چهارشنبه 7 آبان 1404

در نقد مواجهه عتیقه جاتی با آرمان های زنده انقلاب!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
در نقد مواجهه عتیقه جاتی با آرمان های زنده انقلاب!

نقد، مقابل نسیه و نسیان است. وقتی نویسنده می‌کوشد جمهوری اسلامی را نقد کند، اولاً برای ممانعت از فراموشی و نسیان آن نسبت به ریشه‌های خودش است و ثانیاً می خواهد اهمیت جمهوری اسلامی را در تمامیت و ذاتیت آن یادآوری کند.

بر این اساس، چه دعوت و چه هشدار به سکوت در برابر جمهوری اسلامی از بدترین ظلم ها است. سکوت، از سویی انسداد سیستم و از سویی دیگر بی‌اعتنایی یا ترس منتقدان را القا و تثبیت می‌کند.

گفته شد که نقد در برابر نسیه و نسیان است. بر این اساس، نقد هر کس بر هر چیز از جمله جمهوری اسلامی، ممکن است بازتولید آن باشد؛ یعنی می تواند مانع از آرشیوشدن و فراموشی آن (خاستگاه) باشد و آن را زنده نگه دارد. این روند در معنای انقلابی آن (انقلاب اسلامی) می گوید که خاستگاه (ارزشهای آغازین وتأسیسی) می بایست خواستگاه (اراده: ارزش های عملی و رفتاری و هدف) جمهوری اسلامی باشد.

به راستی مواجهه برخی با آرمانهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی و عدالت، در بهترین حالت، مواجهه‌ای عتیقه جاتی و از نوع علاقه یک کلکسیونر به برخی اشیا است و آرمانها را از خصوصیت و خصلت ِ حیات‌داشتن و حیات‌بخشی تهی می‌کند.

نکته دیگر را به استناد جمله ای از فردریش نیچه می گویم. او می گوید «خاموش ترین کلمات طوفان می زایند.» با الهام از این جمله پر معنا، می‌توان گفت خاموشی منتقدان به نازبانی‌شدن و بدنی شدن اعتراض - ولو بالقوه - دامن می‌زند. در این شرایط، کلمات دیگر چندان از نظم و روشنی و منطق برخوردار نبوده و به منزله و شبیه پرخاش و بنابراین عمدتاً امتداد بدن و نه زبان (عقل) خواهند بود. در این وضعیت، اعتراض شبیه جیغ‌زدن کودکان می‌شود. چراکه از سویی شهروند شبیه یک طفل احساس می‌کند که نمی‌تواند سخن بگوید (به او اجازه انتقاد درست و واضح و علنی و رسمی نمی‌دهند) یا این که سخن او فهمیده نمی‌شود و سیستم ارزشی برای سخن او قائل نیست. در این شرایط کلمات از ترس خاموشی (تاریکی یا سرکوب) به خاموشی می روند یا به جیغ بدل می‌شوند. در هر صورت، خاموشی، صدایی حبس‌شده برای جیغ و فریاد است. از این‌رو، رواج تملق و مدح به اندازه بستن دهان‌ها به زیان خود نظام سیاسی است.

در این شرایط، امثال نگارنده می‌کوشد در حد وسع ناچیز خود، با نقدکردن جمهوری اسلامی، آن را کارآمد و امروزینه کند. در مقابل، محافظه کاری بسته و نگاه امنیتی مفرط، دست بر قضا بزرگترین تیشه را بر ریشه نظام می‌زند. درجه آزادی باید چنان باشد که بعضاً به عصبی‌نویسی - تعبیری از دکتر نعمت الله فاضلی - هم میدان دهد. هرچند در مقام درستی و نادرستی، عصبی‌نویسی / گویی به معنای هتاکی، درست نیست اما برخی ابزارِ ابرازی جز این ندارند و کارد از استخوان آنها گذشته است بنابراین منطق برخورد با چنین عصبیت هایی منطق درست و نادرستی نیست بلکه منطق فهمیده شدن و درک و همدلی است هر چند نقد نویسنده و گوینده را درست ندانیم.

در عین‌حال، لازم است که اندیشمند و نویسنده حتی در نقد بن‌فکن و برانداز خود بر هر کس و هر چیز و هر سیستمی، جانب ادب را رعایت و همه را دعوت به ادب و احترام کند.

واقعیت این است که امروز چه در میان حامیان گفتار مذهبی و گفتار روشنفکری و چه ترکیب این دو می‌توان عصبی‌نویسی را دید.

به قول نعمت الله فاضلی، عصبی‌نویس همان لحظه نوشتن، مجازات خودش را می‌گیرد؛ کلمات توهین آمیز شخصیت او را نشان می‌دهد یا دست‌کم، خلل‌هایی در شخصیت او - ولو شخصیت خوب او - را برملا می‌کند. درعین‌حال نباید به عصبی‌نویسان همبی احترامی کرد. چنانکه اخلاق الهی و انسانی می‌گوید در برابر پرخاشگری، پرخاش نکن و حتی در عوض به او احترام بگذار.

تکمله

عصبی‌نویسی در برخی شرایط و با برخی شروط می‌تواند بر حق باشد (علاوه بر طبیعی‌بودن). می‌باید عصبانی‌بودن را به‌عنوان تکیه‌گاه صراحت و صداقت و شجاعت بیشتر به کار گرفت.

به هر روی، کسی که زبان به دشنام می‌گشاید، در آن لحظه نه دیندار است نه روشنفکر. او از صدق (مطابقت با زیست نوعیِ انسان) محروم شده و دچار تناقض می‌شود. بر این اساس، اگر یک منتقد نظام به‌راحتی افراد را بدون مستند، به وابسته‌بودن، جیره‌خوار بودن و ادبیاتی نظیر این متهم کند، خود او پیشاپیش دچار ویرانی و حیرانی است. از سویی دیگر، اگر یک مدافع نظام، بدون مستند و به‌راحتی افراد را به مزدور‌بودن، وابسته خارج بودن، نفوذی‌بودن، افسادطلب‌بودن! متهم کند، دینداری او پیشاپیش ویران شده است و در صداقت و زلالی او باید شک کرد. انسان زلال، متانت دارد. او می‌تواند شهادت‌طلب و آرمان‌گرا باشد اما پرخاشگری نشان می‌دهد که فرد هنوز به زلالی و خلوص لازم نرسیده است. می‌توان فرد متعصب اما خوب و مهربان را تصور کرد اما تصور فرد پرخاشگر و تهمت زن که همزمان خوب و بالاتر از این، زلال باشد، تصوری مخدوش و متناقض است.