دوشنبه 5 آذر 1403

زمین‌خواری بی‌پایان در لواسان

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
زمین‌خواری بی‌پایان در لواسان

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، لواسان یک تن خسته دارد، یک جسم داغان و کوفته، انگار روی دوش یک آدم نحیف، کوهی گذاشته‌باشند. لواسان شهر اعیان‌نشین شمیرانات، شهری که 50سال پیش در دشت نیمه‌هموار گلندوک بنا شد به‌قدری سریع رشد کرد که شبیه شعبده است. تقسیماتی که 50سال پیش وجود داشت و مرز‌هایی که نیم قرن قبل دهستان‌های لواسان بزرگ و کوچک و 22روستای آن را از هم جدا می‌کرد حالا به‌قدری محو است که انگار هیچ‌وقت نبوده، به جایش یک شهر لواسان است با ساخت و ساز‌های غول‌پیکر، مجتمع‌های تجاری خاص، ویلا‌های بی‌سر و ته و اشرافی و چند تپه که مشرفند به شهر و آب‌های فیروزه‌ای سد لتیان که جان می‌دهند برای خورده‌شدن، بالاکشیدن و دست‌درازی. لواسان، مسیر توسعه را از آبادی گلندوک شروع کرد، این مسیر سپس راه کج کرد و به آبادی‌های نجارکلا، قاضی‌آباد، ناران، تیمورآباد، سبوبزرگ و سبوکوچک، جائیج، شورکاب، احمدآباد، دکترکشفیان، استلک، توک زرعه، نوشانی و لشگرک رسید. چون لواسان سودای بزرگ‌تر شدن داشت تا آبادی قدیمی کلاک و تپه سید پیاز هم کش آمد و دست آخر خود را به لبه دریاچه سد لتیان رساند. حالا هم که دیگر جایی برای کش‌آمدن نیست، تپه‌ها شده‌اند قبله آمال عده‌ای، حتی اگر این تپه‌ها جایی باشند مثل تپه‌سرخه. «تپه‌سرخه» تپه‌ای است در فصل تابستان به رنگ زرد با گیاهان خودروی خشک، تپه‌ای که ملخ‌های ریز خاکی رنگ رویش جست می‌زنند و کنار تنه‌های قطع شده درختان کاج سایه می‌گیرند.

تپه‌سرخه، اما فقط این نیست بلکه تپه‌ای است نیمه مرتفع که وقتی روی نقطه اوجش می‌ایستی شهر لواسان زیر پایت می‌شود ماکت یک شهر، کوچک و مورچه‌ای، انگار که گالیور به لی‌لی‌پوت نگاه می‌کند.

این ویژگی برای تپه‌سرخه‌ای که ویوی ابدی دارد شده‌است دردسر، برای اهالی روستای نجار کلا که در پایین‌دست تپه خانه دارند و در بالادست اموات خود را به خاک سپرده‌اند نیز شده‌است قوز بالا قوز. داستان زمین‌خواری و کوه‌خواری روی این تپه به اندازه‌ای مفصل است که هنوز هم وقتی خبرنگاری از راه می‌رسد پیرمرد‌های محل که به ستوه آمده‌اند دور هم جمع می‌شوند، به ماشین‌های شخصی‌شان استارت می‌زنند و راه خاکی و سربالایی تپه را تا رسیدن به قبرستان بالا می‌آیند که درد دلشان را بگویند. درد دل این‌ها زمین‌خواری است، چنگ‌انداختن روی اراضی ملی است، زد و بند و دورزدن قانون و بسته‌بودن چشم مجریان قانون است؛ به قول یکی‌شان این که چرا وقتی پنجره اتاق فرماندار و شهردار رو به سوی تپه باز می‌شود زمین‌خوار‌ها کار خودشان را می‌کنند.

22 هکتار زمین در خطر است

با این که هفته‌دوم تیرماه و سر ظهر است بالای تپه چندان گرم نیست، کنار نهر قلعه بالای اولیا در پایین‌دست تپه نیز همین‌طور. نهرخشکیده، خیلی سال است، ولی درختانی که هنوز کنار بستر قدیمی نهر زنده‌اند بر سر عابران سایه می‌اندازند. از این نهر به پایین خانه‌های مسکونی مردم نجار کلا و زمین‌های کشاورزی‌شان است، از نهر به بالا هم تپه‌ای است که تپه‌سرخه نامیده می‌شود و از پایین چشم‌اندازی زرد و خشک دارد.

تپه‌سرخه را زمانی که پیرمرد‌های نجارکلا جوان بودند و میانسال‌ها بچه مدرسه‌ای، به همت شهرداری و همکاری مدارس و دانش‌آموزان درخت کاشته‌اند، درخت‌های کوچک کاج که اکنون مثل خود بچه‌ها قد کشیده و بزرگ شده‌اند. جا‌هایی که این کاج‌ها هنوز سرپایند رنگ تپه سبز است و از دور چشم‌اندازی مخملی دارد، جا‌هایی که کاج‌ها را بریده‌اند، ولی تپه‌سرخه به زردی می‌زند. کاج‌ها را زمین‌خوار‌هایی بریده‌اند که ناخن‌هایشان هنوز در تن 22هکتار از وسعت تپه فرو رفته، همان‌هایی که سال‌ها قبل 27هکتار از اراضی بالادست نهر را نیز قورت داده‌بودند؛ ولی به حکم دادگاه و پس از سال‌ها دوندگی از حلقوم‌شان بیرون آمد.

خودرو‌های سواری از کنار نهر استارت می‌خورند و از کنار دیوار‌های سنگ‌چین شده که مقدمه‌ای بوده‌است برای ساخت و ساز بالا می‌روند. خاک نرم مسیر زیر لاستیک ماشین‌ها به هوا می‌رود و رد باریکی از گرد و غبار را در هوا باقی می‌گذارد. زمین تپه لخت است، بدون کاج، به جایش در حاشیه راه نهال‌های کوچک گردو کاشته‌اند که مثل پرچمی که باد می‌خورد، با نسیم چپ و راست می‌شوند. ماشین که جلوتر می‌رود ساختمان یک دفتر وکالت سمت راست ظاهر می‌شود؛ دفتر وکالت بالای تپه؟ ماشین که به چپ می‌پیچد، ساختمان ویلایی که عریض است با شیروانی عنابی دیده می‌شود که یک مرد و یک زن در تراس آن زل زده‌اند به راه. معتمد نجارکلا که پیرمردی است خوش صحبت و مطلع می‌گوید این ویلای ه. ز است یکی از زمین خوار‌های لواسان که سال‌هاست چشم دوخته به تپه‌سرخه و با سندسازی برای اراضی ملی، خودش را مالک جا زده‌است.

ویلای ه. ز داستانی مفصل دارد و باید گفت توپخانه جبهه زمین‌خواران است. ه. ز الان کجای ایران و دنیا در حال خوشگذرانی یا کشیدن نقشه زمین‌خواری است، کسی نمی‌داند، ولی او به رأی دادگاه محکوم است که برای اراضی ملی سندسازی کرده و بی‌جهت ادعای مالکیت دارد. با این حال ویلای او بر بلندای تپه‌سرخه همچنان پابرجاست و قولچماق‌هایی که او برای مراقبت از تپه استخدام کرده، گاهی با مردم محلی جدل می‌کنند و برای این که محلی‌ها را به ستوه بیاورند با آن‌ها درگیر می‌شوند. حتی بار خاک در جاده خالی می‌کنند که مردم نتوانند بروند به بهشت بقیع، آرامستان قدیمی و بومی تپه‌سرخه.

این گورستان، چیز‌ها به چشم خودش دیده. یک زمانی که زیاد هم دور نیست یک گروه تقریبا 20نفره از زمین‌خوار‌ها به ادعای این که این تپه ملک شخصی‌شان است و کسی حق ندارد از آن بالا برود و دور و اطرافش بچرخد در ورودی قبرستان گیت گذاشتند و وقتی لطف‌شان بالا می‌گرفت، پنجشنبه‌ها اجازه دو ساعت زیارت اهل قبور را به مردم می‌دادند. اکنون، اما گیتی در کار نیست، حتی طنابی که در ورودی گورستان کار گذاشته‌اند روی زمین افتاده، از یک سال قبل به این سو هم که گیت با حکم قضایی برچیده شد، زیارت اسیران خاک هر لحظه شدنی است. با این حال سایه سنگین حضور زمین‌خوار‌هایی که هنوز بر مالکیت خود در 22هکتار از اراضی تپه‌سرخه اصرار دارند روی تپه احساس می‌شود و ناخواسته سنگینی حضور ع. ز، م. ل، ه. ز، پ. ق، ح. ن، ا. م، ح. ر، ک. آ و حتی اکبر طبری که همدست عده‌ای‌شان بوده، حس می‌شود.

قانون‌شکنی از نمای بالا

حسن تپه‌سرخه، دید پانورامای آن است مخصوصا دید بیش از 180درجه‌ای آن به آبادترین بخش‌های شهر لواسان. با این که تپه سر و سامان درستی ندارد، ولی یک برج دیده‌بانی طبیعی است که می‌شود از بالای آن آنچه را بر سر شهر می‌آورند تماشا کرد.

باد می‌وزد و گرد و خاکی بلند می‌شود و چشم‌انداز شهر را زیر لایه‌ای از غبار دفن می‌کند. با این حال هنوز تخلفات به قدری آشکار است که ساختمان‌های ایستاده درغبار با زبان بی‌زبانی حرف می‌زنند. یکی از مردم محلی که یکی از دانش‌آموزان قدیم است که روی تپه‌سرخه با دست‌های خودش درخت کاشته، انگشت می‌گیرد سمت یک ساختمان با گنبدی رومی. سپس نگاه‌مان را متوجه سمت چپ تصویر می‌کند که ساختمانی است مرتفع که دورش پلاستیک کشیده‌اند.

این دو ساختمان هر دو متعلق به یک نفر است، مردی به نام «ک» از سرمایه‌داران بزرگ کشور که پسرش سعی داشت با مدرک تحصیلی قلابی وارد مجلس شود. مردم محلی می‌گویند ساختمال اول که گنبدی رومی دارد هتل است و ساختمان دوم مجتمع‌تجاری. همین‌ها می‌گویند در لواسان برای مردم عادی ارتفاع ساختمان نهایتا 9 متر است، ولی برای «ک» این ارتفاع تا هرچه قدر که دلش بخواهد بالا می‌رود. حق با آنهاست، ساختمان گنبددار او چند سر و گردن از ساختمان‌های اطراف بلندتر است و زمین ساختمان دوم او نیز 100درصد زیربنا رفته و تناسبی که مردم عادی در ساخت و ساز باید رعایت کنند، شامل حال وی نشده‌است.

این هم از معجزات پول و سرمایه‌داری است که در لواسان اتفاق غریبی نیست. همین تبعیض‌ها و ویژه‌خواری هاست که لواسان را از شهر باغ‌ها و رود‌ها به شهر ساختمان‌ها و ویلا‌ها و دژ‌های شخصی تبدیل کرده و میان لواسان و هویت قدیمش فاصله انداخته. لواسان از نمای بالا شهری است زخمی که عده‌ای روی زمین‌های با ارزش آن دهان باز کرده و آماده بلعیدن هستند، تکه‌هایی از لواسان نیز گوشه لپ عده‌ای درحال جویده شدن است و بخش‌هایی از آن آماده که زیر دندان عده‌ای دیگر برود و درون معده سیری ناپذیرشان جا بگیرد.