دو خامنه ای؟
به گزارش مشرق، حجت الاسلام و المسلمین علی ثقفی در کانال ایتا خود نوشت:
مرحوم فاطمی نیا می گفت برای وارد کردن شبهات موثر لازم نیست یک کتاب مفصل نوشت. گاه کسی یک کتاب می نویسد پر از مطالب صحیح و در لابلای این مطالب صحیح فقط یک نکته مانند یک ذره سم کاری و موثر قرار می دهد.
آن مرحوم مثال هم میزد یک فردی که در خارج از کشور بسیار حرف های انقلابی میزند و در مقابل جریانهای برانداز فعالیت می کند اخیرا گفته است ما دو خامنه ای داریم. یک خامنه ای راهبردی و بین المللی و نظامی که بسیار موثر عمل می کند و یک خامنه ای دیگر در سیاست های داخلی در عرصه اقتصاد که قابل پذیرش نیست. و من منتقد این خامنه ای هستم.
متاسفانه به دلیل حجم و کیفیت حمله این فرد به برانداز ها و دفاعی که از نظام اسلامی می کند نوعی گرایش و خوش بینی نسبت به او به وجود آمده است. در برابر چنین کسی که شبهه ای وارد می کند کمتر افرادی هستند که متوجه مضر بودن این شبهه می شوند. این حالت روانی و اعتماد به چنین افرادی، مخاطبان را دچار انفعال می کند و کمتر حالت مراقبت از تاثیر نپذیرفتن از ابتدا برای فرد پیش می آید اما آیا ما دو خامنه ای داریم؟ رهبر معظم انقلاب سیاست هایش در عرصه های راهبردی بین المللی و دفاعی و مقاومت روشن است است و اتفاقا در طول این سالها و این سه دهه کارآمدی عملی خود را نشان داده است اما چرا در عرصه سیاست و اقتصاد داخلی آن کارآمدی حس نمی شود؟ آیا سیاست ها و رویکردهای رهبری در این 23 ناکارآمد و ناصحیح است؟
اگر به سیاست های رهبری در عرصه سیاسی فرهنگی و اقتصادی مراجعه کنیم می بینیم همان رویکرد های انقلابی در عرصه بین المللی در داخل هم وجود دارد پس اشکال کجاست؟
در یک مقایسه با عرضه های دفاعی و امنیتی معلوم می شود آنجا که از قضا تحت مدیریت مستقیم رهبری است پذیرش و اطاعت و عمل و استقبال از آن سیاست ها با درصد بالایی انجام می شود اما در عرصه فرهنگ سیاست و اقتصاد چنین نیست. مثال میزنم سه دهه است که رهبری نسبت به فرهنگ و تهاجم فرهنگی دشمن و پیشگیری و مقابله با این تهاجم سخن گفته است. اما شما عملکردمجالس و دولتهای این سه دهه را ملاحظه کنید تا کندی و انفعال و وادادگی فرهنگی را در دستگاه های مختلف تایید کنید. با تأسف باید گفت در این زمینه حتی در دولت سیزدهم و مجلس یازدهم نوعی تردید وکوکاری مشاهده می شود.
در عرصه سیاست داخلی اصولی مانند اتحاد و پرهیز از برخورد های قبیله ای و جناحی، وفاداری واقعی به اصل مردم سالاری و حمایت از محرومان، استفاده از نیروهای انقلابی از جمله اصول و سیاست های قطعی و رهبری در طول این سه دهه بوده است. کافیست به عملکرد سیاسیون و بهتر بگوییم سیاست بازان نگاه کنیم تا ببینیم چه فاصله عجیبی میان آن سیاست ها و این عملکردها وجود دارد در عرصه اقتصاد نیز شاه بیت جهت گیری رهبری موضوع اقتصاد مقاومتی است اقتصاد مقاومتی یعنی دل نسپردن به دیگران به خصوص دشمن و تکیه بر ظرفیت های فراوان داخلی و منابع عظیم کشور.
اخیراً رهبری از تعطیلی نسبی اقتصاد در یک دهه گذشته و نیز عقب ماندگی ده ساله سخن گفته اند این مطالب را ضمیمه وجود ساز و کارهای ناکارآمد مدیریتی در کشور بنمایید.
مدیریت فرهنگ اقتصاد و سیاست مستقیماً در دست مدیران منتخب مردم است. رهبری نه در عملکرد این مدیریت ها دخالت مستقیم می کند و نه در انتخاب این مدیران، چه رسد به عزل و نصب آنها.
مطابق سیاست قطعی نظام اسلامی این کارها به مردم سپرده شده است و البته رهبری در تبیین سیاست ها و جهتگیریهای لازم و راهنمایی مردم برای انتخاب اصلح نظارت بر این انتخاب کم نگذاشته اند.
مشکل مدیریت فرهنگ و اقتصاد مدیران منتخند. البته مدیران منتصب فرهنگی هم باید پاسخگو باشند والا برکناری آنها از وظایف رهبری است. کلید تحول در مدیران منتخب هم بدست مردم است. مردم هم نیازمند تحول در انتخاب و نظارت بر مدیران منتخب و مشارکت در امور هستند.
در زمینه هدایت مردم به این تحولات رهبری کم نگذاشته اند. اما این بتنهایی کافی نیست.هدایتگرانی انبوه لازم است که خطوط اصلی هدایت و تحول مردم را بدست گیرند و آنرا مدیریت نمایند. این هدایتگران اما غایب وکمکارند مبانی و تفاصیل مردم سالاری دینی و نقش آن در اصلاح امور و شتاب بخشی در پیشرفت نیازمند توجه جدی نخبگان و خواص است.