشش و گذشت سه، چهار سال پیشش تهیه دیده بودند همراه شود، ولی این همراهی مسیر زندگی علی را تا به امروز تغییر داد.

حالا پس از گذشت 5 سال با حکم نهایی صادره از دادگاه خرم‌آباد، علی تصمیم گرفته ماجرا را برای اولین بار شرح دهد.

تماس از زندان مرکزی خرم‌آباد است؛ پسر جوان 24 ساله‌ای که متهم به قتل عمد شده، از آن سوی خط برای «اعتماد» جزییات روز حادثه را بازگو می‌کند.

*س_تماس از زندان مرکزی خرم‌آباد_س*

علی می‌خواهد مطمئن شود که شماره را درست گرفته؛ سوال می‌کند که «شما خبرنگار اعتماد هستید؟» وقتی به او پاسخ مثبت داده می‌شود با خیال راحت به 9 سال پیش برمی‌گردد: «سال 91 بود. شونزده، هیفده سالم بود که آرمان و دوستاش بی‌خود و بی‌جهت با من درگیر شدن و به من چاقو زدن. مادر آرمان برای اینکه خانواده ما شکایت نکنه از من خواست که پسرش را ببخشم. من هم به مادرش گفتم که خانم من اصلا نمی‌دونم چرا پسر شما به من چاقو زده. پس از دو، سه ساعت حرف زدن، بالاخره بخشیدم و گذشت کردم.»

*س_دو روز مانده به عروسی_س*

علی با تنها حس حسرتی که از دو شب به مراسم عروسی‌اش مانده بود جملاتش را ادا می‌کند: «هیفده، هیجده سالگی نامزد کردم و به تهران رفتم. اصلا خرم‌آباد نبودم. آبان ماه سال 95 بود که برای امتحان آیین‌نامه به خرم‌آباد برگشته بودم. دو شب به مراسم عروسی‌ام مانده بود. قرار بود امتحان آیین‌نامه را که دادم، بازار برم و لباس جشن عروسیم را بخرم که تلفنم هی زنگ می‌خورد.

اول جواب ندادم ولی بعد خواستم ببینم آرمان چی کارم داره. تا گفتم الو آرمان گفت؛ علی تو سه، چهار سال پیش در حقم خوبی کردی حالا می‌خوام جبران کنم. بیام دنبالت بریم بهت شیرینی بدم. من گفتم؛ من عجله دارم می‌خوام سریع برگردم تهران. ول کن نبود تا اینکه دیدم تو بازار با ماشین به همراه یکی از دوستاش کنار خیابون وایساده. به من زنگ زد. دوباره جواب دادم گفت بیا می‌برمت کباب بخور و برو. اون قدر اصرار کرد من هم رفتم سوار ماشینش شدم.»

*س_اتاقکی بالای دامداری_س*

در میان جملاتش ترس و خجالت خودنمایی می‌کند، با وقفه مابین کلماتش ادامه می‌دهد: «وقتی سوار شدم دیدم از کنار هر چی شیرینی‌فروشی و رستوران بود گذشتن. گفتم؛ هر چی رستوران و کبابی بود که رد کردین. گفت؛ بذار مفصل در خدمتتون باشیم. می‌ریم سمت یه جا، قشنگ بشینیم و ازت پذیرایی کنیم. هرچی گفتم من باید برگردم تهران گوشش بدهکار نبود. شهر رو رد کرد و رسیدیم سمت یه دامداری. پله‌های دامداری رو رفتیم بالا. یه اتاق بود. سه، چهار نفر دیگه هم اونجا تو همون اتاق بودن. نشستیم.

دیدم بساط مشروب رو پهن کردن و شیشه‌های مشروب رو گذاشتن وسط. هر چی گفتم من نمی‌خورم. گفتن نه الابلا باید بخوری. گفتم 20 روز مونده به اربعین من نمی‌خورم. خلاصه یکی، دو ساعتی اونجا بودیم. ناهار خوردیم و دوست آرمان به همراه سه، چهار نفر دیگه‌ای که تو اتاق بودن رفتن دنبال یکی از دوستاشون که داشت تازه از زندان آزاد می‌شد. تو اتاق؛ من موندم و آرمان.»

*س_دفاع مشروع_س*

این پسر 24 ساله لحن صدایش از یادآوری آن روز تغییر می‌کند و سوال می‌پرسد؟ «حتما لازمه که این قسمت رو بگم؟» علی با پاسخ منفی خبرنگار روبه‌رو می‌شود و کمی در لحن صدایش اعتماد به نفس جاری می‌شود و می‌گوید به قصد تعرض او را به آنجا برده بودند: مست کرده بود. به من گفت تو سه، چهار سال پیش به من فحش دادی؛ من نمی‌ذارم یه الف بچه با من این‌طوری رفتار کنه. چاقوش رو درآورد و به من زد. گفتم چته چرا این جوری می‌کنی؟ جواب درستی به من نمی‌داد.

من رو مجبور کرد تسلیمش بشم، اونم با چاقو. وقتی فهمید من تسلیم شدم چاقو رو روی زمین گذاشت. حواسم بهش بود وقتی دیدم حواسش نیست، چاقو رو برداشتم و بهش زدم. بلند شد به من حمله کرد و چاقو رو از من گرفت. با هم درگیر شدیم دوباره چاقو رو ازش گرفتم و به بدنش فرو کردم. در پایین اتاقک دامداری یکی از دوستان آرمان نشسته بود توی زیرپله و مشغول کشیدن مواد بود.

بهش گفتم تو می‌دونستی قصد آرمان چیه و نگفتی؟ مگه خودت زن و بچه نداری؟ اونم شروع کرد قسم و آیه که آرمان می‌خواسته تلافی کنه. دیگه یادم نیست چی شد. فقط فرار کردم. در دامداری رو از پایین قفل کردم و کلیدش رو روی زمین انداختم و رفتم تهران.»

*س_تکلیف چه خواهد بود؟_س*

علی با تعریف این قسمت از ماجرا گویی بار سنگینی از روی دوشش برداشته می‌شود. نفس عمیقی می‌کشد و باقی ماجرا را توضیح می‌دهد: «رفتم سمت تهران و تو راه ماجرا رو برای پدرم تعریف کردم. هنوز دو، سه ساعت نشده بود که رسیده بودم تهران، عموم اومد با ماشین دنبالم و گفت علی بیا برگردیم خرم‌آباد و خودت رو معرفی کن. منم رفتم ماجرا رو گفتم. وقتی بازجویی شدم، همین‌هایی که دارم الان برای شما تعریف می‌کنم رو برای بازپرسم تعریف کردم. حالا حدود پنج سال و دو ماه هست که تو زندانم.

پرونده‌ام با حکم قصاص دیوان عالی کشور روبه‌رو شد، تا آخرین بار حکم دفاع مشروع رو در پرونده‌ام قید کردن و قصاص از پرونده‌ام نقض شد. حدود 480 میلیون تومن دیه باید پرداخت کنم تا آزاد شم. خانم، پدر من کارگر است. دو ماهم بود که مادرم رو از دست دادم. پولی ندارم برای پرداخت دیه. اگر دیه رو پرداخت نکنم، حالا حالا‌ها تو زندان می‌مونم.»

در دادنامه آمده است که: متهم در واقع در قبال رفتار متجاوز به دفاع از خود پرداخته است. در نتیجه حکم بر محکومیت متهم موصوف به پرداخت یک فقره دیه کامل مرد مسلمان و هفت سال حبس تعزیری (با احتساب ایام بازداشت) بابت جنبه عمومی بزه مذکور.

از میان اخبار *س_ ویدیو جدید از بدل اسپانیایی شقایق دهقان؛ سلام خانم شیرزاد! _س* *س_ (تصاویر) گرانترین بی ام و iX _س*