رنگین کمان برگها در سنندج
برای برخی پاییز تنها، شروع فصلی دیگر است؛ رهگذران پر دغدغهای که فصل ها را به تاریخ ها می شناسند و هر روز سلام درختان را بی پاسخ می گذارند تا به سرعت خود را به مقصد برسانند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از کُردتودی، برای برخی پاییز تنها، شروع فصلی دیگر است؛ رهگذران پر دغدغه ای که فصل ها را به تاریخ ها می شناسند و هر روز سلام درختان را بی پاسخ می گذارند تا به سرعت خود را به مقصد برسانند...
رهگذرانی که هرگز برگ ریزان درختان را به تماشا نمی نشینند یا نگران گنجشک خیسی نمی شوند که در یک روز بارانی پاییز، پشت پنجره اتاق شان پناه گرفته است. حتی صدای باد را نمی شنوند که هر صبح خود را به پنجره می زند تا مگر با خنکای نسیم اش لبخند مهر را بر لبان شان بنشاند...
رهگذرانِ گرفتارِ روزمرگی ها که اگر تقویم ها نبودند، هرگز نمی فهمیدند پاییز از راه رسیده است! پاییز، یکی از زیباترین نعمت های خدا.
شاعر بعد از دقت در کم و کیف این اندیشه ها، رفته رفته با برگ زرد پاییزی هم سخن می شود که:
ای برگ ستمدیده ی پاییزی / آخِر تو ز گلشن ز چه بگریزی روزی تو هم آغوش گلی بودی / دلداده و مدهوش گلی بودی
انتهای پیام /