«خروج سیاووش از شاهنامه علیه طالبان»
سید علی صالحی، شاعر و نقاش، تازهترین تابلوی نقاشی خود را با نام «خروج سیاووش از شاهنامه علیه طالبان» منتشر کرد.
به گزارش ایسنا، این تابلو نقاشی که با تکنیک رواننویسی در ابعاد 30×35 سانتیمتر نقش یافته است واکنشی دردناک به تحولات افغانستان و رنج مضاعف این روزهای مردم افغانستان است.
این شاعر جنوبی که سالها پیش با سرودن یک دفتر شعر با نام «دریغا ملاعمر» از نارواییهای نیروهای طالبان بر فرهنگ و زبان و زنان افغانستان اعلام انزجار کرده بود، غم ناشی از ستم و ظلمی که بر این مردمان روا داشتهاند، را انگیزه آفرینش این اثر دانست.
صالحی خاطرنشان کرد: در قاموس من، سکوت و بیتحرکی جایی ندارد. برای من وقتی شعر به مرزهای خستگی و سکون میرسد، نقاشی آغاز میشود.
وی در پاسخ به دلیل روی آوردن به نقاشی گفت: برای من، شعر و نقاشی هنرهای توامان هستند. همزادانی که گاه از پی هم و گاه در تلاقی هم رخ میدهند. من نقاشی را و شعر را، هرگز برای نان و نام بر نگزیدهام بلکه به این ایمان رسیدهام که شعر و نقاشی مرا دعوت کردهاند.
صالحی پیرامون تازهترین نقاشی خود اظهار داشت: آن چه در افغانستان این روزها اتفاق میافتد جان و روان مرا به خود مشغول کرد. به آن شیوهای که شعر، شاعر را دربرمیگیرد، در من رسوخ کرد. سه هفته با این نقش زندگی کردم و نتیجه آن شد که میبینید. یادگاری برای مردم و سرزمین افغانستان.
سید علی صالحی شهریور 1392 نیز نمایشگاهی با نام «از سر اتفاق» در خانه هنرمندان ایران برگزار کرده بود. در نمایشگاه «از سر اتفاق» 200 اثر نقاشی سید علی صالحی به نمایش گذاشته شد که با استقبال خوب علاقهمندان به ادبیات و نقاشی مواجه شد.
در ادامه شعر «از مویههای برقعپوش کابلی» را از دفتر شعر «دریغا ملاعمر» میخوانید:
«از مویههای برقعپوش کابلی»
ای کاش
خاشاک خفته به راه باد میدانست
چه پاییز دست به داسی
کمر به قتل عام گندم و بابونه بسته است
ای کاش
بوته بیوطن
به راه باد میدانست
چه آواره بیمنزل بیابان و
چه سوختن به خاگستر چالهای!
تو پیرم کردی ملاعمر
مگر مرا به جرم کدام حرام
از پیچ و تاب تازیانه باد آفریدهاند
که در سرزمین تو زن زاده شدهام؟
دیگر چه میخوانیام به خاموشی وطن
من
سار سر بریده به بالای دار
کتک خورده پستو نشین تو
تو
دستاربند حد زنان هار
فتوانویس قلعه قندهار
دیگر چه میخواهی از کشتن بودا به بامیان
بلبل به بادغیس...؟
دریغا کبوترکشان کهنهکار!
سلیمه به سنگسار و
خواهرم به خانه مرد
کودکانم به کابل و
شویم... کرانههای کویت.
پس ما مگر
مقابل کدام کتاب بیمعجزه مردهایم
که بیپناهی آدمی را
جز جرز دیوار و مزار زنده به گوران ندیدهاید!
پس این برقعپوش کابل
کی از پستوی هزار حجاب به در خواهد شد؟
دریغا ملاعمر
ای کاش میدانستی
ترا نیز به گمانم زنی زاییده است.
انتهای پیام