«سلفی با دموکراسی» یک فیلم ضدمخاطب
بهشت و دنیای ماورایی که عطشانی ترسیم کرده، رنگوبویی کاملا غربی دارد اما همین تلاش برای ایجاد تغییر در فضای یکنواخت و یکدست سینما نیز قابلتوجه است.
به گزارش مشرق، پیشرفتهای فناوری در سینما حالا این امکان را به سینماگران میدهد تا هنگام تخیل درباره موضوعهای مختلف، فاصله میان تصورهای ذهنی خود را با آنچه بهعنوان محصول نهایی بر پرده سینما شکل میگیرد، کمتر کنند.
اگر در دهههای پیشین فیلمسازان دفاعمقدس برای ترسیم فضای پس از شهادت بهدلیل محدودیتهای فنی موجود صرفا میتوانستند با نمایش چهرههای آنکادر شده از شهدا، دنیای پس از شهادت را بهصورتی ایدهآل ترسیم کنند حالا فناوری این امکان را به فیلمسازی مانند علی عطشانی داده تا در اثر تازهاش بهنام «سلفی با دموکراسی» جهان پس از شهادت را قابللمستر بهتصویربکشد. هرچند بهشت و دنیای ماورایی که او ترسیم کرده، رنگوبویی کاملا غربی دارد اما همین تلاش برای ایجاد تغییر در فضای یکنواخت و یکدست سینما نیز قابلتوجه است.
این، یک فیلم سینمایی است؟
فیلم داستان دو فرشته است که برای پروژهای تحقیقاتی عازم ایران میشوند و در مواجهه با افرادی که در جنگ هشتساله حضور داشتهاند و در این اتفاق، عزیزان خود را از دست دادهاند ماجراهای فیلم را شکل میدهند. تهیهکننده فیلم، بنیاد سینمایی فارابی است و فیلم با لوگوی این مجموعه روی پرده نمایش آغاز میشود.
کلیت موضوعی فیلم از آن دست آثاری است که بهشدت مورد علاقه نهادهایی از جنس فارابی است؛ اثری با انواع و اقسام پیامهای مثبت و چند متلک ریز سیاسی به وضعیت اینترنت در ایران و شوخی با کیکزرد و اورانیوم اما ترکیب کلی اثر بیش از آنکه اثری سینمایی را در ذهن تداعی کند، یادآور اثری تلویزیونی و از آن نوع سریالهایی است که میتواند در ماه مبارک رمضان نظر بینندگان سیما را جلب کند. شاید به همین دلیل است که فیلم با پراکندگی سئانس و سالن و با تعداد اندکی سینما در چرخه اکران حضور دارد؛ موضوعی که تماشای آن را سخت میکند!
یک فیلم کمجان
آتیلا پسیانی، پژمان بازغی، پولاد کیمیایی، کوروش تهامی، سیما تیرانداز و نیما شاهرخشاهی بازیگران فیلم هستند و امیرعباس گلاب، خواننده نیز نقش یک فرشته را در فیلم ایفا کرده است. تا اینجا فیلم هیچ ویژگی سینمایی خاصی در چیدمان بازیگر ندارد. از نظر صحنهپردازی نیز آنچه در فیلم مشاهده میشود مثل صحنه جنگی آغازین آن نسبت به آثار مشابه سینمایی که دوربین را به فضای جنگی میبرند فیلم برتری خاصی ندارد.
نام فیلم هم یکی از جملات کلیشهای و نخنماشدهای است که در طول سالهای گذشته بارها مورد استفاده قرار گرفته و البته سلفی آخر فیلم هم ارتباطی با دموکراسی ندارد که حداقل این مفهوم در ذهن مخاطب بهعنوان یک غافلگیری تلقی شود. البته اینکه فرشتهای مانند خضوعی دچار عشق زمینی شود و بخواهد در زمین بماند جذاب است اما متاسفانه این فرشته تبدیل شده به بلندگویی برای بیان جملات کلیشهای و مدیرپسند که همین مساله، تشخص کلی کار را زیر سوال میبرد. فیلم تلاش کرده چند موقعیت حسی خلق کند.
از مواجهه با پدر شهید ارمنی تا مادر شهیدی که خواسته سادهای از فرشتهها دارد اما بازهم این اتفاقها در قامت اثری سینمایی قابلقبول نیست. در پایان فیلم با حضور ستوده در آسایشگاه جانبازان و سپس در جمع دوستان قدیم چند موقعیت خوب حسی شکل میگیرد و فیلم با پایانی خوش به انتها میرسد اما در یک کلام مشکل فیلم «کمجانی» آن است و از این حیث فیلم قبلی همین کارگردان - کاتیوشا - از این اثر جلوتر و بهروزتر است. در سینمای ایران مرسوم است که کارگردانها یا فیلم خوب و قابلقبول بسازند یا فیلم مدیرپسند و سازندگان سلفی با دموکراسی در تحقق هدف دوم کاملا موفق بودهاند.