رمان «پنجشنبه فیروزهای» به چاپ دهم رسید
کتاب «پنجشنبه فیروزهای» نوشته سارا عرفانی توسط انتشارات نیستان به چاپ دهم رسید.
کتاب «پنجشنبه فیروزهای» نوشته سارا عرفانی توسط انتشارات نیستان به چاپ دهم رسید.
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «پنجشنبه فیروزهای» نوشته سارا عرفانی به تازگی توسط انتشارات نیستان به چاپ دهم رسیده است. این رمان دینی سعی دارد سبکهای مختلف از زندگی انسانی را پیش روی هم قرار دهد.
داستان این کتاب روایتی از یک دانشجو است که مخاطب میتواند به سادگی با آن همذات پنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. اما رمان پس از این پیش درآمد وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو میشود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شدهاند.
ساختار روایت دینی این رمان شکل گرفته در ساختارهای عادی و روزمره و قابل دسترسی زندگی امروزی است.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
یکی از دخترها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوهای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو مینویسی! هرچی نگاه کردم دیدم کم مونده سرفههای استادم بنویسی.» خندید.
پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریهاش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سوال میده.»
دختر گرهای به ابروهای پیوستهش انداخت و گفت: «اتفاقاً همین خیلی منو ترسوند. برای همین گفتم جزوه تورو امانت بگیرم کپی کنم، اگه اجازه میدی البته. بچهها گفتن جزوههات از بقیه کاملتره.»
پسر چند لحظه مردد ماند.
دختر بیمعطلی گفت: «نگران نباش! امانت دار خوبی هستم.» سر کج کرد و منتظر ماند. چند بار پلک زد و نگاهش کرد. گفت: «تازه میخواستم بگم برای جلسات قبلی رو هم بیاری ازت بگیرم.»
دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون میرفت، برایش دست تکان داد. پسر هم دست تکان داد. ورقها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. گفت: «باشه، بگیر!» دختر که فاتحانه ورقهها را در کوله پشتی میگذاشت گفت: «ممنونم! کپی میکنم فردا میآرم. اگه توأم لطف کنی بقیهشو بیاری خیلی عالی میشه.»
باشه. میآرم...
پسری که تا آن موقع کنارش نشسته بود بلند شد. با چشم به کوله او اشاره کرد و گفت: «اونم بیزحمت کپی کن فردا بیار. یادت نره.»
یادم نمیره. برو خوش باش!
بعد نفس عمیقی کشید و به دختر گفت: «پس بوی ادکلن تو بود که از اول ساعت، تمام کلاس رو برداشته بود. درسته؟ الان که اومدی نزدیکم متوجه شدم.»
ابروهای پیوسته دختر در هم رفت و یک قدم عقب گذاشت. گفت: «ببخشید... اذیتت کرد؟»
اصلاً!... اتفاقاً خیلی عالی بود. میشه گفت دیوانه کننده بود. معلومه فیک نیست. حتماً کلی به خاطرش پیاده شدی! ولی معلومه خوش سلیقهای. آفرین! لطف داری. اگه زنونه نبود میگفتم قابل نداره.
چاپ دهم این کتاب با 292 صفحه و قیمت 199 هزار تومان عرضه شده است.