سختی معیشت مردم، واقعیت یا توهم؟!
سختی معیشت مردم واقعیت است و اصلا جای بحث ندارد. هیچ آدم منصفی نمی تواند ادعا کند که برجام و تحریم های ناشی از آن در زندگی مردم ایران بی تاثیر و یا حتی کم تاثیر بوده است؛
البته در مقابل هیچ خردمندی هم نمی تواند ادعا کند که موضوع برجام برای مردم ما موضوع مرگ و زندگی است. نه به تعبیر روزنامه کیهان،«جریان برجام زده ی غربگرا» که برجام را نسخه نجات بخش می داند درست می اندیشد و نه به تعبیر نگارنده این نوشتار، «جریان شرق زده ی برجام شکن» که رفع تحریم های ناشی از برجام را در بهبود وضع کشور و معیشت مردم بی تاثیر می داند.
در مبحث «استاتیک» و «مقاومت مصالح» در دانش مهندسی، یک تئوری در رابطه با بارگذاری هست به نام تئوری شکست (Failure Theory). تئوری شکست، دانشِ پیشبینی شرایط شکست جامدات در حین اعمال بارهای خارجی است. با وجود گذشت 200 سال از شروع توسعه این تئوری، میزان مقبولیت آن در سالهای اخیر روزبروز چشمگیرتر شده است. بر اساس این تئوری، رفتار مواد در رابطه با شکست میتواند با توجه به شرایط موجود (دما، حالت تنش، نرخ بارگذاری)، به صورت شکننده یا شکلپذیر باشد ولی اکثر مواد در هنگام اعمال بارهای بزرگ، به صورت الاستیک غیر خطی و غیر الاستیک رفتار میکنند. به عبارت ساده تر این مواد حتی اگر نشکنند بعد از فشارهای سنگین هرگز نمی توانند به حالت قبل برگردند. در مواد شکننده هم شکست میکروسکپی آغاز زنگهای شکست کلی است که اگر فشارها کاهش نیابد به شکست کلی و ماکروسکپی منجر می شود.
برای درک فشار معیشتی به مردم کافی است تا کوچه و خیابان برویم و هم صحبت آن ها بشویم، حتی روانشناسان معتقدند که نیاز به صحبت با مردم هم نیست و همین که ببینیم آستانه تحمل و تاب آوری مردم در رفتارهای اجتماعی آن ها کاهش یافته است باید متوجه بشویم که جامعه از حجم فشارها به مرحله آسیب پذیری رسیده است. این که عده ای فکر می کنند آستانه تحمل مردم در مقابل افزایش مشکلات روز به روز بیشتر می شود و این افزایش تاب آوری نامحدود است نیز در اشتباهند. بیشتر آن ها به مثال معروف آزمایش «قورباغه آب پز» اشاره می کنند که میگوید زمانی که قورباغه را داخل یک ماهیتابه پر از آب قرار میدهید، و آب آن را به تدریج داغ میکنید، قورباغه نمیتواند متوجه افزایش تدریجی حرارت شود. او آن قدر مینشیند تا بمیرد!
اما شما این باور را به دور بیندازید! در قرن 19 اینطور تصور میشد که این ادعا به خاطر خونسرد بودن قورباغهها صحیح است؛ ولی تحقیقات بعدی نشان داد که قورباغههای واقعی به محضی که بتوانند از ماهیتابه داغ فرار میکنند.
فشار اقتصادی روزافزون بر مردم یک توهم نیست، صحبت کردن از آن هم توطئه نیست. این که چرا عده ای در این میان سعی دارند القا کنند که اثرات برجام به اثرات روانی تقلیل پیدا کرده و هیچ اثری در روند و پیشرفت اقتصادی کشور ندارد عجیب است. عجیب تر از آن ها کسانی هستند که حتی از این هم فراتر رفته و سعی دارند نشان دهند اگر برجام هنوز قدری آثار روانی دارد ناشی از تلاش اصلاح طلبان وابسته به دشمن است که بجای مشکلات اقتصادی، بر گرده ی مردم فشار روانی اضافه می کنند، وگرنه شرایط خوب است. به تعبیر آن ها هر که بر مخالفان برجام و قصد آن ها نقد دارد و موافق تعامل ایران با دنیایی فراتر از شرق است و به حل مشکل برجام و یا حداقل تعیین تکلیف نهایی آن اهمیت می دهد، اصلاح طلب و وابسته به جریانی است که در بین آن «مواجب بگیران دشمن و پروژه بگیران خائن» وجود دارد! آیا به نظر آن ها با دوقطبی سازی کاذبی که بگوید هر کسی که در این مملکت اهل اندیشه است یا اصولگراست و یا اصلاح طلب، هنوز هم می توان فضای انتقاد را مدیریت کرد؟
بی تردید حساسیت افکار عمومی نسبت به برجام بسیار کاهش یافته است و مردم مانند گذشته اخبار توافق احتمالی را دنبال نمی کنند. برجام که سهل است، اگر کسی را شانزده سال به شکل روز به روز در فراز و نشیب یک خبر مهم، حتی به فرض خبر فوت یا زنده بودن یک عزیزی از او که در سفر دوری است، قرار دهند آیا میزان حساسیت فرد بعد از 16 سال همانند روز اول است؟ اما آیا این اهمیت ندادن مترادف با موافقت و رضایت از شرایط موجود است و اصلا از دید حکمرانی خوب است؟
کد خبر 1659399