روز خداحافظی سفیر

شاید ما بدشانس بودیم که دیر افتخار آشنایی و همکاری با ایشان را پیدا کردیم. رفتار و منش او زبانزد همه است؛ چه در نزد قرقیزها و چه در نزد ایرانیان مقیم.
شاید ما بدشانس بودیم که دیر افتخار آشنایی و همکاری با ایشان را پیدا کردیم. رفتار و منش او زبانزد همه است؛ چه در نزد قرقیزها و چه در نزد ایرانیان مقیم.
به گزارش خبرنگار مهر، پرویز قاسمی در هفدهمین قسمت از یادداشتهای غیراداری ماموریتش در قالب رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان؛ درباره تغییر سفیر ایران در این کشور و خداحافظی سفیر پیشین در دیماه 1398 نوشته است.
این یادداشت را در ادامه بخوانید:
امروز 8 دی ماه 98 است. تقریبا 9 ماه از زمان حضورم در قرقیزستان و بیشککش میگذرد. آسیای مرکزی و قرقیزستانی که علیرغم بیش از 20 سال مطالعه و فعالیت در این حوزه هرگز پایم بدین منطقه نرسیده بود. هر چند بهطور میدانی در اینجا نبودهام ولی مجازی و مجازا خیلی در آن سیر کرده و درباره آن مطلب و گزارش نوشته بودم.
حتی مشخصا در ارتباط با قرقیزستان پروژه مشترکی را با صداوسیما در ارتباط با انقلاب رنگیاش به سرانجام رساندم. آنچه مجازا دیده بودم با آنچه میدانی نصیبم شد خیلی فرق و تفاوت دارد. آدمهایش؛ خیابانها و معماریاش؛ امکانات و این اواخر آب و هوایش! اینکه با آدمهایش؛ آدمهای قرقیزیاش این 9 ماه چهسان گذشت؛ فعلا بماند.
اما درباره آدمهای ایرانیاش چندکلمهای میخواهم بگویم و بنویسم. چه اینکه؛ اگر دراین قسمت کار خیالت راحت باشد بخصوص در دیار غربت با آب وهوا و امکانات اینجوریاش؛ با بقیه مسائل و مشکلات و کمبودها میتوانی کنار بیایی. برای یک مامور و دیپلمات چه در قالب رایزن؛ چه در قالب کارشناس و چه در هر عنوان و پوشش دیگری؛ اول از همه و شاید هم اولی بر همه دو چیز مهم است یکی امکانات محل ماموریت و دیگری شخص اول و نماینده رسمی نظامی که با او و یا همراه با او برای مدت زمان تعریف شدهای کار خواهد کرد.
هر قدر از اولیش زیاد شانس نیاوردیم؛ شکرخدا از دومیش خیلی خوش شانس بودیم یعنی خدا با ما یار بود. با وجود این نعمت دومی هرکمبودی؛ چه کمبود امکانات و شرایط سخت زندگی و چه کمبودهای عاطفی! و دل گرفتگیهای غربت بهخصوص در ایام تعطیلی آخر هفته و تعطیلیهای مناسبتی؛ با دورهمیها و میهمان نوازیهایش؛ رفتار و خصوصیات خاکی و مردمیاش این خلا جبران میشد.
بهتر بگویم پس از 5 روز هفته کاری و یا هم در خلال همین 5 روز دلمان خوش بود به دورهمی آخر هفتههای سفارت که خود سفیر پیشتاز و پیشقدم در آن بود. در دورهمیهایش او را کسی نمیشناخت. یعنی اگر کسی سفیر این مملکت را قبلا نمیشناخت دراین دورهمیها نمیتوانست تشخیص دهد کدام یک از افرادی که در دورهمی حضور دارند سفیر ایران است. اول از همه در دورهمیها حضور پیدا میکرد و آخر از همه سفارت و محل را ترک میگفت. انس و الفتش با کودکان؛ شوخیها و مزاحهایش با همکاران و مشارکتش در بحثها و کارهای جمعی؛ همه و همه از او تصویر و نامی نیک و ماندگار در ذهن و یادها گذاشته است.
با یا بی حضور او همه خیالشان راحت بود؛ راحت از این لحاظ که نسبت به کسی کینه به دل نمی گرفت و دنبال نقاظ ضعف افراد نه؛ بلکه نقاط قوت و نیمه پرلیوانشان بود. از دست و زبانش همه در امان بودند و او امین همه ایرانیها و بلکه حامیشان بود. سفیر فوق العاده و تام الاختیاری بود که امضای رئیس جمهور را در ذیل حکمش داشت و نمایندهاش بهحساب میآمد؛ ولی هیچوقت آن را برای امیال و اهداف دیگری به رخ نمی کشید و خرج نمیکرد.
شاید ما بدشانس بودیم که دیر افتخار آشنایی و همکاری با ایشان را پیدا کردیم. رفتار و منش او زبانزد همه است؛ چه در نزد قرقیزها و چه در نزد ایرانیان مقیم؛ از مامور و دیپلماتش گرفته تا سایر ایرانیانی که تحت هر عنوانی - با ریش و بی ریش - در اینجا روزگار میگذرانند. آنچه از ایشان در ارتباط با رایزنی فرهنگی دیدیم نیز چیزی نبود جز حمایت و هدایت. همه اینها زمانی بیشتر ارزش و نمود پیدا میکند که بعضا (و البته ندرتا) مصادیق و گونههای دیگری را از نوع و سطح روابط و هم افزایی ها بین سفرا و همکاران مجموعه و یا با نمایندگان سایر مراکز و نهادها داشته باشیم.
خوشحالم که 9 ماه از دوره رایزنی فرهنگی در بیشکک را در همکاری تنگاتنگ با مجموعه همکاران سفارت و با هدایت جناب آقای علی مجتبی روزبهانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در قرقیزستان بهخوبی و با بی هیچ مشکلی سپری کردیم و امیدوار و مطمئن هستیم که در ادامه نیز مشمول حمایتهای سفارت و سفیر بعدی خواهیم بود. برای جناب آقای روزبهانی و خانواده محترمشان روز و روزگارانی خوش همراه با سلامتی و تندرستی آرزو میکنم.
پرویز قاسمی
8 دی ماه 1398