«سرزمین مادری» اثبات برتری نقش محتوا بر بستر پخش بود
سریال «سرزمین مادری» کمال تبریزی این فرضیه را ثابت کرد که اگر سریال خوبی از تلویزیون پخش شود بیننده میلیونی خواهد داشت و مخاطبی که به دنبال تماشای یک اثر نمایشی جذاب و به ویژه ملودرام تاریخی است بدون توجه به رسانه پخشکننده به تماشای آن خواهد نشست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعضی از آثار نمایشی تلویزیون فرزند زمانه خویشاند، به این معنا که کم و بیش همهی اقبالی که از سوی مردم میبینند محدود به زمان پخششان است و در مقاطع زمانی دیگر، از سوی نسلهای بعدی مخاطبان مورد استقبال آنچنانی لااقل در مقایسه با نمایش اولیه قرار نمیگیرند.
سریال «سرزمین مادری» اما نه تنها شامل این فرمول نمیشود که حالا با گذشت بیش از یک دهه از زمان ساخت که فرصت نمایش پیدا کرده، بر عیار و بهایش افزوده شده و حتی در قیاس با بسیاری از مجموعههای نمایشی مقدمتر به لحاظ تولید، یک سر و گردن بالاتر میایستد.
سریال کمال تبریزی باز هم این فرضیه را به اثبات رسانده است که اگر سریال خوبی از تلویزیون پخش شود، بیننده میلیونی خواهد داشت و مخاطبی که به دنبال تماشای یک اثر نمایشی جذاب و به ویژه ملودرام تاریخی است، بدون هیچ ملاحظه و معذوریتی و لحاظ رسانه پخش کننده، به تماشای آن خواهد نشست.
در باب امتیازات و ویژگیهای مثبت «سرزمین مادری» فراوان میتوان گفت و نوشت اما آنچه این سریال را به اثری ممتاز تبدیل کرده، بیگمان نگاه درست و بدون زاویه قصهاش به تاریخ و بهطور مشخص، تاریخ معاصر است. سازندگان سریال کوشیدهاند تا جایی که امکانش فراهم بوده است از نگاه یکسویه و تکوجهی به مقطع تاریخی که قصه در آن میگذرد پرهیز کنند و قاعدهای منصفانه و همهجانبه را در پرداخت به تاریخ معاصر در پیش بگیرند.
خبری از «پایتخت»، «زیرخاکی» و سریال «موسی (ع)»/ همکاری چهرهها با تلویزیون چطور است؟همین رویکرد، برگ برنده سریال است در جذب حداکثری مخاطب و سربرافراشتن در قامت یک ملودرام فاخر و جذاب تاریخی_ سیاسی.
نقطه قوت دیگر سریال «سرزمین مادری» توانایی سازندگانش در ممزوج کردن هنرمندانه دو مقوله تاریخ و درام است. به عبارت بهتر، کمال تبریزی و گروه همکارانش در دراماتیزه کردن تاریخ موفق بودهاند و در ورای روایت تصویری زندگی نوجوانی به نام رهی (البته به شکل جذاب)، نگاهی منصفانه نیز به تاریخ معاصر و بهطور مشخص از شهریور سال 1320 همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین تا مرداد 1332 و کودتا علیه دولت مصدق و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 داشتهاند.
البته در این مسیر و در پرداخت به تاریخ و درام، توازن را رعایت کردهاند و تقریباً هیچ یک از این دو در قصه بر دیگری نمیچربد. باز به تعبیر بهتر، مخاطب نه با یک سریال تاریخی صرف مواجه است و نه یک درام اجتماعی مطلق.
سازندگان «سرزمین مادری» حتی به مناسبات و روابط اجتماعی برقرار در برهههای زمانیای که قصه سریال در آنها میگذرد هم توجه ویژه داشتهاند و بیننده را به شکل مکفی با جامعه آن روزهای ایران آشنا میکنند؛ تا جایی که در مقاطعی از سریال، مسائل سیاسی نیز تحتالشعاع مناسبات و زیستبوم اجتماعی و خاستگاه طبقاتی قهرمانان و کاراکترها قرار میگیرد.
اصولاً شاید بتوان ادعا کرد که نگاه کمال تبریزی و علیرضا طالبزاده در مقام کارگردان و نویسنده سریال «سرزمین مادری» به سیاست نیز از زاویه دید و دریچه فکری و بینش اجتماعی است و حتی گروهها و نحلههای فکری و سیاسی مختلف نیز از منظر خاستگاه اجتماعیشان مورد واکاوی قرار میگیرند.
یکی دیگر از نقاط قوت و تمایز «سرزمین مادری» در قیاس با برخی از سریالهایی که با محوریت تاریخ معاصر ساخته شدهاند علاوه بر پرهیز از نگاه جانبدارانه و یکسویه، شخصیتپردازی درست و منطقی کاراکترهاست. کمتر سراغی میتوان گرفت از شخصیتهای مطلقاً سیاه و سفید در سریال سرزمین مادری که اتفاقاً در مجموعههای نمایشی اینچنینی به وفور یافت میشوند.
در «سرزمین مادری» برخلاف سیاق ماضی برقرار در برخی از آثار مشابه متعلق به تاریخ و خاصه تاریخ معاصر، شخصیتها به دو گروه مشخص و مجزای بدها و خوبها تقسیم نمیشوند. آدمهای بد زیادی و بیدلیل بد نیستند و خوبی انسانهای خوب، تصنعی به نظر نمیرسد و دل بیننده را نمیزند.
اصولاً کاراکترهای سریال اغلب خاکستریاند و همه شخصیتها برای کردار و حتی ناهنجاریهای رفتاریشان دستکم به زعم خودشان دلایلی دارند؛ دلایلی که به دوران کودکی، شرایط زندگی و خاستگاه اجتماعی و طبقاتیشان باز میگردد، از اقدسالملوک و محمودرضا و عبدالرضا گرفته تا جمیله و سوسن و حتی ناصر قصاب.
همین رویکرد اصولی و منطقی در طراحی و خلق، باعث میشود کاراکترها در چشم مخاطب ملموس و در دسترس بهنظر آیند و بیننده همذاتپنداری لازم را با آنها داشته باشد. مخاطب در مواجهه با این شخصیتها نمیتواند کاملاً احساس تنفر کند یا برعکس همه جوره دوستشان داشته باشد، اما قادر است با آنها ارتباط برقرار کند و مختصات و ویژگیهای شخصیتیشان را درک کند.
با تمام این اوصاف و توضیحات باید به این نکته اشاره کرد تلویزیون باید مثل «سرزمین مادری» رفتار کند و باشد؛ یعنی در واقع سریالهایش را با این کیفیت بسازد و در برنامهسازی به عوامل جذابیت توجه کند و در این صورت میتوان گفت بیننده تلویزیون هیچکجایی را بهتر از جعبه جادو پیدا نخواهد کرد. اگر سریالهایش «سرزمین مادری» باشند و برنامههایش به عناصر جذابیت توجه کنند.