پنج‌شنبه 17 مهر 1404

ریدلی اسکات: من خریدنی نیستم / داستان رد پیشنهاد 20 میلیون دلاری برای «ترمیناتور 3»

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
ریدلی اسکات: من خریدنی نیستم / داستان رد پیشنهاد 20 میلیون دلاری برای «ترمیناتور 3»

ریدلی اسکات، کارگردان افسانه‌ای هالیوود و خالق آثار کلاسیکی مانند «بلید رانر» و «بیگانه»، در جدیدترین مصاحبه خود با صداقت و شوخ‌طبعی بی‌نظیرش، از گوشه‌های کمتر دیده‌شده زندگی و حرفه‌اش پرده برداشت.

زینب کاظم‌خواه: این کارگردان درباره برخوردش با منتقدان، علاقه‌ی عجیبش به ناسزاگویی، مجموعه باشکوه لباس‌های فضایی که در زیرزمین تاکستان فرانسوی‌اش نگه می‌دارد، و خاطرات شیرین کودکی در شهر استاکتون آن تیز سخن گفت. اسکات از فلسفه زندگی و فیلم‌سازی‌اش، تجربه تبلیغات نان هویس در دهه 70، و حتی ماجراهای ساخت آثارش مانند «پرومتئوس» و «بیگانه» پرده برداشت. او توضیح داد چگونه با گذر سن و تجربه، کارآمدتر شده، زمان فیلم‌برداری آثارش را به نصف کاهش داده و همچنان شور و اشتیاق جوانی را در هنر خود حفظ کرده است. اسکات همچنین از پیشنهاد ردشده 20 میلیون دلاری برای کارگردانی «ترمیناتور 3» و علاقه همیشگی‌اش به خلق تجربه‌ای واقعی و متفاوت در سینما سخن گفت و نشان داد که حتی در 87 سالگی، هنوز ذهنی جسور و خلاق دارد که حاضر به مصالحه با هالیوود نیست.

شما جهان‌های دیستوپیایی، حماسه‌های تاریخی و جنبه‌های اخلاقی پیچیده جهان را کاوش کرده‌اید. چه ایده یا سوالی طولانی‌ترین مدت شما را به خود مشغول کرده است؟ چه کسی بالای سر ماست؟ بهتر است زود خودش را نشان دهد، چون ما اینجا داریم به یک آشفتگی وحشتناک می‌رسیم. منظورم این است که ما خودمان لعنتی‌ترین بلا هستیم، 7.5 میلیارد نفر، و نمی‌توانیم از پس این سیاره برآییم. با بالا رفتن سن، آدم کنجکاو می‌شود: آیا کسی با ریش بلند و لباس‌های سفید گشاد ظاهر خواهد شد، یا اینکه فقط یک خلأ است؟ من زیاد رویش تمرکز نمی‌کنم. این موضوع عجیب است. حس می‌کنم هنوز 21 ساله‌ام. عجیب و غریب است.

آیا برای کارگردانی تبلیغات نان هویس در دهه 70، تا آخر عمرتان این برند نان را دریافت کردید؟ نه. ولی در دوران کودکی در شهر استاکتون آن تیز به اندازه کافی نان هویس خوردم، با مربای گیلاس و کره، واقعاً عالی بود. من پنج تبلیغ هویس کار کردم. همه آن‌ها کلاسیک بودند. معروف‌ترینشان پسرکی است که از تپه بالا می‌رود. اولین تبلیغ را در نزدیکی هالیفاکس، در یک شهر معدنی، فیلمبرداری کردم. جالب است که ممکن است برای فیلم بعدی‌ام، که یک فیلم جنگی است (نبرد بریتانیا) به آن منطقه بازگردم، بنابراین با آن ناحیه کاملاً آشنا هستم.

شگفت‌انگیز است که شما در 87 سالگی همچنان در اوج هستید. سن چگونه بر رویکرد شما در فیلم‌سازی تأثیر گذاشته است؟ وقتی که سلامت عقل خود را حفظ کنید، اتفاقی که می‌افتد این است که بازی خود را بهبود می‌دهید. حالا می‌توانم با هشت تا یازده دوربین کار کنم. آخرین فیلمم را در 34 روز تمام کردم، در حالی که معمولاً این زمان 60 روز طول می‌کشید. فیلم «گلادیاتور» 48 روز طول کشید، معمولاً 100 روز طول می‌کشید. یاد گرفته‌ام که همه چیز را از قبل برنامه‌ریزی کنم، روی کاغذ طراحی کنم و داستان‌پردازی را در ذهن داشته باشم. برای همین خیلی کارآمد است.

بازی مورد علاقه‌ام تنیس بود. به تازگی جراحی مفصل زانو را انجام داده‌ام. یکی را در سال 2012 و دیگری را هفته گذشته. بنابراین تنیس برایم تمام شد. اما مثل هر بازی دیگری، هر چه بیشتر تمرین کنید، بهتر می‌شوید. با 40 سال تنیس بازی کردن، واقعاً حرفه‌ای شدم. اگر تنیس بازی نمی‌کردم، الان یک آدم چاق 136 کیلویی بودم که روی مبل لم داده است.

هر بار که به ردکار در یورکشایر می‌روید و اقوام خود را ملاقات می‌کنید، نمی‌توانم به این فکر نکنم که تپه رزبری تاپینگ شبیه ساختار گنبدی سیاره  LV-223 در فیلم «پرومتئوس» است. آیا چنین جزئیاتی را برای سرگرمی خودتان اضافه می‌کنید؟ تپه رزبری تاپینگ مکان پیاده‌روی مورد علاقه ما بود. اینکه اسمش رزبری تاپینگ است، مرا خوشحال می‌کند. قبلاً خانه‌ای روستایی در کاستوولدز داشتم. بسیار زیبا بود، اما همیشه خدا آنجا باران می‌بارید. احتمالاً در قرن هفدهم ساخته شده بود. ما با نور شمع زندگی می‌کردیم و من عاشق همه آن چیزها بودم. آن خانه را با 72 هزار پوند خریدم. امروز حتی نمی‌توانید گاراژ خود را با 72 هزار پوند تعمیر کنید! اما بچه‌ها دیگر نمی‌خواستند اسب بازی کرده و اصلا با این چیزها بازی کنند، بنابراین خانه را فروختم. 30 سال پیش، دلتنگ فضای روستا شدم و یک تاکستان خیلی کوچک در فرانسه خریدم. در یکی از گوشه‌ها تپه‌ای بود و به خودم گفتم: «لعنتی، این دقیقاً شبیه رزبری تاپینگ است.» اما توصیه نمی‌کنم که کسی شراب‌سازی را به عنوان حرفه دنبال کند؛ دیگر هیچ‌کس واقعاً شراب نمی‌نوشد. هدف من فقط این است که هزینه‌هایم را جبران کنم.

شما یک بار به هالیوود ریپورتر گفته بودید که فیلم مورد علاقه‌تان «عروسی موریل» است. می‌توانید دلیلش را توضیح دهید؟ می‌خواستم کمی شوخ‌طبعی کنم، اما واقعاً عاشقش بودم، چون ایده دو زنی که همیشه خوش‌بین هستند دوست دارم. باید اعتراف کنم که حسابی آبا را دوست دارم. هنوز هم در حمام آهنگ‌های آبا را می‌خوانم.

نسخه نهایی «بلید رانر» بدون شک کامل‌ترین نسخه است. به کسانی که از نسخه سینمایی دفاع می‌کنند چه می‌گویید؟ فکر می‌کنم همه آن‌ها دوران خود را داشتند. ناامیدکننده‌ترین چیزی که یاد گرفتم این است که باید خودت منتقد خودت باشی. از آن زمان به بعد هیچ نقد دیگری نخوانده‌ام. منتقد بزرگ آن زمان، پلین کیل، در چهار صفحه در نیویورکر من را نابود کرد. او گفت: «او شاید فک ضعیفی دارد، به همین دلیل ریش گذاشته است.» حتی یک بار هم من را ملاقات نکرده بود! من آن صفحات را قاب کرده‌ام و هنوز در دفترم هستند. گاهی به آن‌ها نگاه می‌کنم و می‌گویم: «لعنتی، پلین!»

پدر شما نظامی بود. آیا هرگز مخالف آرزوی شما برای تحصیل در هنر شد؟ نه. پدرم، در پایان جنگ جهانی دوم، سرگرد عملیاتی بود. به من گفت: «ریدلی، ارتش هیچ چیزی برای یاد دادن به تو ندارد. تو در درس‌ها ضعیف هستی» من در بیشتر درس‌ها نمرات پایین می‌گرفتم، اما در هنر بالاترین نمرات را می‌گرفتم پدرم گفت: «به مدرسه هنر برو.» هرگز معلم هنر خود آقای کلیلند را فراموش نمی‌کنم. او یکی از معلمان نسل جدید با موهای بلند بود که همه می‌گفتند عجیب است، اما آدم فوق‌العاده‌ای بود.

تا چه حد در طراحی دالک‌ها برای «دکتر هو» دخیل بودید؟ من طراح خوبی بودم و در یک دفتر با مردی به نام ری کسیک کار می‌کردم. وریتی لمبرت تهیه‌کننده بود. ری پرسید: «نظر تو چیست؟» گفتم: «شبیه سطل‌های گرد و وارونه هستند. واقعاً وحشتناک به نظر می‌رسند.» او گفت: «دقیقا همان چیزی است که او می‌خواهد.» حدس بزن چه شد؟ هنوز هم هستند!

آیا قسمت سوم بیگانه و گلادیاتور ساخته خواهد شد؟ گلادیاتور در دست تولید است. درباره پیش‌درآمد دیگری از بیگانه بله، اگر ایده‌ای پیدا کنم، قطعاً.

واقعا قصد کارگردانی ترمیناتور 3 را داشتید؟ به این افتخار می‌کنم که 20 میلیون دلار دستمزد را رد کردم. ببین، من خریدنی نیستم. کسی گفت: «بپرس آرنی [آرنولد] چقدر می‌گیرد.» گفتم: «می‌خواهم امتحان کنم.» گفتم: «من هم همان‌قدر می‌گیرم که آرنی می‌گیرد.» وقتی قبول کردند، گفتم: «لعنتی!» اما نتوانستم انجام دهم. این کار برای من نیست. مثل ساختن فیلم باند است؛ ذات فیلم باند سرگرمی و فانتزی است. «ترمیناتور» شبیه کمیک استریپ است و من می‌خواستم واقعی‌اش کنم. به همین دلیل هرگز از من نخواستند فیلم باند بسازم، چون می‌توانستم خرابش کنم.

آیا خودتان تست وویت کامپف در «بلید رانر» را انجام داده‌اید؟ این دستگاه فوق‌العاده نیست؟ یک نفر آن را از صحنه دزدید. وقتی در بازار پیدا شود، مثل موشی که وارد لوله می‌شود، دنبالشان می‌روم. قبلاً هیچ وقت چیزی برنمی‌داشتم. فکر می‌کردم: «تمام شد، ادامه بده.» حالا متوجه شده‌ام باید این کار را انجام دهم، چون چیزها در انبارها گم می‌شوند. اجازه دارم چیزهایی را بردارم و لباس‌های فضایی فیلم‌ها را در تاکستانم در فرانسه نگه دارم. یک لباس فضایی از «مریخی» دارم، یک لباس اصلی از «بیگانه»، دو لباس از «پرومتئوس» همه در اتاق بشکه‌های من هستند که 1150 متر مربع است. دمای عالی دارد و مکان فوق‌العاده‌ای برای موزه است. به آوینیون بروید تاکستان 20 دقیقه با خانه من فاصله دارد ببینید، واقعاً عالی است.

من عاشق کنفرانس‌های مطبوعاتی و مصاحبه‌هایی هستم که در آن‌ها به خبرنگاران می‌گویید «به جهنم بروید». آیا حالا بیشتر از وقتی که مثلاً 50 سالت بود ناسزا می‌گویی؟ نه. در 50 سالگی خیلی بدتر بودم. چند بار در این مصاحبه ناسزا گفتم؟ ده بار؟ بیست بار؟ بعضی از آن‌ها آن‌قدر رضایت‌بخش هستند که مثل: «لعنتی، داری چکار می‌کنی؟» می‌مانند. ناسزا گفتن نشانه هوش است؟ داری مسخره‌ام می‌کنی؟ نه؟ پس من باید خیلی باهوش باشم.

منبع: گاردین

5959

کد خبر 2109840
ریدلی اسکات: من خریدنی نیستم / داستان رد پیشنهاد 20 میلیون دلاری برای «ترمیناتور 3» 2
ریدلی اسکات: من خریدنی نیستم / داستان رد پیشنهاد 20 میلیون دلاری برای «ترمیناتور 3» 3