خاطرات یک پناهنده عراقی را در «هنگ ترسوها» بخوانید
کتاب «هنگ ترسوها» اثر سروان فهمی با ترجمه محمد حسن مقیسه در انتشارات سوره مهر منتشر شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان،کتاب «هنگ ترسوها» اثر سروان فهمی با ترجمه محمدحسن مقیسه در انتشارات سوره مهر منتشر شد. کتاب خاطرات سروان فهمی را از شروع جنگ، کشته شدن دوستانش، قصاوتی که هم رزمانش در قبال ایرانیها انجام دادند، شهوت رانی و شراب خواری، ترس و وحشتی که گریبان سربازان عراقی را گرفته بود، بی هدفی و سرگردانی آنها را بیان میکند. همچنین از ملاقاتش با رئیس جمهور و حقارت و خفتی که احساس کرده بود و بی اهمیتی به آنها که قهرمانان کشورش بودند میگوید. نویسنده خاطراتش را پس از پناهنده شدنش به ایران به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.
بیشتربخوانید
ناشردرمقدمه کتاب «هنگ ترسوها» نوشته است:
«عراقیها ادبیات ضدجنگ دارند، چون هم متجاوز بودهاند و هم مغلوب. چون هیچ هدف بزرگی را دنبال نمیکردهاند، برای همین نمیتوانند ادبیات مقاوت بیافرینند.
جنگ همیشه بیرحم بوده. شما در هیچ روایتی از جنگ دلتان شاد نمیشود. جنگ سرد است و سخت. خونریز است و جانی. جداییانداز است و آواره. جنگ روی ناخوشایند مرگ است. بوی فراق میدهد و رنگ درد دارد. حالا این میان اگر حرفی برای گفتن باشد قصه رشادتها و دلیری هاست. داستان قهرمانان آن است. قهرمانانی که یا جانشان را بر دست گرفته و از ارزش یا مهمی دفاع کرده اند و یا جانهای بسیاری را نجات داده اند. حالا این میان اگر کشوری به دست رهبری دیوانه قصد آشوب کند قطعا نمیتواند طرف قهرمان جنگ باشد.
صدام حسین کسی بود که شهوت قدرت نمایی او را تبدیل به رهبری جانی و خونخوار کرده بود. نژادپرستی و جنون قدرت نمایی و حمایت اربابان قدرت و جهان خوار از او متوهمی ساخته بود که میتواند به مرزهای کشورمان دست درازی کند. اما زمانی که با جان فشانیهای مردان سرزمینمان روبرو شد که با دست خالی و تنها با نثار جانشان اجازه تعدی هیچ بیگانهای را نمیدهند، نمیتوانست جز با وحشی گری و خشونت جنگ را پیش ببرد. نتیجه این گونه رهبری، پرورش ارتش خونخوار و ددمنش بعث بود که هشت سال از هیچ گونه جنایتی در حمله به ایران فروگذار نکردند.
روایت سروان فهمی الربیعی از جنگ در برابر ایران بازگویی همین جنایت هاست. او که فرمانده گروهان هنگ اول تیپ 413 ارتش عراق بود خاطرات خود را از حضور در جبههها میگوید. از افسران سربازان و فرماندهان عراقی. زمانی که این فرماندهان در مستی فرمان آتش میدهند و در میانه آتش و خون، ترس از مرگ آنان را وادار به فرار میکند. اما قوانین سخت گیرانه صدام به خاطر اطلاع از ترسو بودن افرادش باعث به کشتن دادن سربازان خودی و وحشی گری با اسرای ایرانی میشود. جنگی که آغازش به نام عشق به وطن است، اما دلیلش وعده پول و ثروت و قدرت و شهوت است.
فرماندهان عراقی یا باید دست به جنایت میزدند و عملیاتی را به انجام میرساندند یا اگر فکر فرار و عقب نشینی به ذهنشان خطور میکرد، اعدام میشدند. آن هم نه همیشه در دادگاه نظامی. خیلی وقتها مافوق آنها دستور داشت همان جا برای ترساندن بقیه سربازان افسر فرمانده یا سربازی را که از جنگ منصرف شده یا ترس جانش او را وادار به فرار کرده با گلوله به قتل برسانند. سروان فهمی پرده از جنایات مخوفی برداشته. از کسانی که نه به اسرا و رزمندگان ایرانی نه به سربازان خودشان رحمی ندارند و تنها به خودشان فکر میکنند. هدف مشخصی جز مطامع دنیوی و گرفتن مدال شجاعت از رییس جمهورشان ندارند و برای رسیدن به آن حاضرند حتی نزدیکترین دوستان ویاران خود را نیز قربانی کنند.»
سروان فهمی بعد از این که در دل این جنایتها روزگار میگذراند و به همان شیوه نیز عمل میکند خسته و ناامید و بی هدف و سرخورده ترجیح میدهد به ایران پناهنده شود و بار گناهان خود را با جدا شدن ازارتش بعث کمی سبکتر کند.»