سردار، سبک و پرانرژی و بیتکلف / در زندگی خصوصی پسر میلیاردر گنبد!
مقدمهای بر یک گفتگوی بلند با ستاره ایرانی بایرلورکوزن پیش از ترک ایران.
به گزارش ورزش سه، یک روز از مصاحبه فوتبال برتر گذشته بود و همه راه به این فکر میکردیم که چی بپرسیم. چه چیزی که تازه و جالب و نپرسیده باشد. راهمان طولانی بود ولی تا برسیم به جایی که مهاجم تیم ملی تنی به آب زده و خنکای آب کرج را در واپسین روزهای حضور طولانیاش در ایران با تمام وجود ذخیره میکرد، سئوال خیلی عجیبی به ذهنمان نرسید؛ مگر راز و رمزهایی که این فوتبالیست ممتاز تاریخ فوتبال ایران یک روز تصمیم بگیرد دربارهشان صحبت کند. رازهایی از دوران حضور او در میان دو نسل متفاوت فوتبال ایران، ستاره شدن، ثروت و زندگی در دو سوی اروپا. چیزهایی که فکرش را نمیکنید.
سردار اما آدم خاصی است. انگار که وزن دنیا روی شانهاش سنگینی نمیکند. همانطور سرخوش و بیخیال و خوش خیال و دوست داشتنی است. بیرون مصاحبه مدام با رفقا و مراقب همسر و توی گفتوگو راحت و صمیمی؛ اگرچه حواسش هست که هر حرفی را نزند، پس صحبتمان بیشتر میرود سمت بوندسلیگا و لورکوزن. تیم فوقالعادهای که دوران نزولش را پشت سر گذاشته و امسال با سرمربی پرجذبهاش میخواهد در بوندسلیگا بترکاند.
شما اگر یک بازیکن متولد ایران باشید حتما کار سنگینتری دارید برای اینکه در بای آرنا بعنوان یک ستاره فیکس در ترکیب جا بیفتید بخصوص که ارزش بازیکن بغل دستی تان 55 میلیون یورو باشد! پس، توی یک سال و نیمی که تعقیبش کردهایم هیچ وقت به اندازه امروز برایمان مهم نبوده که او حتما موفق شود و اسمش در بوندسلیگا کنار کلی فوتبالیست ممتاز فر بخورد.
البته اینجا مثل زنیت نیست که وقتی داور سوت بازی را میزد سردار و جیوبا سه گل از حریف جلو بودند. اینجا همه بازیها سخت و جانکاه است و باید مثل بلانسبت چی (!) بدوی و جان بکنی. این وسط بازی لورکوزن و کلن را یادم میآید که فقط توی ده دقیقه اندازه 90 دقیقه ایران میدویدند. سردار جواب میدهد: پاره شدیم! و بلند میخندد.
صحبتمان میرود سمت بقیه تیمها و نگاهش به ستارههای سایر تیمها. جود بیلینگام مثلا. چهره مورد علاقهاش لروی سانه است. یک استعداد خالص که همهاش فکر میکنی باید یک کلاس بالاتر از این میبود و در سطح مسی بازی میکرد. مثل خود سردار که هنوز احساس میکنی آن توانایی عجیب و غریبش را آزاد نکرده است.
چرا؟ - امسال میخواهم 10 -12 گل بزنم و نگرانیتان را رفع کنم (خنده).
او توی عمق وجودش جوان و حتی کودک است. بچه عزیز کرده آقا خلیل که جانشان برای هم در میرود و این بین یکی دو بار با هم تماس دارند. البته تمام تلاشمان را میکنیم که سمت این سئوال کلیشهای پرسیده شده نرویم پس در گفت و گویمان اثری از پدر نیست. اگرچه فعلا همه چیز حول و حوش همین چیزهاست. پدر شدن سردار و نوه دار شدن آقا خلیل. چیزی که زندگی و شاید جهانبینی سردار را هم عوض کند و از حال و هوای امروز بیرونش ببرد، اگرچه تصورش سخت است دیدن سردار در قالب یک مرد جا افتاده که میخواهد تجربهاش را چراغ راه زندگی کند.
اینها شوخیهایی بود که دوستان صمیمی مهاجم تیم ملی با او میکردند، در شرایطی که در وسط یک رستوران شلوغ همه حواسها متوجه آقا و خانوم آزمون بود و میزهای بغلی سر هر تولد مبارک دوست داشتند که او کنارشان باشد و عکسی با هم بگیرند تا اینگونه مراسم کیک بریدنشان خاص و ویژه شود. سردار هم البته با همه راحت و باحال و مشتی بود. اگر بیرون دیدیدش، عکستان را بیندازید!
توی این مصاحبه فشرده از فلورین ویرتز و مورینیو تا مهدی طارمی و قربان بردیف صحبت کردیم. کلی هم حرف پشت دوربین بود که ماند برای یک وقتی که زدن آن حرفها نکته خاصی نباشد. راستش خیلی هم خوش گذشت. اتفاقی که در معاشرت با آدمهای بی تکلف میافتد که سردار در تیم ملی آنها هم عضو است، بس که صمیمی و راحت بدون گارد است. دمش گرم؛ اگر ما جای او بودیم و چنین ثروتمند و شهرتی داشتیم، شاید...
همه اینها مقدمهای برای مصاحبه آنتن با سردار آزمون است که فردا شب ساعت 21 پخش میشود؛ مصاحبهای که در آن حرفهای تازهای از سردار آزمون خواهید شنید.
پژمان راهبر / مهدی اسدی